گروه حوادث - جواد عزیزی: با گذشت کمتر از 2 هفته از عملیات ضربتی پلیس و ماموران اطلاعات برای دستگیری اعضای شرکت‌های هرمی و پلمب دفاتر این شرکت‌ها در غرب تهران، شامگاه یکشنبه گذشته مرحله دیگری از این عملیات گسترده کلید خورد.

این بار هدف عملیات، دفاتری بودند که در منطقه سعادت‌آباد فعالیت داشتند؛ جایی که سرشاخه‌های شرکت‌های هرمی با اجاره آپارتمان‌هایی کوچک، جوانان شهرستانی را از شهرهای دور و نزدیک به آنجا کشانده و با دادن وعده‌های پوچ و توخالی، طعمه‌هایشان را در رؤیای یک شبه پولدار شدن غرق می‌کردند.

خیابان بهاران سوم در منطقه سعادت‌آباد، جایی است که یکی از مهم‌ترین هدف‌های عملیات به‌شمار می‌رود. طبق اطلاعاتی که ماموران از روزهای قبل به‌دست آورده‌اند، یکی از آپارتمان‌های این خیابان، مرکز فعالیت شرکت هرمی کیوآی و گلدکوئست است و اعضای این شرکت‌ها، 3 واحد از یک ساختمان 8 واحده را اجاره کرده‌اند.

نقطه صفر عملیات

اتوبوس سبز رنگ نیروی انتظامی که داخل خیابان می‌پیچد، ماشین‌های بنز پلیس پشت سرش نمایان می‌شوند. ماموران یکی بعد از دیگری پشت در آپارتمان جمع می‌شوند و ساعت 18:15 عملیات، شروع می‌شود. بیش از 20 مامور پلیس، همراه با ماموران اطلاعات بعد از عبور از حیاط کوچک آپارتمان، از پله‌ها بالا می‌روند و پشت در واحدهایی که ده‌ها جوان فریب‌خورده در آنجا جمع شده‌اند قرار می‌گیرند.

شرط اول عملیات، سکوت است و با اعلام دستور آغاز عملیات، صدای چند ضربه محکم که به درهای چوبی واحدها وارد می‌شود، راهروی ساختمان را پرمی‌کند و عملیات دستگیری متهمان کلید می‌خورد و ماموران وارد واحدهایی که از قبل شناسایی شده‌اند می‌شوند.

هدف: شهرستانی‌ها

تقریبا همه‌شان اهل شهرستانند و این را می‌شود از روی لهجه و ظاهر ساده‌شان فهمید. بیشتر آنها از اصفهان، خوزستان، یزد و سیستان و بلوچستان به تهران آمده‌اند تا به گفته خودشان وارد یک کار نان و آبدار شوند. حتی برای رسیدن به این هدف همه پل‌‌های پشت‌سرشان را هم خراب کرده‌اند و حالا تنها چیزی که دستگیرشان شده، دستبندی است که روی دست‌هایشان نقش بسته و آینده‌ای مبهم و تاریک.

فریب‌خورده

اسمش علی است و یک ماهی می‌شود که زن و بچه‌‌اش را در اصفهان رها کرده و به تهران آمده تا به رؤیای یک‌شبه پولدار‌شدنش، جامه عمل بپوشاند.می‌گوید: کیوآی که گلدکوئیست نیست. به من گفته بودند کارش کاملا قانونی است و خودم سایتش را دیدم. دات‌‌آی‌آر بود و می‌گفتند هر شرکتی که دامنه سایتش دات‌آی‌آر باشد، کارش قانونی است. از اینکه ماموران، او و دوستانش را دستگیر کرده‌اند، حسابی شوکه شده اما وقتی می‌شنود که فعالیت این شرکت غیرقانونی است و داشتن سایت دلیلی بر قانونی بودن کار آنها نیست، اشک در چشمانش حلقه می‌زند.

او ادامه می‌دهد: مدت‌ها بود که بیکار بودم تا اینکه یکی از دوستانم را در اصفهان دیدم. او گفت که در تهران کار خوبی سراغ دارد که در رابطه با برق است. می‌‌‌گفت که درآمدش خوب است و من هم موضوع را با همسرم درمیان گذاشتم و به تهران آمدم. اولش به یک خانه در پونک رفتم. آنجا چند مرد جوان بودند که حرف‌هایی درباره پولدارشدن و نت‌ورک می‌‌زدند. می‌گفتند که کارشان هرمی نیست و هرکسی عرضه کار کردن داشته باشد می‌تواند یکساله بارش را ببندد. بعد یک سی‌دی برایم پخش کردند که کار شرکت را معرفی می‌کرد. یکی هم توضیح می‌داد که من در ازای پولی که می‌دهم، از شرکت خرید می‌‌کنم و این یعنی تجارت، نه فعالیت هرمی.

