حامد فرحبخش: هر سال تابستان که می‌شود، تند و تند آمار سرقت با آبمیوه‌های مسموم بالا می‌رود و پشت سرهم خبرهای مربوط به وقوع چنین حوادثی در صفحات حوادث منتشر می‌شود

روز گذشته بار دیگر خبر دستگیری یک سارق آبمیوه‌ای در روزنامه‌ها بحث اینگونه سرقت ها را داغ کرد.اگرچه در تمامی این سرقت‌ها،  شگرد سارقان آنقدر تکراری و پیش پا افتاده است که نمی‌شود باور کرد که این همه مالباخته به این راحتی فریب خورده باشند.

اما واقعیت این است که سارقان آبمیوه‌ای اگر هیچ هنری نداشته باشند ،در عوض خصوصیات و خصلت‌های آدم‌ها را مثل کف دستشان می‌شناسند. ابزار کار آنها دو تا قلاب قوی و محکم است که بیشتر آدم‌ها را با آن صید می‌کنند؛ مفت خوری و خجالت.

آنها خیلی خوب می‌دانند که بیشتر ما آدم‌ها حس مفت‌خوری بسیار قوی‌ای داریم و با اتکا به ضرب‌المثل مشهور «مویی از خرس کندن هم غنیمت است» حاضریم برای مال مفت جانمان را هم بدهیم. اگر این مطلب را می‌خوانید اخم‌هایتان در هم نرود و با خودتان نگویید که من اینطوری نیستم؛ در واقعیت کمتر کسی را می‌شود بین ما پیدا کرد که از مال مفت و مجانی بدش بیاید، حتی اگر در حد یک نوشابه تگری یا یک آبمیوه باشد که بدجوری در گرمای تابستان می‌چسبد.

سارقان آبمیوه‌ای این حس ما را خیلی خوب می‌شناسند و سوار بر این حس هر کاری که می‌خواهند، می‌کنند؛ از سرقت خودرو گرفته تا سرقت فروشگاه‌های بزرگ،  قتل، آدم‌ربایی و حتی تجاوز.

سارقان آبمیوه‌ای،  قلاب دیگری هم در بعضی از سرقت‌هایشان دارند و آن هم استفاده از رودربایستی و خجالت زدگی ایرانی جماعت است؛ اینکه هر کسی چیزی به ما تعارف می‌کند نمی‌توانیم نه بگوییم و خیلی تند و سریع حتی اگر به مذاقمان هم سازگار نیاید، می‌خوریم که نکند یک وقت طرف ناراحت شود.

همین 2 قلاب کافی است که این همه سرقت و جنایت آبمیوه‌ای رخ بدهد و هر سال آدم‌های زیادی به تعداد شاکیان پرونده‌های این سرقت‌های مسموم افزوده شوند. به‌عنوان یک حوادث‌نویس که ده‌ها و شاید صدها پرونده مربوط به این آبمیو‌های مسموم را شاهد بوده و یا پرونده‌شان را خوانده‌ام،

مطمئن هستم که پایان‌دادن به این پرونده‌های سرقت هیچ راهی جز این دو ندارد؛ اینکه جلوی شکم‌مان را بگیریم و به هیچ‌وجه به خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های تعارفی که افراد غریبه‌ای که هنوز یک ساعت نمی‌شود با آنها آشنا شده‌ایم، لب نزنیم و از آن مهم‌تر اینکه« نه» گفتن را یاد بگیریم.