تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۸۵ - ۱۰:۰۴

گروه اندیشه: در بخشی از شاهکار معروف «بینوایان» ویکتور هوگو می‌خوانیم: هنگامی که قهرمان داستان؛ یعنی «ژان والژان»؛ دزد سابقه‌دار و محکوم به اعمال شاقه، به خانه اسقف شهری کوچک نزدیک پاریس از گرسنگی و ناامنی پناه می‌جوید، اسقف به گرمی از او پذیرایی می‌کند.

 «ژان والژان» در نیمه‌های شب از خانه اسقف چیزهایی را می‌رباید و می‌گریزد؛ اما توسط مأموران دستگیر شده و به نزد اسقف آورده می‌شود. با کمال تعجب اسقف دزدی او را انکار می‌کند و می‌گوید که من خودم این چیزها را به او داده‌ام و بنابر این تهمت دزدی را از او سلب می‌کند.

چرا اسقف این کار را کرد؟ با دقت به بخشی از فلسفه ظهور حضرت عیسی(ع) و این داستان به نکات مشابهی می‌رسیم. عیسی(ع) بی‌شک مانند پیامبران دیگر، آمده بود تا آدمی را نسبت به آنچه گوهره وجودی اوست، آگاه گرداند. این گوهره وجودی، چیزی جز بر صورت خداوند بودن انسان نیست؛ امری که در تمام ادیان برآن صحه گذاشته شده است.

اگر ابن عربی‌وار به تاریخ نگاه کنیم، و برآن مبنا هر برهه از تاریخ را تجلی‌گاه اسمی از اسماء خداوند بدانیم، عیسی(ع) نیز خواست  تا انسان را به این حقیقت بشارت دهد. به عبارت بهتر، عیسی(ع) نیز به مانند موسی(ع)، یوسف(ع)، یونس(ع) و محمد(ص) مظهری از اسماء الهی بوده که در تاریخ به ظهور پیوسته است. بنابر این او مفسر و بازگو کننده آن حقیقت الهی در بطن تاریخ خود است.

 اما آن حقیقت کدام است که عیسی(ع) برآن گواهی می‌دهد؟ بررسی  روایات زندگانی عیسی(ع) این نکته را آشکار می‌سازد که او آسیب‌دیدگان، بینوایان، رنج کشیدگان و  آسیب پذیران یعنی در یک کلام؛ افراد فاقد قدرت در جامعه را می‌نواخت. او می‌خواست با کاستن از درد و رنج این افراد آنان را براین نکته واقف سازد که اندوه و رنج شما زایل شدنی است. پس، ملکوت آسمانها و زمین را در خود بجویید تا قدرتمند شوید. بنابر این عیسی(ع) آسیب‌پذیران و ضعفا را می‌نواخت تا آنان را مستعد مشاهده آن حقیقت الهی بکند، و این حقیقت چیزی نبود، جز تجلی قدرت الهی در آدمی.

 به همین دلیل، به گفته ابن عربی، در زمانه عیسی(ع) هنرهای مرتبط با صورت رواج تام پیدا می‌کند؛ چرا که اینک حقیقت را در خود آدمی باید جست.

به همین منوال، عیسی همان‌گونه که پیامبران دیگر نیز، مظهر حقیقت زمانه‌اش می‌شود. اکنون شاید روشن شده باشد که چرا اسقف چنین رفتاری را با ژان والژان دزد عتیقه‌جات خانه‌اش می‌کند؟ کما این که در انجیل نیز می‌خوانیم: شاید روزی عیسی در هیئت دزدی به خانه شما در آید.


بی‌شک دنیای امروز ما، به پیام پیامبران بزرگ که همه در راه گسترش اخلاق دگر دوستی و دگرپذیری گام برداشتند، نیازمندتر از هر زمان دیگری است. این قانون سیمین همه ادیان است: آنچه را که برخود روا نمی‌داری  بر دیگران روا مدار. امروزه «با هم زیستن» به معضل عمده‌ای در جهان معاصر بدل شده است. بزرگان دینی و روحانیون ادیان بزرگ می‌توانند با تکیه بر این پیام مشترک، زندگی مسالمت جویانه‌تری را برای بشریت به ارمغان آورند.