فریبا نیک‌نژاد: سینمای دولتی ایران با بحران ریزش میلیونی تماشاگر و مخاطبانش و با این بدنه ضعیف و کمبود نقدینگی و دیگر مشکلات زیرساختی کوچک و بزرگ، برای اینکه به احتضار نیفتد به هر تنفسی نیاز دارد. اکران فیلم‌های خارجی می‌تواند یکی از این نفس‌ها باشد.

در آغاز به کار دولت نهم، در مهر 84 شورایعالی انقلاب فرهنگی ،سیاست‌های عرضه و نمایش فیلم‌های سینمایی و مواد سمعی و بصری خارجی را به تصویب رسانید.

بر اساس آن سیاست‌ها، توزیع و نمایش فیلم‌هایی که به تبلیغ مکاتبی همچون سکولاریسم، لیبرالیسم، نیهیلیسم یا فمنیسم می‌پردازند و فرهنگ‌های اصیل جوامع شرقی (دینی) را تخریب و تحقیر می‌کنند، فیلم‌هایی که به تلویح یا تصریح، حاکمیت دین در زندگی دنیوی را نفی کرده و نظام‌های غیردینی را برتر از نظام‌های دینی معرفی می‌کنن ممنوع اعلام شد...

اگرچه این مصوبه دارای حک و اصلاح های دیگری هم شد، اما هرچه بود شرایط و اوضاع به سمتی رفت  تا اکران فیلم های خارجی چهار نعل بسوی تعطیلی بتازد و در طی این سالها برای بهبود اوضاع نه دستی بلند گردید و نه خاکی تکانیده شد.

همزمان با اعلام این مصوبه بسیاری از سینمادوستان اظهار امیدواری کردند که از این پس هرچند بسیار کم تعداد و جزیی، اما بالاخره آثار خوب و شاخص سینمای جهان بر پرده های نقره ای چند سینمای پایتخت خواهند نشست. هر چه بود زینهارهای مفصل موجود در آن مصوبه شامل حال برخی از این فیلم‌های شاخص نمی‌گردید. اما این رویا نیز با همه کوچکی اش بازهم رویایی نافرجام نام گرفت. روندی که هنوز پس از قریب پنج سال و اندی ادامه دارد. 

آمار اکران فیلم‌های خارجی در پایتخت جزو ارقام و اعدادی است که به خاطر سپردنشان هیچ نیازی به رمل و اسطرلاب ندارد. این رقم برای سال 87 تنها دو فیلم بود. برای سال 88 نیز دو فیلم خارجی " فرار از گوانتانامو " و " کینه 2 " به اکران راه یافتند و سهم سالجاری نیز تا اینجای کار همین مقدار است.

پیش از این و حداقل در 2 سال گذشته هنوز بحران فرار تماشاگر از سینماها و بی رغبت بودن ایشان به تولیدات داخلی برای مسئولان به عینیت نرسیده بود. از این رو بحث اکران فیلم خارجی تقریبا چیزی برابر یک تابو جهت این مسئولان جلوه گری می کرد.و طبیعی بود که نه تنها هیچ میل و رغبتی برای  نمایش فیلم های خارجی نزد ایشان یافت نشود که عمدتا هیچ ضرورتی هم برای این مهم در نظر گرفته نمیشد و بحث کلا منتفی و خارج از دستور نامیده می شد.

اما حداقل از اواسط بهار امسال ، وقتی که بحران تماشاگر و خالی شدن و خالی ماندن سینماها دیگر غیرقابل انکار شد و گزارش ها حاکی از ریزش 40 تا 45 میلیون مخاطب در مقایسه با دهه های پیش بود ( مثلا نسبت به سال 70 که سینمای ایران حدود 60 میلیون مخاطب داشت ) به ناگاه راهکارهای جلب و جذب تماشاگر از سوی برخی از کارشناسان  و دست اندر کاران امورسینما حداقل فرصت اظهارپیدا کردند؛ و در میان این راهکارها ؛ اکران و نمایش آثار خارجی در سینماها بسیار جلوه گری پیدا نمود.

به موازات این مباحث به ناگاه از زمین و زمان سیل انتقادات نسبت به این طرح سرازیرشد. و در این میان از بین مخالفین جدی این طرح ، چهره هایی از بین بدنه سینمایی کشور نیز دیده می شدند. در واقع این بخش از بدنه سینمای ایران همان هایی بودند که در تابستان سال 82 شدیدا به اختصاص سالن های با کیفیت به نمایش آثار خارجی واکنش نشان داده بودند و همین دو یا سه سالن را نیز سهم تولید آثار ایرانی و فیلم های خود می دانستند. چرا که حدود 9 ماهی بود که نمایش فیلم های خارجی تازه اکران شده در ینگه دنیا ؛ با استقبال شایان توجه تماشاگران مواجه شده بودند.

در اصل همان بدنه ای که اختصاص سه سالن به نمایش آثار خارجی در هشت سال پیش را برنتابیده بود ؛ امسال نیز شدیدا با طرح نمایش فیلم های خارجی بنای ناسازگاری و مخالفت را گذارد. چرا که آنها به خوبی می دانستند همین مقدار کم فیلم خارجی ذائقه تماشاگر را عوض می کند و بدبینی مخاطب را به سینما و تولیدات داخلی را صد چندان می نماید.

