تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۸۵ - ۱۲:۴۷

سجاد نوروزی: پیاده‌رو در هر شهری جزو فضاهای عمومی آن شهر محسوب می‌شود و فضای عمومی هر شهر- همان‌طور که از نامش پیداست- یک فضای عمومی است.

کلانشهر تهران، شاید در  میان همه کلانشهرهای جهان از حیث غیراستانداردبودن فضاهای عمومی، یک استثنا باشد. قدم‌زدن در پیاده‌روهای برخی ازکلانشهرها شاید به نوعی، جزئی از خاطرات هر فرد باشد اما تهران به مثابه شهری فاقد خاطره، پیاده‌روهایش نه‌تنها خاطراتی را زنده نمی‌کند بلکه کلافگی و آرامش‌زدایی از ذهن را به ارمغان می‌آورد.

حافظه تاریخی شهرنشینان تهران بالاخص دردوران  پساانقلاب، هیچ‌گاه به یاد نمی‌آورد که در غروبی دل‌انگیز، در پیادرویی آرام قدم زده و خستگی را از تن به در آورده باشد.
مارک اوژه، مکان را فضایی هویت‌ساز، نسبی و تاریخی تعریف می‌کند و می‌گوید: فضایی را که نتوان آن را به مثابه منشاء هویت- نه در نوعی نسبیت و نه رابطه تاریخی- تعریف کرد، یک« نافضا» یا« نامکان» خواهد بود. طبق این تعریف، فضاهای عمومی تهران را نمی‌توان فضا به حساب آورد؛ چه واجد هیچ سنخ از برانگیختن حس هویت و تعلق تاریخی نیستند.

شهرهای جدید در ایران از دوران پهلوی و از سال‌1925 شکل گرفتند تا جایی که نرخ جمعیت شهرنشین ایران از 1/11درصددر سال1310 به 8/12درصد در سال1320 و 2/16درصد در سال1330، ارتقا یافت. در سال1384 نرخ جمعیت شهرنشین ایران حدوداً 65 درصد برآورد می‌شد. حال سوال بنیادین این است که آیا به موازات رشد جمعیت شهرنشین، شهرهای ایران از لحاظ اجتماعی و عمرانی نیز رشد و تطور یافته‌اند؟
یکی از اصول بنیادین جامعه شناسی شهر اصل زمان است؛ چه هر شهرنشینی بزرگ‌ترین بخش اززمان خود را در سازمان‌یافتگی روزمره شهری می‌گذراند.

پس برای آرامش‌یافتن بعد از طی‌شدن این روزمرگی، فضاهای عمومی شهرها از جمله پارک‌ها، بوستان‌‌ها و پیاده‌روها، اصلی‌ترین مأمن و پناهگاه به شمار می‌آیند.
اما در تهران چنین پناهگاه‌هایی وجود خارجی  ندارند! خیابان ولی‌عصر که گل سرسبد خیابان‌های تهران است و پیاده‌روهایش نیز استانداردترین پیاده‌روهای تهران محسوب می‌شود، از عذاب‌آورترین پیاده‌روهای تهران  محسوب می‌شود. قدم‌زدن در پیاده‌روهای این خیابان بیشتر به کابوسی هولناک می‌ماند تا کنشی در جهت زدودن تألمات زیست شهری. انواع و اقسام چاله‌چوله‌ها، جولان‌دادن موش‌هایی که به دلیل حضور بی‌انفصال خود در متن زیست شهری تهران، دیگر جزو شهروندان تهران محسوب می‌شوند و... از این پیاده‌رو مکانی ساخته است که شهروندان تنها در صورت اجبار، به آن قدم می‌گذارند.

در دیگر نقاط تهران نیز اوضاع به همین منوال است؛ پیاده‌روها در تصرف موتورسواران به سواره‌رو استحاله یافته‌اند و لاجرم حاشیه خیابان‌ها بدل به پیاده‌رو شده است!
شهری بدون پیاده‌رو، بی‌شک شهری فاقد خاطره است و شهر فاقد خاطره را نمی‌توان شهری باطراوت و جذاب به حساب آورد.
مدیریت شهری تهران نیز به این معضل واضح و بارز در متن زیست شهری کمتر توجه داشته است، چه هیچ‌گاه و در هیچ مقطع زمانی، مدیریت شهری تهران به اصول و پرنسیبپ‌های اداره اجتماعی شهر توجهی نشان نداده است.

مدیریت شهری تهران همواره بر این باور بوده است که توسعه شهر فقط در توسعه عمرانی آن خلاصه می‌شود و توسعه اجتماعی در ارتقای سطح زیست شهری، محلی از اعراب ندارد. مدیریت شهری تهران باید بداند که اصلی‌ترین کارکرد پیاده‌روها در یک شهر، کارکرد اجتماعی آنان است. مامفورد بزرگ‌ترین حسن شهرهای بزرگ را در ایجاد روابط انسانی می‌داند که درعین تنوع و فراوانی خود زیانی به زندگی خصوصی افراد نمی‌زند. مطابق این نظریه،‌ پیاده‌روهای شهری را می‌توان مکانی دانست که در عین حال که یک فضای عمومی محسوب می‌شود، به نوعی مبین حیطه خصوصی شهروندان نیز هست؛ حق آسوده‌قدم‌زدن، از حقوق خصوصی هر شهروندی است که درفضای عمومی شهر متجلی می‌شود.

 این کارکرد بارز اجتماعی در تهران یافت نمی‌شود و به تبع آن، روابط انسانی در تهران، در یک حالت عقیم و کژکارور باقی مانده است. برای درک بهتر این امر ، آرای کوین لینچ استاد طراحی شهری دانشگاه MIT آمریکا نیز قابل توجه است. ‌وی فضای شهری را به مثابه قلمروی برای هویت‌یابی می‌داند و اعتقاد دارد در فضای عمومی شهر، باید احساس ایمنی کرد تا شهرنشین توانایی هدایت کالبد خود را در آن دارا باشد. این رویکردها در نظر لینچ باعث شکل‌گیری یک شخصیت شهری می‌‌شود که واجد حس تعلق خاطر به شهر محسوب می‌شود.

نتیجه‌‌گیری
1 - مطابق آنچه ذکر شد، شهر بدون پیاده‌رو را می‌توان شهری فاقد خاطره به شمار آورد. آیا در شهری که فاقد خاطره است، شهروندان به آن تعلق خاطر دارند؟

2 - مدیریت شهری تهران می‌بایست  در اسرع وقت به حل این معضل شهری اقدام کند. در همه دنیا ازجمله در پاریس، از عرض خیابان‌ها کم می‌‌کنند تا پیاده‌روها عریض‌تر شود اما در تهران کاملا برعکس اقدام می‌شود.

مدیریت شهری تهران باید با اقداماتی عاجل و مبتنی بر یک نگرش جامعه‌شناختی، در وهله اول تمامی موانعی را که مکان‌های تجاری در پیاده‌روها می‌گذارند، بر چیند. 2- نسبت به ترمیم وضعیت سنگفرش‌ها و موزاییک‌های پیاده‌روها اقدام کند. 3ـ با تأمل دقیق به توسعه کمی و کیفی پیاده‌روها در تهران اهتمام بورزد. مراجعه به تجارب دیگر شهرها نظیر پاریس بسیار سودمند است. آیا مدیریت شهری تهران از نهضت پیاده‌روسازی در پاریس، چیزی نشنیده است؟