ابتدای نشست حجتالاسلام برنجکار به ارائه سخن پرداخت و درباره مسئله قضا و قدر گفت: جبر و اختیار یکی از مباحث اساسی است که انسان از دیرباز به آن توجه داشته و تا آنجایی که اطلاع داریم در فلسفه یونان، در رواقیان، اپیکوریان و حتی قبل از آن در سقراط، افلاطون، ارسطو و فلاسفه باستان هم آثاری از این بحث وجود دارد. قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص) این بحث در میان مردم عربستان مطرح بوده و قرآن در این باره نقل میکند که مشرکان برای توجیه عقیده خود به جبر تمسک میکردند، کسانی که شرک آوردند به زودی خواهند گفت اگر خدا میخواست نه ما و نه پدرانمان شرک نمیآوردیم و چیزی را [خودسرانه] تحریم نمیکردیم کسانی هم که پیش از آنان بودند همین گونه [پیامبران خود را] تکذیب کردند تا عقوبت ما را چشیدند بگو آیا نزد شما دانشی هست که آن را برای ما آشکار کنید شما جز از گمان پیروی نمیکنید و جز دروغ نمیگویید». مشرکان میگفتند اگر خداوند میخواست ما مشرک نمینشدیم، چون خداوند مشیت کرده که ما مشرک شویم ما مشرک شدیم که این مورد مشیت و رضای الهی است. مشرکان برای توجیه عقیده خود به جبر تمسک میکردند. بحث قضا و قدر از مباحثی است که از دیرباز مطرح بوده و در اسلام هم به این بحث پرداخته شده و تبیینی از آن ارائه شده است که در واقع نه جبر مورد تأیید باشد و نه تفویض.
جبر یا تفویض؟!
وی با اشاره به اینکه انسان نوعا به جبر گراییده، اظهار کرد: نوعا بشر در طول تاریخ وقتی که به این بحث وارد شده یا به جانب جبر گراییده و جبری شده یا تفویض را پذیرفته است و متفکران را در یکی از این دو شاخه میتوان جای داد، اما در اسلام تبیینی بیان شده است که ما دچار این دو گرایش افراطی و تفریطی نشویم و به خصوص اهل بیت(ع) پیامبر با طرح این مطلب که «لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین» این آموزه را مطرح کردند که هر دو نظریه مطرح شده اشکال دارد و نه جبر درست است و نه تفویض، البته اصل بحث قضا و قدر یک امر وجدانی است، منتها بسیاری از امور وجدانی را تا انبیاء(ع) تذکر ندهند انسانها متذکر نمیشوند. انبیاء(ع) مبعوث شدند که انسانها را به وجدان و یافت خودشان ارجاع دهند تا آنها راه راست را بیابند. بحث قضا و قدر از مباحث تعبدی نیست بلکه از مسائلی است که انسان میتواند آزادی و اختیار را در خودش بیابد، اما با این حال میبینیم که انسانها و متفکران بزرگ در طول تاریخ یا به جانب جبر یا تفویض افتادهاند.
وی با اشاره به اینکه در گرایش به جبر و اختیار بیشتر متفکران به جبر گراییدند، در تشریح دلایل این گرایش تصریح کرد: یکی از دلایل اینکه متفکران به خصوص به سمت جبر گرایش پیدا کردند شبهاتی است که در این بحث مطرح است و باعث شده که انسانها از امر وجدانی که در اختیار آنهاست دست بردارند. این شبهات از جوانب مختلف مطرح شده است؛ یعنی جبر فلسفی، روانشناختی، جامعه شناختی، کلامی و حتی فیزیکی وجود دارد. در علوم مختلف مطالبی وجود دارد که این شبهه را تقویت میکند.
رئیس پردیس قم دانشگاه تهران تصریح کرد: یکی از مطالبی که باعث شده برخی از متفکران اسلامی به خصوص متکلمان، اشاعره، اهل حدیث و کسانی مانند احمد بن حنبل، جبر را ترویج کنند، همین بحث قضا و قدر است. احمد بن حنبل در رساله «اعتقادیه» میگوید: «همه چیز به قضا و قدر است و نمیتوان آنرا انکار کرد که یکی از آموزهها و اصول دین قضا و قدر است. بنابراین باید بگوییم که خداوند هر چیزی را که تقدیر کرده، همان خواهد شد و اگر کسی غیر از این را بیان کند، معنایش این است که خداوند چیزی را تقدیر کرده است و ما برخلاف آن عمل میکنیم. بنابراین خداوند مغلوب شده و ما بر خداوند غالب شدهایم و مطلبی باطلتر از این مطلب وجود ندارد که ما بگوییم بر خداوند غالب شدهایم. بنابراین باید بگوییم که همان چیزی که خداوند تقدیر کرده انجام خواهد شد.»
