بابک فعال: فردای مرگ فرانسوا تروفو ؛ ژان لوک گدار درگذشت اعضای موثر موج نوی سینمای فرانسه را به دادن قربانی تشبیه کرد. با این حساب با مرگ شابرول ، موج نو بازهم قربانی داده است.

کلود شابرول که یکی از بزرگترین کارگردان‌ها و فیلم ‌سازان فرانسوی بود کشورش را در تاریخ 12 سپتامبر 2010 در سوگ فقدان خود فرو برد. او که متولد شهر پاریس بود در تاریخ 24 ژوئن 1930 در یک خانواده طبقه متوسط (بورژوا) چشم بر جهان گشود شابرول تحصیلات خود را با رشته‌های داروسازی و ادبیات شروع کرد و پس از کسب تجربه کوتاهی در رشته های حقوق و علوم سیاسی همه آنها را رها کرده و به سراغ سینما می‌رود آن هم نه به صورت آکادمیک بلکه به صورت حضور در سر صحنه فیلمبرداری‌ و نقد فیلم او یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای فرانسه به شمار می‌رود بطوری که منتقدین سینمایی کلود شابرول را پدر خوانده جریان موج نو سینمای فرانسه می‌دانستند.

 موج نو که عنوانِ تحولی عظیم، در سالهای دهه 50 میلادی در صنعت سینمای فرانسه بود باعث گردید تا سینمای فرانسه از حالت سنتی و انحصاری تولید در داخل استدیوها و فضاهای بسته که عمدتاً در اختیار چند فیلم ساز کهنه کار بوده خارج شده و توسط چند جوان بیست و چند سالة پرشور همچون کلود شابرول - آلن رنه - ژان لوک گدار - اریک رومر - فرانسوا تروفوی به خارج از استدیو های بسته برود و در فضاهای باز و واقعی به تولید فیلم بپردازند.

آنها که روشهای جاری فیلم سازی را برهم زده بودند، کهنه کاران این صنعت را که با عقاید قدیمی خود بدون توجه به خواست جوانان آن زمان سینمای فرانسه را به سنتی ترین سینمای اروپا تبدیل کرده بودند خانه نشین کردند. آنها از مردم کوچه و خیابان، در و دیوار فیلم های نو می‌ساختند و زندگی واقعی مردم را به نمایش می‌گذاشتند، جلوه‌های حقیقی را از پس پرده بیرون می‌آوردند، آنها را در فضا های واقعی می‌ساختند و نشان می‌دادند و هر آنچه را که تنها لباسی از حقیقت بر تن داشت و چیزی نبود جز فریبکاریهای رایج در سینمای آن روز فرانسه و حتی اروپا را از بین بردند این حرکت باعث استقبال فیلم سازان جوان دیگر و دگرگون شدن صنعت سینما در کشور فرانسه شد.

شابرول در این موج نو با به نمایش درآوردن حقایق زندگی طبقه متوسط فرانسه سعی کرد تا خشونت و نفرت و دورویی حاکم بر این طبقه را آشکار کند. شابرول در مورد بورژواز ریشه دار فرانسوی می‌گفت: «حتی اگر با تبر قطعش کنی، باز هم رشد می‌کند» او بر این عقیده بود که این قشر از جامعه فرانسه برای کسب امتیازهای مادی هر نوع ارزش اخلاقی را به زیر پا می‌گذارد در حالی که به ظاهر خود را پایبند به اخلاقیات و سنت می‌داند.

شابرول فیلمنامه بسیاری نوشت اما در کارهایش از آثار فاخر ادبی فرانسه مثل مادام بواری نیز بهره می‌جست او در بیان بیرحمی و حماقت اجتماعی با ساخت فیلم «مادام بواری» در سال 1991 این پدیدة مذموم را بطور استادانه‌ای به نمایش درآورد و اینگونه گفت: «حماقت از زیرکی و دانایی شگفت آور تر است. برای  زیرکی و دانایی می‌توان حد و مرزی متصور بود اما برای حماقت نه. تماشای یک فرد احمق بسیار پندآموز است و اولین چیزی که می‌توان از آن یاد گرفت این است که حماقت او را تحقیر نکنیم»

کلود شابرول در طول زندگی هنری خود که بالغ بر 50 سال فعالیت فیلم سازی بود موفق به ساخت حدود 70 فیلم و برنامة تلویزیونی گردیده و تا یک سال قبل از مرگش یعنی تا سال 2009 مشغول کار و فعالیت بود او که از نظر سبک کاری به تولید ژانرهای معمای و ترسناک و دلهره‌آور می‌پرداخت بعنوان پرکارترین فیلم ساز فرانسه با آلفرد هیچکاک قابل مقایسه بود و او را همتایی این کارگردان انگلیسی میدانستند. او همچون هیچکاک در اغلب فیلم‌هایش نه تنها برای خود نقش کوتاهی را داشت بلکه وابستگان خانوادگیش نیز در کار او نقش داشتند  سرمایه همسر اولش و بازیگری همسر دومش «استفان اودران» در بسیاری از فیلمهای یاریگرش بود. شابرول از پسرش ماتیو نیز بعنوان سازنده موسیقی متن فیلم‌هایش بهره می‌برد.

اولین ساخته شابرول در سال 1957 فیلم «سرژ زیبا» بود که با همکاری و سرمایه گذاری (ارثیه) همسر اولش تولید شد که بسیار مورد توجه منتقدان سینمایی قرار گرفت و از آن بعنوان سند و گواهی بر موج نو سینمای فرانسه یاد می‌شود. این فیلم که جایزه جشنواره لوکارنو را از آن خود کرد بعدها از طرف شابرول بعنوان بدترین فیلم خود معرفی شد و آخرین ساختة او فیلم «بلامی» با بازیگری ژرار دوپاردیو در سال 2009 بود.از دیگر کارهاو  فیلمهای برتر شابرول می‌توان به «دختر بد»، «قصاب»، «مرسی از شکلات» اشاره کرد

از موفقیتهای شابرول در در یافت جوایز می‌توان به موارد زیر اشاره کرد

  • - جایزه جشنواره فیلم لوکارنو بخاطر فیلم سرژ زیبا
  • - جایزه خرس طلایی جشنواره برلین بخاطر فیلم پسر عموها 1957
  • - جایزه فیلم اروپا بخاطر مجموعه کارهایش 2004
  • - جایزه دوربین برلیناله از فستیوال برلین 2009