تمام این مخالفت ها در حالی صورت گرفته که بحران فرار مخاطب از سینماها همچنان ادامه دارد و همچنان آثار کم مایه ی ایرانی کج و دار و مریض به اکران میرسد.

نه فرصتی برای کارشناسی و حتی آزمون و خطای این طرح بوجود آمد و نه دغدغه ای آفریده شد تا مسئولی حتی برای این طرج یک پروژه تحقیقاتی در نظر بگیرد. نتیجه اما یک دلخوشی کوچک را نیز از علاقمندان به سینمای جهان گرفت. از اوایل سال 80 تعدادی از سینماها به طور تک سئانس اقدام به پخش فیلم های خارجی می کردند. رویه ای که آنهم کج دار و مریض و هرگونه که بود عمر هشت و نه ساله ای کرد تا به احتضار رسید. طبیعی است که نمایش تک سئانس فیلم خارجی هرگز اکران واقعی و تعریف  آن نیست اما هرچه بود، تنفسی بر پرده های کم تعداد نقره‌ای بود. روندی که از سال 87 به این سو کمرنگ و کمرنگ تر شد و کسی هم برای این کمرنگی نه پاسخی داشت و نه دغدغه ای برای پاسخ.و تنها یک توجیه عجیب و غریب  در این رابطه هم از سوی برخی از بدنه ی سینما و همچنین برخی از متولیان امورسینمایی اظهار می گردید.

سیاست حمایت از بدنه سینمای ایران و حمایت از تولیدات داخلی تنها توجیه برای عدم اکران فیلم خارجی ، در طی این سالها بوده است. تو جیهی که حتی از سوی برخی از اعضای کانون کارگردانان سینمای ایران عنوان گردیده نیز مبتنی بر این طرز تفکر است :

"اکران فیلمهای خارجی بویژه فیلم های هندی و آثار آمریکایی عامل اصلی نابودی فرهنگ و سینمای داخلی خواهد بود " و هشدار برخی از آنان به صاحبان سینماها و پردیس های خصوصی که " سینماداران  از ارائه ارقام نادرست در رابطه با ریزش تماشاگران و مخاطبان دست بردارند و  فکر اکران  آثار خارجی را از ذهن خود بیرون کنند. "و در همین راستا برخی از  تهیه کنندگان سینما نیز  اکران فیلم های خارجی در سالن های سینما را تیر خلاص به بدنه سینمای ایران عنوان کردند .

حال سئوال اینجااست وقتی که تماشاگری وجود ندارد ؛ از چه تولیدی می‌توان حمایت کرد؟ وقتی مخاطب از سینمای داخلی دلزده شده آن وقت با چه فرمولی باید او را جذب کرد و ترغیب نمود تا دوباره به سالن‌های سینما بازگردد؟

باید باور کرد که اکران هرچند کم تعداد فیلم های خارجی باعث رقابت این دسته از آثار با تولیدات سینمایی وطنی می‌شود و همین مهم خود یکی از آیتم های تاثیرگذار بر سینمای ایران خواهد بود. چنانچه اکران هرچند محدود فیلم خارجی به تغییر ذائقه مخاطب نیز منجر خواهد شد. روندی که برای برخی از مسئولان به یک تابو تبدیل شده است. غافل از اینکه این تغییر ذائقه هیچ ربطی به تغییر تفکر او ندارد.دیگر نگرانی از تغییر ذائقه را باید چگونه تعبیر کرد؟  شاید اینگونه نگاه کردن ؛ به اصطلاح تغییر ذائقه می تواند راهکارهای مثبتی به همراه داشته باشد.

 این تغییر به مخاطب یادآوری می کند ، وقتی به سالن سینما می رود از فیلمی که می بیند توقع احترام داشته باشد . یعنی اگر حتی داستان فیلم ، در مایه های متوسط بود خوش ساختی فیلم بتواند این نقیصه را جبران کند. این تغییر ذائقه کمک می کند تا مخاطب با دیدن مسخره بازی ها و لوده بازی ها و شنیدن الفاط چارواداری در فیلمهای کمدی ایرانی ؛ دیگر آسان نخندد و سازندگان همین دست آثار در طی ساخت و ساز های انبوه کمدی شان و یا ساخت و ساز های به اصطلاح دختر پسری شان ؛ حداقل کمی شان و حرمت مخاطب و تماشاگر را در نظر داشته باشند. 

همین رقابت نصفه و نیمه بین تولیدات سینمایی خودمان با فیلم های خارجی و همین تغییر ذائقه و تنوع و همین احترام به تماشاگر و افزایش قدرت انتخاب او دست برقضا مهمترین عوامل پیشرفت سینمای ایران می توانند باشند.

 سینمای دولتی ایران با  بحران ریزش میلیونی تماشاگر و مخاطبانش و با این بدنه ضعیف و کمبود نقدینگی و دیگر مشکلات زیرساختی کوچک و بزرگ ، برای اینکه به احتضار نیفتد به هر تنفسی نیاز دارد. اکران فیلم های خارجی می تواند یکی از این نفس ها باشد.