این پنج بچه، مدام در آپارتمان فسقلی توپبازی و فوتبال بازی میکنند و صدای گارامپ و گرومپ است که به سر ما هوار میشود. مادرم هر چند وقت یکبار به آنها تذکر میدهد، اما فایدهای ندارد. پدرم هم همینطور. مادر این بچهها میگوید: «بچهها اگر بازی نکنند، چه کنند؟» این مادر انگار هیچ چیز را درک نمیکند.
خانه ما از دست این همسایه بیملاحظه به یک جهنم تبدیل شده است.
پدرم که ناامید از حرف زدن با این خانواده است، میگوید: «یک روز از این جهنم میرویم!»
راستش من و مادر هم فکر میکنیم راه دیگری نداریم. واقعاً چرا بعضی از همسایهها این همه بیملاحظهاند؟! کاش برای حقوق دیگران ارزش قایل باشیم.