برنجکار در ادامه سخنانش با بیان اینکه علم ازلی خداوند هم بحث و شبهه دیگری در مسئله قضا و قدر است، اظهار کرد: یک بحث به نام قضا و قدر(مشیت و اراده) و یک بحث هم به نام علم ازلی خداوند وجود دارد؛ اینها دو سؤال، اشکال و بحث متفاوت است. علم ازلی این است که خداوند از ازل به اتفاقاتی که میافتد علم داشته است یا اینکه مثلا خداوند علم داشته که من امروز به اینجا خواهم آمد. آیا اینکه خداوند علم داشته است که من امروز به اینجا خواهم آمد باعث نمیشود که من مجبور باشم که به اینجا بیایم چون اگر نیایم علم خداوند به جهل تبدیل میشود؟ بحث دیگر قضا و قدر است، قضا و قدر علم ذاتی و ازلی خداوند نیست، قضا و قدر از مراحل فعل خداوند است. در احادیث هم آمده که هیچ فعلی (پدیده و اتفاقی) در جهان اتفاق نمیافتد، مگر با قضا و قدر الهی، البته در بعضی روایتها مشیت و اراده هم اضافه شده و بعضی از روایتها امور بیشتر مثل امضاء، کتاب و اجل را مطرح کرده است.
قضا و قدر تکوینی و تشریعی
حجتالاسلام برنجکار در ادامه سخنانش اذعان کرد: برای بحث کردن درباره مسئله قضا و قدر ابتدا باید تعریف دقیقی از قضا و قدر داشته باشیم. اصولا در هر بحث اعتقادی، فلسفی و کلامی ابتدا باید معنا و مفهوم مطلب مشخص باشد یا شود، تا در جریان بحث دچار مغالطه اشتراک لفظی نشویم، یعنی بحث مبهم و مغالطهآمیز نشود. اساسا باید دانست که قضا و قدر دو مرحله از مراحل فعل خدای متعال است و البته نکتهای که وجود دارد، این است که قدر مقدم بر قضاست؛ اول مشیت، بعد اراده، و بعد از آن قدر و در نهایت قضا و پس از آن امضاء قرار دارد. منظور از قدر این است که خدای متعال برای خلقت هر چیزی، مثلا برای خلقت آسمانها و زمین ابتدا آنها را تقدیر میکند؛ یعنی تعیین میکند که اندازه، زمان، عمر و ویژگیهای مختلف آن مخلوق باید چگونه باشد. بعد از این مرحله یعنی انجام گرفتن قدر، نوبت به مرحله قضا میرسد. در این مرحله خدای متعال حکم و فرمان میدهد که آن مخلوق با آن ویژگیهای خاص و با آن اندازه معین تا زمان تعیینشدهای خلق شود و وجود داشته باشد. باید توجه کرد که این قضا و قدر در علم خدای متعال قرار دارد و این قضا و قدر در لوحی نوشته میشود و هنگامی که این مطالب در عالم خارج وجود و عینیت پیدا کرد، به مرحله قدر خارجی رسیده است.
بحث جبر واختیار مربوط به افعال اختیاری انسان میشود و سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا سیر قضا و قدر درباره اعمال اختیاری انسان نیز وجود دارد یا خیر؟! پاسخ به این پرسش مثبت است و اینکه انسانی بهدنبال اعمال خیر میرود و انسان دیگری به نافرمانی از دستورهای الهی میپردازد، تمام این مراتب نیز شامل قضا و قدر الهی هستند. یک نوع قضا و قدر تکوینی داریم و یک نوع قضا و قدر تشریعی. قضا و قدر تشریعی به این معناست که افعال اختیاری انسان از حیث احکام پنجگانه شرعی معین شده است؛ یعنی یک فعل انسان یا واجب است یا حرام یا شامل عنوان مکروه، مستحب و مباح میشود. قضا و قدر تکوینی این است که انسان با اراده و قدرت اختیار خود تمام افعال اختیاریاش را انجام میدهد، بنابراین قدر در افعال اختیاری انسان نیز جاری است، اما نکتهای که باید به آن توجه شود، این است که قرار گرفتن در شرایط ارتکاب یا عدم ارتکاب معصیت و همچنین قرارگرفتن در شرایط اطاعت الهی یا عدم اطاعت الهی، در اختیار انسان نیست ولی اینکه انسان اطاعت الهی را انتخاب کند یا معصیت را، این انتخاب در حوزه اختیار انسان است.
