«طبیعت جسم جمعی ماست و رفتار ما با آن انعکاس رفتاری است که با جسم خود داریم» شاگتی گوایین .


امروز اثرات این تعبیر زیبا را می‌توان در بخش‌هایی از مناطق شمال کشور و پسرفت منابع عظیم جنگل به درستی مشاهده کرد، از جمله سیلاب‌های عظیمی که طی 2‌دهه اخیر به ویژه در مناطقی از استان‌های گلستان و مازندران خسارت جبرا‌ن‌ناپذیری را بر منابع طبیعی تجدید شونده، بناهای مسکونی، اراضی کشاورزی و دام و طیور روستاییان وارد آورده و باتوجه به شرایط موجود، احتمال وقوع مجدد آنها دور از ذهن نیست. البته در این باب تذکرات متعددی از زبان مسئولان و صاحب‌نظران داده شده که همگی از طرح یک صورت‌مسئله واحد با نگرش‌های متفاوت حکایت دارد. براساس سوابق موجود، منابع جنگلی شمال از دیرباز آماج سوء‌استفاده‌های کلان قرار داشته، به ویژه در سال‌های قبل از انقلاب افرادی که هیچگونه سنخیتی با جنگل نداشته‌اند، از طریق اعمال نفوذ و در کسوت مجریان طرح‌های جنگلداری دست به چپاول این منابع لایزال(که امروز زوال‌‌پذیر شده است) زده‌اند.

اقدام زودهنگام و نارسایی‌های موجود در تهیه طرح‌های جنگلداری وقت از یکسو، عدم صلاحیت بسیاری از مجریان طرح‌ها از سوی دیگر همچنین به تصویر کشیدن متجاوزین و قاچاقچیان چوب و... (احتمالا) با القای عاملین اصلی تخریب جنگل‌ها (که البته جای دفاع نیز ندارد) نگارنده را برآن داشت تا توجه مسئولان محترم را علاوه بر موارد فوق به مسائل کلان مدیریتی از جمله ضرورت ارزیابی نتایج حاصل از نیم قرن اجرای طرح‌های جنگلداری که سهم مهمی در روند تکاملی یا قهقرایی جنگل دارد، معطوف کند لذا در این فرصت و نسبت به فضایی که برای چاپ مقاله در نظر گرفته شده به این مبحث می‌پردازیم:

در شرایط حاضر منابع جنگلی شمال براساس قواعد جنگل‌شناسی در ردیف جنگل‌های پهن برگ دانه‌زاد آمیخته ناهمسال نامنظم قرار می‌گیرد که در نوع خود منحصر به فرد است. استفاده از واژه «شرایط حاضر» بدین سبب است که تا حدود 50 سال پیش یعنی قبل از مداخلات منفعت‌جویانه انسان، جنگل‌های شمال به تبع ویژگی‌های اکولوژیک دارای فرماسیون‌های منظمی بود که در مقاطع مختلف ارتفاعی (به صورت پلکانی) از سطح دریا تا حدود 2200متر استقرار داشته‌اند (به منظور جلوگیری از اطاله مطلب از ذکر جزئیات آن خودداری می‌شود). جوامع مذکور که پس از مجادلات سخت بین گونه‌ای (تنازع بقا) و گذر از شرایط دشوار جغرافیایی طی قرون متمادی توانسته‌اند با انتخاب برترین گونه‌ها به نقطه تعادلی از شرایط زیست‌محیطی برسند، خود واحدی از رویشگاه‌های جنگلی را تشکیل می‌دادند که از بالاترین توان بالقوه تولید یعنی شرایط اپتیمال برخوردار بودند (اپتیمال به ساختاری از جنگل اطلاق می‌شود که گونه‌های اصلی آن به تناسب شرایط سن یا قطر برابر سینه و سطح تاج پوشش و برخورداری از پراکنش منظم بتوانند از حداکثر توان رویشگاهی استفاده یکنواخت کنند). لذا حفظ ساختار اپتیمال باید از نخسین روز به عنوان مهم‌ترین مولفه‌های مداخلاتی در اجرای طرح‌های جنگلداری مورد توجه قرار می‌گرفت که متاسفانه چنین نشد.

همچنین سوابق موجود موید آن است که اولین مداخلات فنی در قالب طرح‌های جنگلداری از اواخر دهه 1330 و بادیدگاه بهره‌برداری درختان مرغوب در شرایطی آغاز شد که:1- هنوز نقشه‌های جامعی از عرصه‌های جنگلی به ویژه‌ تیپولوژی جنگل آماده نشده بود. 2- نوع روش‌های جنگلداری منطبق با ساختارهای جنگلی به ویژه نیاز اکولوژیکی گونه‌ها مورد آزمون قرار نگرفته بود. 3- ظاهرا ثقل مداخلات بر مبنای تداوم حیات جنگل یا استقرار تجدید نسل مطلوب استوار بوده لیکن در عمل غالبا بدون رعایت ملاحظات جنگل‌شناسی گونه‌های ارزشمندی چون راش،‌ ملج، بلوط، سرخدار، شمشاد و... که متاسفانه نسل آنها رو به انقراض گذارده، هدف پنهان طرح را تشکیل می‌داده است. 4- هنوز جداول حجم محلی برای تعیین موجودی که مهم‌ترین مستند برداشت را تشکیل می‌دهد، تنظیم نشده و محاسبات حجم برداشت براساس جداول حجم وارداتی صورت می‌گیرد. 5- در ارتباط با حضور دام و دامداران پراکنده در سطح جنگل چاره‌اندیشی قابل اجرایی به عمل نیامده بود و ده‌ها نارسایی‌های دیگر که در ناکام ماندن اهداف طرح موثر بوده‌اند.

