رقابت بیستساله برای دسترسی به منابع طبیعی و نفوذ در آسیای میانه، میان ایالات متحده (که از سوی اتحادیه اروپا حمایت میشود)، روسیه و چین، هماکنون به پایان رسیده و نتیجه به نفع مسکو و پکن است.
شکست غرب با پیشرفت آهسته خط لوله نابوکو و جهتگیری دوباره استراتژیک بعضی از جمهوریهای آسیای مرکزی به سوی روسیه و چین آشکار شد. با وجود این، 2واقعه اخیر آن موضوع را تائید کرد.
هو جین تائو، رئیسجمهوری چین و رؤسای جمهوری ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان شخصا شیرفلکه خط لوله جدید گاز را باز کردند که گاز طبیعی ترکمنستان را از کارخانه پیشرفته سامان تپه به شهری در استان غربی سین کیانگ چین منتقل میکند. این خط لوله که توسط شرکت عظیم دولتی تولید انرژی چین موسوم به سی انپیسی ساخته شده است، ظرفیتی معادل 40میلیارد متر مکعب گاز را از طریق مسافتی معادل هزار و 250 مایل به سراسر 4کشور انتقال میدهد.
در ماه دسامبر، این سرمایهگذاری مورد استقبال و خشنودی ولادیمیر پوتین، نخستوزیر روسیه، قرار گرفت. پوتین اظهار داشت: مسکو از ایده انتقال گاز به سمت شرق و چین احساس رضایت میکند. سخنان وی بر همکاریهای پیوسته چین و روسیه در بخش انرژی که پیشرفتهای زیادی کرده و به اقتصاد سیاسی جدید انرژی در آسیای مرکزی و مکانهای دیگر شکل داده است، تاکید داشت.
براساس توافقنامهای که در تاریخ 13 اکتبر 2009 میلادی میان روسیه و چین امضا شد، 2کشور پایه و اساس همکاری طولانی مدت را فراهم کردند که براساس اکتشافات مشترک در روسیه و کشورهای ثالث بود. اگرچه مسائل پیچیده در مورد قیمتها حل نشده باقی مانده است اما وامهای ارزان بانکهای چینی به بخش انرژی روسیه اختصاص مییابد.
روسیه اندکی پس از آن، به موفقیتی بزرگ برای خود دست یافت. در تاریخ 22 دسامبر 2009 میلادی، در نشستی در عشق آباد که مقامات ارشد شرکت گازپروم و ترکمن گاز در آن شرکت داشتند، دیمیتری مدودف، رئیسجمهوری روسیه و قربان قلی بردی محمداف، رئیسجمهوری ترکمنستان به اختلافات گازی میان دو کشور پایان دادند. تاریخ این اختلافات به ماه آوریل بازمیگردد. در آن هنگام، مقامات ترکمنستان، شرکت گازپروم را بهدلیل انفجار خط لوله انتقال گاز آن کشور به روسیه مورد سرزنش قرار دادند. مقامات عشقآباد ادعا کردند که این اقدام بهمنظور جلوگیری از خرید گاز گرانقیمت ترکمنستان در دوره کاهش تقاضا صورت گرفت.
علاوه بر تداوم صادرات گاز ترکمنستان به روسیه که برای سال 2010 میلادی برنامهریزی شده است، دیدار مدودف از عشقآباد موجب امضای اسناد مهمی در مورد همکاریهای استراتژیک در زمینه انرژی و مهندسی شد که به توافقنامه بیستوپنجساله 2کشور که در سال2003 میلادی توسط ترکمنستان و روسیه امضا شد گسترش و تعمیق میبخشد.
اصلاحیههایی در قراردادهای موجود انجام گرفت و شرکت گازپروم موافقت کرد گاز ترکمنستان را با قیمتی تقریبا برابر با بازار اروپا خریداری کند. بنابراین ترکمنستان برای فروش گاز طبیعی، دیگر نیازی به نگاه به اتحادیه اروپا و صنایع بینالمللی انرژی نداشت، درحالیکه ترکمنستان بیش از 70 میلیارد متر مکعب گاز را در سال صادر میکند و احتمالا حتی ذخایر کافی بهمنظور برآورده کردن تعهدات کنونی ندارد. بنابراین بعید است که آن کشور بهدنبال انعقاد توافقنامههای جدید باشد. به همین صورت، قزاقستان یکی دیگر از تولیدکنندههای مهم منابع طبیعی در منطقه، از امضای قراردادهایش با روسیه و چین خشنود و راضی است.
نورسلطان نظربایف، رئیسجمهوری قزاقستان، اخیرا اعلام کرد که وی تنها سرمایهگذاری خارجی کشورها و شرکتهایی را تائید میکند که تمایل داشته باشند روی برنامههای سختگیرانه صنعتی شدن او همکاری کنند.
اینگونه پیشرفتها به ندرت امنیت انرژی غرب را به خطر میاندازد. بهدلیل اینکه تقاضا به آسانی توسط 2خط لوله روسیه« نورداستریم» و« ساوث استریم» و پروژه نابوکو که توسط ذخایر گاز خاورمیانه تغذیه میشود برآورده میشود و حتی گاز اروپا دچار قطعیهای مهمی در بلندمدت نخواهد شد.
با وجود این، درحالیکه خطلولهها فقط نفت و گاز را انتقال نمیدهند، این وضعیت پیامدهای همیشگی و پایداری برای منطقه خواهد داشت. خطلولهها باعث ایجاد وابستگی متقابل طولانی مدت بین ملتها، شرایط سخت حکمفرمایی و موقعیتهای استراتژیک در کشورهایی که در این طرح شرکت دارند، میشود. پس انتظار داشته باشید، روسیه و چین اهرم قدرت نزدیک به نامحدود در آسیای میانه را حفظ کنند که منجر به حاکمیت مشترک موفق آنها میشود.
غرب فقط باید خودش را بهدلیل این پیامد سرزنش کند. با وجود آنکه ایالات متحده و اتحادیه اروپا در منافع منطقهای با چین و روسیه سهیم هستند که شامل خلع سلاح تا ریشهکنی تروریسم و تجارت موادمخدر میشود اما بهندرت ثابت کردند که در مورد امور آسیای مرکزی با پکن و مسکو تمایل به توافق دارند. در زمینه انرژی، اهداف سیاست غرب میان تلاش برای سیاست زدایی کامل صنعت از طریق اسناد قانونی مانند منشور انرژی و همچنین حمایت از شرکتهای آمریکایی و اروپایی با تردید در نوسان است. این موضوع براساس فرضیهای نابجاست که برتری فنی اهداف سیاست غرب، شرایط جالب تری را برای رهبران آسیای مرکزی فراهم میکند.
از سوی دیگر، روسیه و چین از طریق شبکه توافقهای دوجانبه و ساختار بنیادین سازمان همکاریهای شانگهای نشان دادند که واکنشهایی خلاقانه در این زمینه از خود بروز میدهند و غرب را حیرتزده کردهاند. آنها بدون اینکه عرفی بینالمللی را زیر پا بگذارند یا کاری غیرعادی انجام دهند، کشورهای منطقه را بهصورت دو به دو یا جمعی با هم مرتبط میکنند و با عقد قراردادهای گازی و انرژی، پیوندی سیاسی را میان کشورهای منطقه و میان آنها با مسکو و پکن ایجاد میکنند. این میتواند به پایان حضور غرب در آسیای میانه منجر شود. به این ترتیب باید منتظر پایان بازی بزرگ با پیروزی روسیه و چین بود.
غرب از خاصیت انعطافپذیری اهرم روسیه و قدرت نرم آن کشور در منطقه درک درستی ندارد و بهطور چشمگیری اهمیت زیادی به قدرت هنجاری خود داده است؛ با تاکید بر مسائلی مانند دمکراسی و حقوق بشر که هیچ تاثیری غیراز نگران کردن نخبگان قدرت منطقهای ندارند اما جذابیت پکن و وفاداری شدید آن به اصل دخالت نکردن در امور داخلی را افزایش دادهاند.
آسیای مرکزی هماکنون نقش اندکی در برنامه کاری باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، دارد.
ایالات متحده در نخستین سال ریاستجمهوری اوباما غیر از تائید حمایت اندک از نابوکو، در این باره اقدامی انجام نداد. با وجود این، دست کشیدن از منطقهای غنی از منابع که در تقاطع میان اروپا، آسیا و خاورمیانه قرار دارد و به نقاط مهمی مانند افغانستان، ایران و قفقاز نزدیک است، به نفع غرب نیست. این را میتوان از هشدارهای کارشناسان و نویسندگان غربی در رسانههای این کشورها دریافت. آنها به دولت آمریکا هشدار دادهاند که نباید از آسیای میانه چشمپوشی کرد و آن را به روسیه و چین واگذارد. آسیای میانه همچنین به خاطر اینکه مسیری به افغانستان است، میتواند در برد و باخت آمریکا در جنگ افغانستان تاثیرگذار باشد. واشنگتن برای حفظ افغانستان به آسیای میانه نیاز دارد.
فرصتهای اتصال آسیای میانه به غرب از طریق تجارت انرژی هماکنون کاهش یافته است. اما غرب حتما بهدنبال راههای دیگری برای نفوذ و یافتن راهی دوباره به این منطقه خواهد بود.
World Politics Review