دوم: پدربزرگ خانواده که یک کارخانهدار است تصادف میکند و مرگ مغزی میشود و بعد از آن ماجراهای
اعصاب خردکن فیلم آغاز میشود؛ دعواهای روی اعصاب دختر دایی و پسرعمه و خانوادههایشان، نقشههای کثیف شوهرعمه برای بالا کشیدن اموال و دست آخر هم نوه خانواده، قرصهای توهمآور مصرف کرده و خودکشی میکند؛ باز هم نفرت خانوادگی، خشونت، مرگ و... .
سوم: دخترعمو و پسر عمویی با هم ازدواج میکنند و بعد از آن است که همه زخمهای جراحتهای قدیمی سر باز میکنند یا آنکه جراحتهای جدیدی آغاز میشوند. سریال تلفیقی است از این ماجراهای وحشتناک، قتل یک جوان و بعد از آن اعدام قاتل، ماجرای وحشتناک آتش زدن خانه پدری برای انتقامجویی، ماجرای سوختن یک تازه عروس در آتش و مرگ سرایدار خانه- که در فیلم از آن به قتل شبه عمد یاد میشود - ماجرای دعوای خشن 2برادر حتی در مقابل افسر پلیس و کشیدهای که برادر بزرگ به برادر کوچکتر در کلانتری میزند و صدایش تا صدکیلومتر آن طرفتر میرود؛ تلفیقی وحشتناک از خشونت و خون و آتش.
اینها سه سریال ماه رمضانی تلویزیون ایران هستند که بهنظر میرسد نسبت به سریالهای بیرنگ و بوی دیگر، بینندگان بیشتری دارند؛ تلویزیونی که قرار بود در این شبها مردم را با سیما آشتی دهد
آمارهای 100درصدی برای آیینه جامعه
میگویند رسانهها آیینه جامعهای هستند که در آن منتشر میشوند، آنها باید تمامقد، زشتیها، خوبیها و زیباییهای جامعه را نشان بدهند. آنها این قدرت را دارند که به جامعه آرامش را تزریق کرده و به افراد جامعه بگویند که در جامعهای سالم زندگی میکنند و البته باید برای رفع لکههای سیاه کوچکی که در آن وجود دارد تلاش کنند، از سوی دیگر این قدرت را نیز دارند که بیننده را به تشویش، استرس و اضطراب بکشانند و به آنها بگویند که در جامعهای بسیار ناامن و سراسر خشونت و خون زندگی میکنند.
البته احتمالاً آمارهای صداوسیما بعد از پایان ماه مبارک رمضان به ما نشان خواهند داد که حدود 100درصد بینندگان در ایران و کشورهای اطراف از این سریالها رضایت دارند اما جدای از این آمارها، سؤال اصلی برای من بهعنوان یک حوادثنویس که در دادگاهها، دادسراها و مراکز آگاهی بهعنوان خبرنگار، حضور داشتهام این است که آیا واقعا در متن جامعه آمار قتل و جنایت این همه بالاست که از برنامههای 5 شبکه، سریالهای رمضانی 3 شبکه آن، روی قتل و خودکشی زوم کردهاند؟ اگر اینطور است در چنین جامعهای چطور میتوان زندگی کرد و زنده ماند؟
در چنین جامعهای زنده ماندن مثل یک معجزه است.واقعیت این است که با چنین صدا و سیمایی ما نیازی به سیاهنمایی رسانههای خارج از کشور نخواهیم داشت؛چرا که اصولا خود این رسانه میتواند وضعیت جامعهای را که در آن زندگی میکنیم صدها برابر وحشتناکتر از آن چیزی که هست نشان بدهد.
متأسفانه تهیه کنندگان سریالهای صدا و سیما انگار تصورشان از ماه مبارک رمضان- ماه ضیافتالله- ماه غم و اندوه است که چنین یکدست و یکرنگ به رنگ سیاه جنایت پرداختهاند. در این جامعه میشود سفیدی هم دید؛ همهجا این قدر سیاه نیست.