تشکیلات میراث فرهنگی در هر کشوری، از مهم‌ترین ارکان پشتیبان و قوام‌دهنده هویت آن کشور و ملت است.

 به تازگی مدیریت سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری تصمیم گرفته تا به‌دنبال مصوبه دولت بخش‌هایی گوناگون از این سازمان را برای کاستن از تراکم جمعیت تهران به چند استان کشور انتقال دهد.

از آنجا که شمار کارکنان این سازمان اندک است و این جابه‌جایی به‌طور ناگهانی اعلام و به اجرا گذاشته شده، انتقادها و اعتراض‌هایی را در سطوح مختلف برانگیخته است.

جدا از انتقادهایی که کارکنان و کارشناسان این سازمان طی روزهای گذشته ابراز داشته‌اند، دکتر حکمت‌الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و از اعضای پژوهشی مؤسسه باستان‌شناسی از منظری جامع‌تر به این موضوع پرداخته و با یادآوری لزوم پرهیز از برخوردهای دستوری و غیرکارشناسانه در عرصه فرهنگ، به برخی از تبعات منفی تکه‌تکه کردن و انشقاق سازمان میراث فرهنگی و انتقال آن از پایتخت اشاره کرده است.

در کوره‌های آتشناک آزمون‌ها و چالش‌های سخت و سنگین تاریخ دوره جدید می‌بایست آموخته باشیم که هر ملت، حکومت یا مدیریتی که اندیشه و آگاهی تاریخی را در تصمیم‌گیری‌ها و معادلات و ملاحظات سیاسی‌اش کوچک شمرده و بی‌توجه از کنارش بگذرد یا آنکه بی‌بهره از اندیشه و شناخت تاریخی، گام در میدان رویارویی با حوادث بگذارد، سرانجام عرصه را به حریف وانهاده و به شکست و تسلیم تن خواهد داد.

اساساً نظام‌های سیاسی و جوامعی که بی‌بهره از معرفت تاریخی بوده‌اند و آگاهی و فهم عمیق‌تری از واقعیت‌ها و موقعیت‌ها نداشته‌اند و ناتوان از رصد کردن رخدادهای تاریخی بوده‌اند، آسان‌تر از پای افکنده شده‌اند. «کشف باستان‌شناسانه تاریخ» و دستیابی به آثار و بقایای قاره‌های عظیم فرهنگی مدفون و مفقود گذشته از رخدادهای فوق‌العاده مهم و بنیادین و بی‌سابقه دوره جدید است.

تاریخ کاوش‌ها، کشفیات و مطالعات باستان‌شناسی از آموزنده‌ترین حوادث روزگار ماست. 2سده پیش، چه کسی تصور می‌کرد تاریخ آدمی اینچنین فرشی گسترده و رنگارنگ و پرنقش و نگار و پرمایه و غنی و تافته و بافته از تاریخ فرهنگ‌ها، سنت‌ها، سبک‌ها، نحوه‌های زندگی، نظام‌های اجتماعی، اعتقادی، ارزشی، تیره‌های نژادی، قومیت‌ها و قاره‌های عظیم مدنی و معنوی در سراسر گیتی و در جغرافیای بشری ماست؟

شمار سرزمین‌های تاریخی و قاره‌های فرهنگی که به لحاظ حجم، گستردگی، تراکم، توالی و غنای مواریث مدنی و معنوی، موقعیت ممتاز ایران را در تاریخ و فرهنگ جهانی دارند شاید به‌شمار انگشتان دو دست نرسد. این موقعیت ممتاز و غنای مواریث فرهنگی، مسئولیت سنگین‌تری را بر شانه مدیران و ملت ما می‌نهد؛ مسئولیت سنگین و خطیری که به‌نظر می‌آید مدیریت اکنون جامعه ما نه تنها ترجیح می‌دهد از پذیرفتنش شانه خالی کند بلکه خود چونان یک مانع بزرگ بر سر راه سنگربانان و سربازان صیانت و دفاع از مرزهای تاریخ و فرهنگ میهن ما ایستاده است.

در عصری اینچنین پیچیده و آتشناک، متحول و منقلب، هویت‌سوز و غارتگر، کوبیدن و تجزیه کردن سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور - این سنگر استوار حفاظت و حراست و صیانت از مواریث مدنی و معنوی ملت ما- و بیرون راندن و متفرق کردن اعضای اداری و اجرایی و علمی و پژوهشی آن، نمی‌تواند امری ساده تصور شود.چرا در میان آن‌همه سازمان‌ها و نهادها و مراکز و تشکیلات پرحجم اداری، اجرایی، قضایی، آموزشی، پژوهشی و... این سازمان با شمار اندک سربازانش هدف قرارگرفته است؟

جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی مرز نمی‌شناسد. سربازان این سنگر نیز با اندیشه و قلم، مرزها را در نوردیده‌اند. کوبیدن این سربازان و رفتن این سنگرها یک اقدام نامناسب است آشکار و اقدامی نابخشودنی! زنگ خطر تجزیه و فروپاشی ملت‌ها را در تاریخ هنگامی شنیده‌ایم که مردمی از درون، ریشه‌های خود را نشانه گرفته و دست به تخریب تاریخ و فرهنگ و غارت مواریث مدنی و معنوی خود گشوده‌اند؛ واقعیت تأسف‌باری که دهه‌به‌دهه چهره شوم و نازیبای خود را در میهن ما آشکارتر کرده است.