اختیار و اراده انسان
دکتر پهلوان دیگر سخنران این نشست بود که به ارائه سخن پرداخت. وی گفت: مسئله جبر و اختیار یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی در دین است و از آنجا که مربوط به اصول عقاید دینی میشود، لازم است که هر مسلمانی در اینباره مطالعاتی داشته باشد و با شناخت و آگاهی کافی با این مسئله روبهرو شود. همانطور که اشاره شد مسئله جبر از جنبههای متنوع جامعهشناسی، روانشناسی، کلامی و عقیدتی قابل بحث است. مثلا در زمینه جامعهشناسی میبینیم که مکاتبی هستند که به مسئله جبر تمسک جسته و قائل به این میشوند که انسان، محصول جبری جامعه است و معتقدند این جامعه است که انسان را میسازد و انسان از خودش اختیاری ندارد و از این حیث جبر حاکم است.
این مسائل در ادبیات گذشته ما هم وجود داشته و در بیانات و اشعار نویسندگان و شعرا این مسائل به فراوان یافت میشود؛ مثلا سعدی در این باره میگوید «گرگزاده عاقبت گرگ شود/ گرچه با آدمی بزرگ شود». این عقیده از مسائلی است که به وراثت و خصوصیات فردی مربوط میشود. همچنین در مورد خصوصیات اجتماعی سعدی میگوید: «گلی خوشبوی در حمام روزی،رسید از دست محبوبی به دستم/ بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم/ بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم/ کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم». یعنی همنشین میتواند این تأثیر را داشته که یک ماهیتی را ایجاد و خوبی یا بدی را در دیگری ایجاد کند یا مثلا در بحث تربیت در مورد افرادی که زمینه لازم را ندارند، میگوید: «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است.» سعدی هم مسائل اجتماعی و هم مسائل مربوط به وراثت را که امروزه در علوم مختلف به آن تأکید میشود موضوع بحث و سخن قرار داده است و گاهی گفته که محیط و جامعه است که انسان را میسازد و گاهی هم به عوامل ژنتیک و فردی تأکید دارد.
وی تصریح کرد: ما بهعنوان یک انسان عقیدهمند معتقدیم که هم وراثت و هم محیط یک چارچوبی را ایجاد میکند که انسان با اراده و اختیار خود در این چارچوب این حرکات را انجام میدهد؛ یعنی اگر یک انسان در یک جامعه فاسد قرار گیرد کاری انجام میدهد که در این چارچوب قرار دارد، اما در اختیار اوست و میتواند از شکلهای مختلفی که در این جامعه وجود دارد و از نقشهای مختلفی که میتواند در این جامعه ایجاد شود چیزی را انتخاب کند. طبعا انسان در چارچوب اجتماع است ولی اختیار خودش شرط است. همین طور است وراثت. وراثت خیلی مهم است منتها خصوصیات و رفتار فرزندان یک خانواده متفاوت است. بنابراین حرف صحیح این است که هم وراثت و هم محیط، فضایی را برای انسان ایجاد میکند که فرد در این چارچوب میتواند به اختیار و اراده خودش راهی را که باید انتخاب کند.
جبر و اختیار درباره مسئله تربیت نیز مطرح میشود. برخی انسان را در تربیت دارای اختیار نمیدانند و معتقدند که انسان صرفا بر اساس وراثت و آنچه از این طریق به او رسیده اعمال خود را انجام میدهد، بنابراین هیچ قدرتی برای دفع بدیها از خود ندارد. برخی دیگر نیز هستند که معتقدند درست است که وراثت در تربیت انسان مؤثر است. ولی امور دیگری نیز از جمله هدایتها و آموزشها در نوع رفتار انسان مستقیما دخالت دارند و به همین دلیل باید قائل شویم که انسان دارای اختیار است، اگر انسان مختار نبود، دین و امر و نهی موجود در دین، بیهوده و عبث میشد.