اما فاطمه بوتو که خاطرات خونین خانوادهاش را به تازگی در کتابی منتشر کرده است، میگوید که شباهت وی و عمهاش فقط در چهره خلاصه میشود.
فاطمه منتقد سرسخت عمه پرجذبهاش است که 2 دوره مقام نخستوزیری پاکستان را در اختیار داشت. وی ادعا میکند که بینظیر تشنه قدرت بوده است و از نظر اخلاقی، مسئول قتل برادرش- پدر فاطمه- در سال 1996 میلادی محسوب میشود.
منتقدان میگویند که کتاب «ترانههای خون و شمشیر»، داستانی چاپلوسانه و دستکاری شده است و مرتضی بوتو، پدر فاطمه را که رقیب بینظیربوتو در سیاستهای جناحی و ناآرام پاکستان به شمار میرود، به تصویر میکشد.
فاطمه در حالی که به تبلیغ و معرفی کتابش در دهلینو مشغول است، در گفتوگو با رسانههای فرانسه گفت: من همیشه میدانستم که یک روز به خاطر گرامیداشت یاد و خاطره پدرم، شروع به نوشتن این کتاب خواهم کرد.
ذوالفقار علی بوتو، پدر بزرگ فاطمه و نخستین رهبر پاکستان که بهطور دمکراتیک انتخاب شد، در سال 1979 توسط حکومت دیکتاتوری ژنرال ضیاءالحق به دار آویخته شد. مشهورترین خاندان سیاسی پاکستان از آن زمان تاکنون، با خشونتها و خونریزیهایی روبهرو بوده است.
فاطمه 28 ساله به تازگی تحصیلات خود را در دانشکده مطالعات کشورهای شرق آسیا و آفریقا، دانشگاه کلمبیای نیویورک به پایان برده است، در این باره میگوید: این خشونتها به حدی بود که در هر دهه، خانواده بوتو، یکی دیگر از اعضای خود را از دست میداد.
فاطمه هماکنون با غنوا بوتو، نامادری خود که بسیار دوستش دارد و او را از زمان کودکی و جداشدن پدر و مادرش بزرگ کرده، در خانهای در حومه اعیاننشین کراچی که مرکز تجاری پاکستان به شمار میرود، زندگی میکند؛ خانواده بوتو مدت زیادی در این خانه سکونت داشتند.
وی که نویسنده پرکار و فعالی است، هنگامی که تنها 15 سال سن داشت، کتاب شعر خود را منتشر کرد. انتشار کتاب شعر فاطمه، یک سال پس از آنکه پدرش در خارج از همان منزل خانوادگی کشته شد، صورت گرفت. او هماکنون ستون نویس یک روزنامه است و بهدلیل رکگویی و صراحت لهجه، فردی شناخته شده محسوب میشود.
فاطمه در کتاب خود ماجرای کشتهشدن پدرش را شرح میدهد. وی در یک اتاق بیپنجره پنهان شده بود و هنگامی که پدرش به ضرب گلوله کشته شد، برادر جوانش را محکم در آغوش گرفته بود. او کشتهشدن پدرش را بهعنوان اقدامی برای حذف یکی از رقیبان بینظیربوتو که نخستوزیر وقت پاکستان بود میداند.
فاطمه در کتاب خود مینویسد: بینظیر در آن زمان مطمئنا احساس میکرد که پاکستان برای حضور 2 عضو خانواده بوتو به اندازه کافی بزرگ نیست. وی ادامه میدهد: دادگاه قضایی پاکستان اعلام کرد که قتل پدرم نمیتوانست بدون موافقت بالاترین مقامات دولت آن کشور صورت گرفته باشد.
بینظیربوتو در آن زمان مرگ برادرش را توطئهای برای بیثبات کردن دولتش خواند.
وی پس از آنکه 8 سال را به اختیار خودش در تبعید گذراند، بهمنظور شرکت در رقابتهای انتخاباتی به پاکستان بازگشت و در یک حمله انتحاری در سال2007 میلادی کشته شد.
فاطمه اکنون میگوید که وی این کتاب را بهمنظور ادای احترام به پدرش و همچنین اصلاح آنچه وی بهعنوان تصویر تحریف شده مرتضی در انظار عمومی میبیند، نوشته است.
پس از آنکه ذوالفقار علی بوتو اعدام شد، مرتضی و برادر کوچکترش شهنواز، یک گروه چریکی تشکیل دادند تا انتقام ذوالفقار علی بوتو را بگیرند و دولت ضیاء الحق را سرنگون کنند.
این گروه بهدلیل تیراندازیها، بمبگذاریها و ربودن یک هواپیمای خطوط هوایی بینالمللی پاکستان در سال1981 میلادی، مجرم شناخته شد. فعالیتهای آنها باعث شد تا مردم پاکستان به مرتضی لقب«تروریست»بدهند اما دختر وی این امر را ناموجه و بیدلیل میداند.
هدف این کتاب نفوذ در داستانهایی است که درباره مرتضی بهوجود آمده است. فاطمه میگوید که مخالفان پدرش، 6 سال نقش کارآگاه خصوصی را بازی و دوستان وی را تعقیب و دستگیر میکردند.
با توجه به اعدام ذوالفقار علیبوتو، کشتهشدن مرتضی، مرگ مشکوک شهنواز- خانواده بوتو بر این باور بودند که او مسموم شده است- و ترور بینظیر، مرگ در طول داستان فاطمه بوتو نقشی جدی دارد.
با وجود خشم و عصبانیت فاطمه نسبت به بینظیر، وی همچنین اوقات خوش زندگی خود را در این کتاب به یاد میآورد. هنگامی که فاطمه کودک بود، بینظیر عمه محبوب وی به شمار میرفت و در هنگام خواب برای او داستان میخواند. فاطمه همچنین به یاد میآورد که آنها احساس مشترکی نسبت به آب نباتهای چسبناک و نفرتانگیز داشتند.
فاطمه بوتو میگوید: اما هنگامی که بینظیر نخستوزیر پاکستان شد، مقام و قدرت، تغییراتی منفی در او ایجاد کرد. فاطمه سخنگوی با وقار و متعادلی است و برخی عقیده دارند که وی به سیاستمداری تبدیل میشود که میتواند از حقوق خود و دیگران دفاع کند. اما او بر این امر اصرار میورزد که بههیچوجه جاهطلبی سیاسی ندارد. آرزوی فاطمه این است که به کار نویسندگی ادامه دهد. وی احساس میکند که نویسندگی نقش آزادانهتری به او میدهد تا درباره موضوعات خارج از سیستم سیاسی کشورش صحبت کند.اما دامنه کینهها و خشونتهایی که خانواده بوتو را محاصره کرده اکنون به نسل فاطمه رسیده است.
فاطمه بوتو میگوید که او و 2برادرش، هیچ تماسی با 3 فرزند بینظیر ندارند. او میافزاید: مدت زمان زیادی است که از این قطع رابطه میگذرد.
خبرگزاری فرانسه-5 می2010