کاملیا مافی: 27 خرداد (17 ژوئن) روز جهانی بیابان زدایی است؛ روزی که کام تشنه بیابان‌های جهان، دست همت من، تو و همه ساکنان زمین را می‌طلبد تا ترک‌های حاصل از غفلتمان را در مورد حق فراموش شده آن، به جا آوریم.

 در فرهنگ ایران زمین، بیابان، واژه آشنایی است، زیرا مساحتی معادل 32 میلیون و 500 هزار هکتار از اراضی کشور ما، اراضی بیابانی است که بخشی از پهنه 18 استان (خراسان شمالی، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد، اصفهان، مرکزی، قم، قزوین، تهران، ایلام، هرمزگان، سمنان، فارس و آذربایجان غربی) را فرا گرفته است.

در این استان‌ها، 183 کانون بحرانی بیابان زایی نیز وجود دارد که در محدوده 83 شهرستان واقع شده است. این سرزمین‌ها براساس ساختارهای اقلیمی و زمین‌شناسی حاکم بر آن، منابع آب و پوشش گیاهی محدود با حجم زیادی از شن‌های روان دارند که آرام‌آرام به سوی دشت‌های سرسبز و مناطق مسکونی هجوم می‌آورند.

همه ساله به دلیل برخی شرایط اقلیمی و فعالیت‌های انسانی،  میزان وسیعی از زمین‌های آباد  به تسخیر غول بیابان و لشکر شن‌های روان درمی‌آید، به‌طوری که به گفته مه لقا ملاح، فعال محیط‌زیست ایران و رئیس جمعیت زنان مبارزه با آلودگی‌های زیست‌محیطی، روزی یک هکتار از خاک ایران کویر می‌شود و این فرایندی است که بشر آن را به‌عنوان «بیابان‌زایی» می‌شناسد و برای مقابله با آن، همین بشر که خود یکی از عاملان اصلی فرایند بیابان زایی است، تمهیداتی اندیشیده و نام آن را «بیابان‌زدایی» گذاشته است. می‌خواهیم شما را با وضع و میزان بیابان‌های ایران آشنا کنیم.

غلام عباس عبدی‌نژاد، مدیرکل امور بیابان سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور درباره سابقه و روند بیابان‌زدایی در استان‌ها می‌گوید: «تمرکز فعالیت‌های ما در دفتر بیابان‌زدایی روی مهار و کنترل کانون‌های بحرانی است. اولویت در این کار نیز با فعالیت‌های بیولوژیک نظیر درختکاری، بذرپاشی و اجرای عملیات بادشکن‌های زنده در اطراف مزارع است.

فعالیت‌های مکانیکی و بیوشیمیایی نظیر مالچ‌پاشی به‌عنوان آخرین راه برای مهار کانون‌های بحرانی مطرح است.»

ابتدای کار 300 هزار هکتار در سطح 10 استان مالچ‌پاشی می‌شد اما اکنون تنها کانون‌های بحرانی 4 استان کرمان، خوزستان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان را مالچ می‌پاشند.

با توجه به سوابق ایران در زمینه بیابان زدایی که 45 سال بیشتر نیست، باید گفت در این مدت اقدامات خوبی انجام شده است؛ به‌طوری که امروز در سطح کشور دو میلیون و 200 هزار هکتار جنگل‌های دست‌کاشت وجود دارد. هرچند که این کار در سطح6‌میلیون هکتار انجام شده است، اما کارهای قابل ارائه و جنگل‌های دست‌کاشت تثبیت شده است.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد جلب مشارکت مردمی در اجرای عملیات بیابان‌زدایی است.

چشم‌انداز ما برای برنامه پنجم توسعه، اقتصادی کردن فعالیت‌های بیابان‌زدایی است؛ یعنی می‌خواهیم از گونه‌هایی استفاده کنیم که با درآمد زایی، برای مشارکت مردم ایجاد انگیزه کنند. برای جلوگیری از بوته کنی و تخریب پوشش گیاهی نیز، ترویج استفاده از انرژی‌های نو در مناطق بیابانی با مشارکت سازمان انرژی‌های نو وزارت نیرو در دستور کار این برنامه است.

کار اجرایی بیابان‌زدایی در ایران از سال 1347 و در سطح 40 هکتار در استان خوزستان و 100 هکتار در سبزوار با تعداد اندکی از گونه‌های گیاهی مناطق بیابانی آغاز شد ولی امروز این کار با کاشت 40 گونه گیاهی اجرا می‌شود:

«پرند» یکی از همان گونه‌های گیاهی است که درختچه‌ای با شاخه متعدد و متراکم با گل‌های سفیدرنگ و میوه‌ای قرمز و بالدار دارد و می‌توان آن را در بلوچستان، خراسان، سمنان، دامغان، اصفهان، انارک و بیشتر نواحی ایران مشاهده کرد.

«اشنان» درختچه مقاوم به خشکی است و در شوره‌زارهای دشت کویر و لوت، بیابان‌های مسیله، دامغان، سبزوار، خراسان، کرمان، یزد و بیشتر نواحی شور و قلیایی کشور به‌عنوان گونه بومی و سازگار رویش دارد.

«اسکنبیل» با گل‌های ریز و سفید رنگ در شنزارها به‌عنوان گونه شاخص و مقاوم به خشکی و کم‌آبی می‌روید.

«گز» نیز از درختچه‌های مناطق بیابانی است که بیشتر در بستر آبراهه‌ها و رودخانه‌های شور و قلیایی نواحی خشک رویش دارد.

چگونگی بیابان‌زدایی

به مجموعه کارهایی که در چارچوب طرح‏های جامع توسعه در مناطق کویری صورت می‏گیرد و مبتنی بر اصول پایدار است، بیابان‏زدایی می‏گویند. این عمل شامل سه محور است:

بازدارنده
مشتمل بر برنامه‌های آگاهی‏بخشی ترویجی، تشویقی و تنبیهی.

اصلاحی
شامل اصلاح روش‌های شخم زدن، بهبود شیوه‌های آبیاری و روش‌های تناوب زراعی و آیش، اصلاح روش‌های کودپاشی و چگونگی دامداری در مراتع.

احیایی
مشتمل بر بذرپاشی، بذرکاری، تولید نهال، نهال‏کاری، احداث بادشکن، مراقبت، آبیاری و حفاظت.

عوامل بیابان‌زایی

اقلیمی
زمان و میزان نامناسب بارندگی، تبخیر بالا، فراوانی و سرعت زیاد باد، گستردگی مناطق یا اقلیم خشک و فراخشک و بلایای طبیعی چون لغزش و رانش زمین و سیل.

انسانی
چرای مفرط، بوته‌زنی و بوته‌کنی، آبیاری غلط، استفاده نکردن بهینه از قابلیت زمین‌ها، تبدیل بی‌رویه زمین‌های مرتعی به دیم زار، رعایت نکردن موازین علمی در شخم زمین‌ها.