تخریب و غارت محوطه‌های باستانی، تخریب و غارت تاریخ و فرهنگ یک ملت است. برای ما قابل‌تصور و پذیرفتنی نیست که صبحی از بستر برخیزیم و بشنویم و باخبر شویم که دیگر هیچ نسخه و اثری از شاهنامة فردوسی و گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ و قانون و شفای سینوی در دست نیست و همه از میان رفته‌اند! محوطه‌های باستانی و کالبدهای فرهنگی نیز چنین‌اند. از جنس سود و سودا نیستند؛ میراث تاریخ و فرهنگ و اصالت و هویت و ناموس و شرف یک ملت هستند. در این معامله همیشه فروشنده بازنده است و خریدار برنده!

«سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری» تنها نهاد فرهنگی کشور است که مسئولیت‌های سنگین صدور مجوز برای بررسی‌ها و کاوش‌های باستان‌شناختی و بررسی و ارزیابی و مطالعه و داوری طرح‌های پژوهشی در حوزه‌های باستان‌شناختی و حفاظت و مرمت آثار و ابنیه و محوطه‌های باستانی بر شانه‌اش نهاده شده است. چاپ، انتشار و ترجمه مقالات و گزارش‌ها و مطالعات باستان‌شناختی و تاریخی و فرهنگی و برگزاری همایش‌های ملی و بین‌المللی و دایر کردن نمایشگاه‌ها و ثبت ملی و جهانی مواریث مدنی و معنوی کشور و موارد بسیار دیگر از این دست نیز - به‌منظور شناساندن هرچه اصولی و عمیق و وثیق‌تر پیشینه تاریخی و سابقه مدنی و معنوی ایرانیان به فرزندان ایران زمین و جامعه جهانی - بر شانه همین سازمان نهاده شده است. فهرست‌بندی و شمارش یک‌به‌یک مسئولیت‌های اداری و اجرایی و حقوقی و علمی و پژوهشی سازمان در اساسنامه این سنگر تاریخ و فرهنگ میهن و ملت ما در نوشتار اکنونِ این قلم نمی‌گنجد.

با توجه به موقعیت فوق‌العاده حساس و حضور تعیین‌کننده و تأثیرگذار ایران در یکی از مهم و پیچیده‌ترین منطقه‌های تاریخ و فرهنگ جهانی انتظار می‌رفت مدیریت کشور از هوشمندی و خرد و دانش و دانایی اندیشمندان و دانشمندان و استادانِ آزموده و صاحب‌نظر کشور بهره می‌گرفت و این نهاد را تا سطح یک وزارت و مدیریت فرهنگی قوی و قدرتمند ارتقا می‌داد و دست باستان‌شناسان و سایر متخصصان حوزه میراث -این سربازان و سنگربانان تاریخ و فرهنگ ایران فرهنگی- را در صیانت و حفاظت و پاسداری و دفاع از مواریث مدنی و معنوی کشور به گرمی می‌فشرد و بازمی‌نهاد و فرصت‌ها را از کف نمی‌داد و سنگرها را یکی پس از دیگری تخریب نمی‌کرد.

اما متأسفانه نه تنها آن دست‌های گرم تجربه استادان تاریخ و فرهنگ و مهندسان و متخصصان آثار و ابنیه تاریخی و بازوان سترگ باستان‌شناسان آزموده کشور را مدیریت سیاست‌زده اکنون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از سر فروتنی و مهر برای استحکام و انسجام و اقتدار و اعتبار هرچه بیشتر سازمان میراث فرهنگی کشور نفشرد که صدای فروپاشی و تخریب آن نیز به بهانه انتقال به خارج از تهران اینک به‌گوش می‌رسد.  محروم و ممنوع کردن باستان‌شناسان میراث فرهنگی از گشودن دهان انتقاد و قلم اعتراض یک امر اتفاقی نیست.

بیرون راندن و تبعید کردن و تجزیه پژوهشکده باستان‌شناسی و افکندن شکاف درون سازمان میراث فرهنگی و پراکندن مدیریت‌های اداری و اجرایی و پژوهشی میراث فرهنگی پایتخت که هسته و کانون تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و هماهنگ‌کننده فعالیت‌های فرهنگی و علمی و پژوهشی سازمان در سراسر کشور است، اثرات و تبعات منفی بسیار خطرناک و مهلکی بر انسجام و اقتدار و اعتبار فرهنگی و اتفاق و اتحاد ملی ما خواهد نهاد. سکوت در برابر این حرکت، گناهی نابخشودنی و جفا به جامعه فرهنگی و باستان‌شناسی و ستم و بی‌مهری به تاریخ و فرهنگ و مواریث مدنی و معنوی کشور است.

سر ز شکر دین از آن بر تافتی
کز پدر میراث مفتش یافتی
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند، مجان یافت زال
 (مولانا)