جواد عزیزی : اواخر سال گذشته بلوتوثی چنددقیقه‌ای که لحظه سرقت مسلحانه از یک طلافروشی را نشان می‌داد، به سرعت برق و باد در کرج، تهران و دیگر شهرها پیچید و خیلی زود روی اینترنت هم قرار گرفت.

این فیلم که دوربین‌ مداربسته یک طلافروشی آن را ضبط کرده بود، چند سارق مسلح را نشان می‌داد که در کمتر از 3 دقیقه به یک مغازه در فردیس کرج دستبرد زدند‌ و بعد از سرقت 14 کیلو طلا، با تیراندازی‌های پراکنده و تهدید مردم پا به فرار گذاشتند.

همان روزها بود که پخش این فیلم بلوتوثی در برنامه 20:30 حسابی سر و صدا به پا کرد. خیلی زود این سرقت مسلحانه سر زبان‌ها افتاد و آن روزها سؤال مشترک همه کسانی که ما خبرنگاران حوادث را می‌شناختند این شد: «از سرقت کرج چه خبر؟ یعنی به همین راحتی می‌شود 14 کیلو طلا را دزدید؟».

شاید آن روزها که همه از فیلم سرقت حرف می‌زدند، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که پخش این فیلم چه تاثیر منفی‌ای بر احساس امنیت، آن‌ هم در شلوغ‌ترین روزهای سال (درست چند روز مانده به نوروز) دارد.  شاید آن روزها خیلی‌ها متوجه نشدند که احساس ناامنی ایجاد شده به حدی بود که تا چند روز بعد از پخش فیلم، خیلی از مردم با ترس و هراس از کنار پاساژ پرنس کرج  (محل سرقت)  عبور می‌کردند.

اما به هر دلیلی که بود این احساس ناامنی به‌وجود آمده بود و گویی که سارقان مسلح، پلیس را به چالش کشیده بودند.با گذشت کمتر از یک ماه از وقوع سرقت اما ماموران پلیس آگاهی،  سارقان مسلح را یکی بعد از دیگری شناسایی و آنها را دستگیر کردند.

به‌عنوان یک خبرنگار حوادث که جزئیات دستگیری این سارقان را از نزدیک پیگیری می‌کردم،  به جرات می‌توانم بگویم که عملیات دستگیری اعضای این باند یکی از پیچیده‌ترین و موفق‌ترین عملیات‌های پلیسی بود اما عدم‌به کار‌گیری یک استراتژی درست در اطلاع رسانی باعث شد کار و تلاش شبانه‌روزی ماموران پلیس آگاهی خیلی کم به چشم بیاید؛

یعنی خیلی کمتر از فیلمی که از لحظه سرقت پخش شده بود.  این ضعف اطلاع‌رسانی در حدی بود که هنوز هم خیلی‌از کسانی که فیلم بلوتوثی صحنه سرقت را دیده‌اند شاید خبر نداشته باشند که ماموران پلیس توانسته‌‌اند سارقان را دستگیر کنند.

اما سه‌شنبه شب گذشته اتفاقی افتاد که باعث شد همه ضعف‌های اطلاع رسانی درباره پخش فیلم بلوتوثی لحظه سرقت،  از صدا و سیما و عدم‌اطلاع رسانی درست پلیس درباره دستگیری سارقان از بین برود. خیلی از کسانی که ساعت 10:20 سه‌شنبه شب پای تلویزیون نشسته بودند، با دیدن فیلمی از شبکه سوم که لحظه سرقت از طلافروشی در اصفهان و کرج  و نحوه دستگیری و حتی کشته شدن سارقان را نشان می‌داد،  شوکه شدند.

آنچه این فیلم را از بقیه فیلم‌های اینچنینی متمایز کرده بود صحنه‌هایی واقعی از عملیات پلیس برای دستگیری سارقان بود. به جرات می‌توانم بگویم که خیلی از کسانی که سه‌شنبه شب این فیلم را دیدند، از وجود نیروهای مجهز پلیس و برخورد قاطعانه آنها با سارقان مسلح که هیچ ابایی حتی از کشتن افراد بی‌گناه نداشتند،  به‌خود بالیدند.

خیلی‌ها از دیدن صحنه کشته شدن سارقی که قصد داشت با گروگان گرفتن یک دختر جوان و به خطر انداختن جان او از دست ماموران فرار کند، توسط تک‌تیراندازهای یگان ویژه، نه‌تنها متاثر نشدند که از  رها شدن دختر گروگان خوشحال هم شدند.

این شاید نخستین فیلم مستند تولید شده در همه این سال‌ها بود که قاطعیت پلیس را اینگونه به رخ کشید و تبدیل شد به بحث داغ دوستانه در صبح روز بعد. به‌نظر می‌رسد مدت‌ها بود که جای اینچنین فیلم‌هایی در مستندهای پلیسی خالی بود؛ 

فیلم‌هایی که هر چند در آن ممکن است خلافکاران عاقبتی جز مرگ نداشته باشند اما باعث می‌شود که احساسی از امنیت در بین مردم به‌وجود بیاید؛  احساس امنیتی که شاید خیلی وقت‌ها از خود امنیت مهم‌تر و ضروری‌تر باشد.