در چنین شرایطی بخش‌های وسیعی از مرغوب‌ترین رویشگاه‌های جنگلی تحت عنوان «نواحی تجدید نسل» مورد بهره‌برداری قرار گرفتند که ضایعات ناشی از عملیات بهره‌برداری و تردد ماشین‌آلات جاده‌سازی طی 50سال تداوم اجرا، رویشگاه‌های جنگل را به عرصه‌های ناباروری تبدیل کرده که امروز تنها بخشی از آثار مخرب آن را به چشم می‌بینیم. این در حالی است که از آغاز اجرای طرح‌های جنگلداری تا امروز میلیون‌ها مترمکعب از مرغوب‌ترین گونه‌های جنگل را قطع کرده‌ایم که بخشی از آن به مصرف کارخانجات چوب‌بری و کارگاه‌های نجاری رسیده و قسمتی نیز در کوره‌های احداث شده در قلب جنگل به زغال یا خاکستر تبدیل شده است.

معضل فقط قاچاق و تخریب نیست

معضل امروز سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور تنها در قاچاق چوب و تخریب و تجاوزات فردی، توسعه معادن و امثال آن خلاصه نمی‌شود، بلکه معضل اصلی اولا صدمات وارده به صدها هزار هکتار از مرغوب‌ترین رویشگاه‌های جنگلی است که متجاوز از نیم قرن ادامه دارد، ثانیا وجود تعداد کثیری از واحدهای دامی پراکنده در سطح جنگل‌ است که همچنان لاینحل باقی‌مانده است.
برای نگارنده و شاید بسیاری از صاحب‌نظران این سوال مطرح است که آیا تاکنون نتایج حاصل از اجرای طرح‌های جنگلداری به طور دقیق و به روش آماری مورد ارزیابی کلان قرار گرفته‌ است؟ و اگر از ابتدا تحت عنوان اجرای طرح‌های جنگلداری که خود نسخه روزنویسی شده از کشورهای خارج بوده اینچنین ضربه‌های سنگین به بدنه رویشگاه‌ها وارد نمی‌آوردیم، امروز چه شرایطی داشتیم؟ به زبان ساده‌تر در ازای آنچه از دست داده‌ایم، چه به دست آورده‌ایم؟ و با ادامه این روند به کجا خواهیم رسید؟!...
لازم به یاد‌آوری است که براساس مصوبه‌های وقت، طرح‌های جنگلداری هر10سال یک‌بار مورد تجدیدنظر قرار می‌گرفتند که این تجدید نظرها غالبا به صورت کلیشه‌ای و در محدوده همان طرح و با حداقل تغییرات ممکن انجام می‌گرفت و ادامه می‌یافت. از این‌رو در ارتباط با آینده جنگل سوالات متعددی مطرح است که به نظر می‌آید بی‌جواب مانده‌اند.

لذا برای رسیدن به پاسخ‌های مورد انتظار ابتدا باید وضعیت رویشگاه‌ها از 50سال گذشته تا به امروز مطالعه شوند(این اطلاعات را می‌توان از عکس‌های هوایی، کتابچه‌های طرح و گزارش‌ها و مقالات ارائه شده به سمینارها استخراج کرد) تا تعیین شود در آغاز کار کجا بودیم؟ (چه منابعی در اختیار داشتیم)، پس از آن وضعیت امروز جنگل‌ها مورد بررسی قرار گیرند تا بدانیم کجا هستیم(چه داریم) سپس با مقایسه 2ساختار یاد شده و نتایج حاصل از بررسی‌ها، آینده جنگل برای یک دوره 50ساله ترسیم شود و موضوعات اساسی از دیدگاه جنگل‌شناسی و جامعه‌شناسی جنگل همراه با مسائل جانبی در بین کار‌گروه‌ها و کمیته‌های تخصصی که به همین منظور با مشارکت صاحب‌نظران اجرایی، آموزشی و تحقیقاتی تشکیل می‌شود، به بحث و تبادل‌نظر گذارده شده و راهکارهای اصولی برای رسیدن به اهداف تعیین شده شناسایی، مدون و مصوب شود.

مهندس پرویز خالقی
عضو هیات علمی بازنشسته از موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع