عبور از گردنههای صعب و نقاط بحرانی در دهه اول انقلاب و مقاطع بعد از آن، بدون وحدت و اتفاق نظر امکانپذیر نبود. اگر توانستیم با گروههای تجزیهطلب در اوایل انقلاب برخورد کنیم و به تبع آن منافقین و ترورهای کور و مرگبار آنها را از بین ببریم، بر محاصره اقتصادی و نظامی دهه اول انقلاب و جنگ همهجانبه فائق آییم، با وحدت امکانپذیر شد؛ با یک وحدت اصولی و همهجانبه نه در قالب شعار و لفاظیهای سیاسی!
در شرایط امروز انقلاب و ایران که فتنهگریها و دشمنان خارجی وضعیت جدیدی را بر ما حاکم کردهاند وحدت بین اقشار اجتماع و مسئولان بیش از هر زمانی ضرورت دارد؛ آن هم وحدت عملی نه در سخنان و الفاظ. این وحدت بر چه اصولی ابتنا دارد؟ آیا معنای وحدت، ایجاد سیاست سکوت است و اینکه نمیتوان هر انتقاد و نقدی را اعلام داشت؟
آیا وحدت اعلامی در جاده یکطرفهای قرار دارد که یک طرف هرچه میخواهد بنویسد و بگوید اما دیگران باید به نظاره بنشینند و سکوت کنند؟ آیا وحدت فقط بهصورت حرف است، اما در مرحله عمل فقط شکلی از آن باقی است؟سؤالات فوق ناظر بر این است که گوهر وحدت نیاز امروز ایران است ولی احتیاج است شاخصههای آن، بهصورت روشنتری بیان شود تا هر کسی هر حرفی نگوید و هر سخنی بر زبان نراند و هر مسئولی جایگاهی که حاصل مجاهدات ملت و ثمره خون شهیدان است را برای خدمتگزاری قدر بداند و از آن برای آشفتهسازی فضای جامعه استفاده نکند و در ضمن فضای نقادی و پویایی جامعه نیز مستمر باشد.
بهنظر میرسد شاخصههای وحدت بسیار آشکار و واضح است و آن 3 اصل، امام، مقام معظم رهبری و جمهوری اسلامی است. براین اساس، تمام موضعگیریها باید با در نظر داشتن این اصول بیان شود. اگر این معیارهای روشن را در نظر داشته باشیم، بیجهت سخنی را نمیگوییم که تا مدتها دیگر مسئولان و چهرههای سیاسی و اجتماعی و مطبوعات به بحث و موضعگیری در مورد رفتار ناصواب یا سخن نسنجیده یک مقام مسئول بپردازند و بعد از مشوشکردن فضای جامعه و هدر دادن وقت و امکانات بعد از چند روزی آن اظهارات مورد مناقشه از جانب فرد مسئول یا تکذیب گردد و یا به گونهای دیگر اصلاح شود یا در شق سوم به نحو دستکاریشدهای مجدداً عرضه شود و فضا را بازهم درگیر منازعات بیحاصل کند.
بنابراین، در درجه اول مسئولان و کسانی که دستی بر بیتالمال و اموال عمومی دارند باید بیش از هر زمانی متوجه سخن و عمل خود باشند و این نکته کوچک را بدانند که فرق است بین فضای دانشگاه و فضای جامعه بهطوریکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. در ثانی مردم از مسئولان اجرایی انتظار نظریهپردازی نیز ندارند.
حال چه باید کرد؟ بهنظر میرسد تحملها کم شده و ایجاد فضای تحمل نسبت به یکدیگر و تساهل در تعامل بین مسئولان نیز میتواند در تنازل تنشها و کمکردن تسری تنش بین مردم موثر افتد. این واقعیت را باید در نظر داشته باشیم که بیش از هر زمانی باید خدا را ناظر احوال خود بدانیم. اگر منیتها و اتهامافکنیها و سوءظنها زیاد شده، دلیل آن این است که خدا در زندگی و مشی سیاسی و اجتماعی ما کمرنگ شده است؛ چرا که در دوران دفاع مقدس منها جایی نداشتند و خدا حاکم بود و بس.