ستارخان و باقرخان که تا همین 4 ماه پیش در خیابان ستارخان و شهرآرا برای خودشان نشسته بودند و به کسی کاری نداشتند، حالا معلوم نیست در چه هیأتی و در کدام سمساری، به روزگار خوب گذشته میاندیشند. شریعتی و صنیع خاتم هم همین طور و باقی 8 مجسمهای که ناگهان غیبشان زد. حالا در یک چشم بر هم زدن 4 ماه از خبری که میگفت مجسمهها شبها از جایشان بلند میشوند و میروند پی کارشان، گذشته است.
کسی چه میداند، شاید آنها هم از یک جا نشستن و تماشای شلوغی و دود در پایتخت خسته شده بودند؛ مجسمه بودن، بدون شک کار بسیار سختی است!دیروز خبر رسید 3 مجسمه دیگر، دست کم برای اینکه خاطره تلخ بزرگان گذشته را فراموش کنیم، در منطقه 6 نصب خواهند شد.
قرار است «رهی معیری» اثر دهقان محمدی، «سنایی غزنوی» اثر اصغر یوزباشی و «کامران نجاتاللهی» اثر جعفر نجیبی همین روزها به پارک لاله بیایند. این سه تا هم برنزیاند و دل آدم میلرزد که نکند دوباره... هر سه قرار است همسایه ابوریحان در ورودی اصلی پارک لاله، تقاطع بلوار کشاورز و کارگر شوند. ابوریحان با آن عظمت که سالهای سال است کرات آسمانی را در دست دارد و خودنمایی میکند، در تمام روزهایی که مجسمههای دیگر از ترس خرد شدن تا صبح خوابشان نمیبرد، خیالش راحت راحت بود. آخر او را از برنز نساختهاند؛ اگر خردش کنی، هیچ نمیارزد.
اما در همین منطقه، «ابنسینا» اثر حمید شانس حدود 10 روز پیش یک بار دیگر در پارک بهجتآباد، خیابان کریمخان زند نشست؛ درست همان جایی که قبلا نشسته بود. ابنسینا یکی از 12 مجسمهای بود که حالا دیگر حتما آب شده و به شکل دیگری به زندگیاش ادامه میدهد. عباس شیرازیخواه، مدیر زیباسازی منطقه 6 میگوید: قصد داریم با نصب این آثار، این محل را به باغموزه مجسمههای مشاهیر ايران تبدیل کنیم.به گفته او، حفاظت از مشاهیر ايران، برعهده مسئولان پارک لاله خواهد بود.
اما آنها که رفتند
13 روز پیش، 27 تیر، یک روز پیش از ابنسینا، «زندگی» هم دوباره سر جایش برگشت. «زندگی» هفتمین مجسمهای بود که از بین مجسمههای سرقتی بازسازی شد. فاطمه امدادیان که زندگی را خلق کرده بود، دوباره آستین بالا زده و یک بار دیگر آن را ساخته اما این بار از جنس فایبرگلاس که اگر کسی هوس کرد آنرا خرد کند،
هیچچیز نصیبش نشود. با این روال، تقریبا همه مجسمهها دوبارهسازی شده یا میشوند و سر جایشان برمیگردند اما حتما جدیدها که بر جای آنها که رفتهاند تکیه زده و به شهر چشم دوختهاند، مدام به درگذشتگان میاندیشند و اینکه آنها حالا کجایند و آخر چه بلایی سرشان آمد؟
فرمانده انتظامی تهران بزرگ 3روز پیش، درست وقتی که جایگزینی مجسمههای جدید همه را از حل ماجرای عجیب و غریب این سرقت ناامید میکرد، از دستگیری چند مظنون مرتبط با این پرونده خبر داد. سردار حسین ساجدینیا گفت: موضوع این پرونده در حال پیگیری از سوی پلیس است که تاکنون نیز چندین مظنون در این رابطه دستگیر شدهاند و درصورت اثبات جرم مظنونان دستگیرشده، موضوع اطلاعرسانی خواهد شد.
البته محمدجواد شوشتری، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران قبلا از ضبط فیلم سرقت یکی از مجسمههای ربوده شده توسط دوربینهای مرکز کنترل ترافیک خبر داده بود. عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران هم گفته بود: «تاکنون تعدادی مظنون و مکانهایی که این افراد در آن محل دست به سرقت خواهند زد و یا اموال را نگهداری خواهند کرد، شناسایی شدهاند.»
اما حالا بیش از 4 ماه از ماجرا گذشته و هنوز هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. بیشتر مجسمهها دوبارهسازی شدهاند و به جای قبلیشان برگشتهاند. حدود 120 میلیون تومانی که صرف مجسمههای قبلی شده بود، آرام آرام فراموش میشود و تهران دوباره به هیأت شهری با مشاهیر بزرگ تبدیل میشود؛ مشاهیری که آرام و بیآزار در گوشهوکنار پایتخت نشستهاند و به شلوغی و دود و دعوا خیره شدهاند، با خاطرهای دور از آنها که رفتهاند و حالا کسی چه میداند در کدام سمساری و با چه شکلی روزگار میگذرانند