این ماده خام فرهنگی و اندیشهزا یا توسط حوزه فکری به نتیجه میرسد که برگرفته از نوع عمل انسانهای مجاهدمی باشد.
باید مردان عرصه فرهنگ ببینند از کدام منظر به این حوزه نگاه میکنند؟ آیا فرهنگ را چون ابزاری میبینند که با بسط ابزار و امکانات میتوانند به توسعه فرهنگی دست یابند؟ یا این حوزه را بهمانند قطبنمایی میدانند که توسط ناخدایی بصیر میتواند امکانات را بهسوی مقصدی معین سوق دهد؛
یعنی اولویت نرمافزار بر سختافزار. اگر چنان که باید و شاید نتوانستهایم به تعالی فرهنگی برسیم نگاه پوزیتیویستی و تجربهگرایی به عنصر فرهنگ بوده است. آنجا که بازیگران این عرصه بدون توجه به نرمافزارها فقط به سختافزارها فکر میکردند و فرهنگ را چون کالایی که از بطن و ماهیت آن اطلاع ندارند به هر سمت و سویی کشاندند.
مدیران این عرصه، بیش از آنکه به فرهنگ جهادی و جهاد فرهنگی توجه داشته باشند در بند میز و امکانات شدند و به توسعه دفاتر و ساختمانهای خود اقدام کردند و بهجای آنکه به بسط اندیشه فرهنگی جامعه فکر کنند،
کوشیدند تا مکان وزارتخانه و دفاتر خود را از مکان موجود به مناطق بالای شهر ببرند و آنرا به انواع امکانات مجهز کنند و بعد برای آنها از مدیران و مسئولانی استفاده کنند که به چندین مسئولیت مشغولند و کار فرهنگی را نیز در حاشیه فعالیتهای خود دارند؛ غافل از اینکه چنین تجهیزات مدرن فرهنگی، فاقد عنصر اصلی آن یعنی نرمافزار فرهنگ و اندیشه عمل اجتماعی برای راهبردهای نظام فرهنگی جامعه است.
گسترش سختافزارها بدون توجه به نرمافزارها در این حوزه مترادف شد با رنگباختن روحیه جهادی در این عرصه و از زمانیکه اهتمام مدیران فرهنگی ما صرف بسط و توسعه امکانات شد ما روز به روز از بطن فرهنگ به پوسته آن حرکت کردیم.
بد نیست قیاسی داشته باشیم بین حرکتهای فرهنگی اوایل انقلاب و جنگ با مقاطع بعد از جنگ و دوران اصلاحات و بعد از آن، آنگاه میبینیم در آن روزهای بدون امکانات و ساختمانهای مجلل و تجهیزات رفاهی چه فعالیتهای عظیمی انجام گرفت و چه شعر و شعور فرهنگی خلق شد و امروز بهرغم امکانات و منابع، چه تولیداتی داریم و در کجا قرارگرفتهایم.
این مهم نهتنها در ایران بلکه در هرجای دنیا که تحولات فرهنگی عظیم ایجاد میشود، جاری و ساری است.به یاد دارم یک شبکه تلویزیونی در یکی از کشورهای عربی منطقه با کار حرفهای توانست قدرت کشور کوچک و گمنام خود را بهلحاظ قدرت نرم به جایگاه قابلقبولی در حوزه سیاست، اجتماع و اقتصاد برساند؛ یعنی با مدل علمی و بهرهگیری از نظامهای جدید مدیریت رسانه با حداقل امکانات اما با بهرهگیری از تجربه و فکر توانست تحول بزرگی ایجاد کند.
در اینجا آیا سختافزار به کار آمد یا نرمافزار و قطعا نرمافزار فرهنگی بود که توانست تحولآفرین باشد.امروز ایران اسلامی بیش از هر زمانی به فرهنگ جهادی برای جهاد فرهنگی نیاز دارد. امروز تعارف را باید کنار بگذاریم و بدانیم که عرصه را باید مردان و زنان ایمانی که برای فرهنگ به جهاد و تلاش میپردازند، اداره کنند.
روزگاری که چشمها بهدست غربیها خیره بود و چند تفکر مادی اندیشهوران غربی، عدهای را مرعوب میکرد، گذشته است؛ چراکه آنها فرهنگ مشرقزمین را ذیل فرهنگ گفتمانی خود تعریف میکردند و بهتعبیر یکی از شرقشناسان، شرق را در حاشیه غرب تعریف میکردند.
امروز زمان هویتیابی شرق و تحول به سمت ایجاد تمدن اسلامی و ایرانی است و عرصه فرهنگی باید در ایجاد فرهنگ جهادی برای جهاد فرهنگی باشد و این مهم توسط مؤمنان به اسلام و انقلاب و رهروان صدیق ولایت امکانپذیر است.