حرف‌های علی که به اینجا می‌رسد، ماموران همه بازداشتی‌ها را در گوشه آپارتمان جمع می‌کنند. موبایل تمامی آنها جمع‌آوری می‌شود و روی هر کدام از آنها برچسبی که اسم صاحب گوشی روی آن نوشته شده، می‌خورد. حالا نوبت بازرسی داخل اتاق‌هاست. 2 اتاق خواب کوچک و یک پذیرایی نه‌چندان بزرگ، همه مساحت این آپارتمان 70 متری را تشکیل داده است؛ جایی که هر شب پذیرای حداقل 15 نفر از فریب‌خوردگانی است که در آرزوی رسیدن به درآمد و ثروت بادآورده، کیلومترها راه را طی می‌کنند تا راهی پایتخت شوند و در آپارتمان‌هایی که سرشاخه‌ها اجاره کرده‌اند، ساکن شوند.

در یکی از اتاق‌‌ خواب‌ها، یک کامپیوتر وجود دارد که از آن برای پخش سی‌دی‌های تبلیغاتی و ثبت‌نام اعضای جدید در شرکت‌های هرمی استفاده می‌شود. زندگی در اینجا مقررات خاصی دارد و این را می‌شود از شرح وظایفی که روی یک تکه کاغذ نوشته شده، فهمید.

سراب ثروت

علی برای اینکه به عضویت شرکت درآید، 9 میلیون تومان پرداخت کرده است؛ مبلغ هنگفتی که برای به دست آوردن آن باید ماه‌ها کار کند. او ادامه می‌دهد: می‌گفتند که ظرف یکسال می‌‌توانم ماشین و خانه بخرم. حتی می‌توانم به درآمدی دست پیدا کنم که تا آخر عمرم زندگی مرفهی داشته باشم. من مدت‌ها بود که بیکار بودم.

زن و بچه‌ داشتم و باید خرجشان را درمی‌آوردم. برای همین شنیدن این حرف‌ها خیلی وسوسه‌انگیز بود. به حدود 15 نفر از دوستانم روانداختم و از هر کدام مبلغی گرفتم.چون خانواده‌ام فقیر بودند و پولی نداشتند که به من بدهند، به آنها چیزی نگفتم. با هر بدبختی‌ای که بود 9 میلیون تومان جور کردم و دادم به سرشاخه‌ها تا به عضویت شرکت درآیم. حتی به همسرم هم چیزی نگفتم.

فقط گفتم که یک کار خوب‌گیر آورده‌ام که باید بروم تهران. سرشاخه‌ها می‌گفتند که کارشان کاملا قانونی است و هنوز هم باورم نمی‌شود که همه آن حرف‌ها فریب و پوشالی بود. یعنی همه پول‌هایم به باد رفت؟ جواب دوستانم را چطوری بدهم؟ دلم برای دخترم تنگ شده. می‌خواستم کاری کنم آینده‌اش تامین شود اما حالا با سر افتاده‌ام توی چاه.

تقسیم وظایف

در واحد شماره 3 حدود 15 نفر، واحد پنجم 4 نفر و واحد هفتم نیز 10نفر دستگیر شده‌اند و تحقیقات اولیه از آنها ادامه دارد. همه وسایلی که ساکنان این واحدها همراه خود داشتند از سوراخ سنبه‌ها و داخل کشوی کابینت‌ها بیرون آورده می‌شود. وسط پذیرایی در چشم برهم زدنی پرمی‌شود از سررسیدها و دفترهایی که هر کدام از اعضای شرکت در آنها آرزوهای خودشان را نوشته‌اند.

حسن یکی از کسانی است که در واحد شماره 5 دستگیر شده. او دانشجوی یک رشته مهندسی است و یکسال و نیم پیش ازدواج کرده. آرزوهایی که او در دفترچه‌اش نوشته شامل خرید یک ماشین مدل بالا و گرانقیمت و یک آپارتمان در تهران می‌شود تا او و همسرش بتوانند حداکثر تا یکسال دیگر زندگی مشترکشان را در آنجا شروع کنند. می‌گوید: با کار دانشجویی بیشتر از ماهی 100 هزار تومان گیرم نمی‌آمد. خانواده‌ام هم وضع خوبی نداشتند که بتوانند کمکمان کنند.

وقتی یکی از آشناهایمان گفت کاری سراغ دارد که درآمد خوبی دارد، همراه او به اینجا آمدم. حدود 3 ماه است که اینجا هستم و 3 میلیون تومان برای عضویت در شرکت پرداخت کرده‌ام. به همسرم آنقدر وعده و وعید دادم که باورش شد می‌توانیم یکساله پولدار شویم و حاضر شد طلاهایش را بفروشد و هزینه عضویت در شرکت را جور کند اما حالا شوکه شده‌ام. به ما گفته بودند که کار شرکت قانونی است. اما حالا نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم است.

حسن، وظیفه نظافت آپارتمان را بر عهده داشت. مسئولیت خرید مواد‌غذایی هم با او بود. او ادامه می‌دهد: ما اینجا نباید سروصدا می‌کردیم. صبح‌ها باید ساعت8 صبح از خواب بیدار می‌‌شدیم و ساعت 10شب هم می‌خوابیدیم. هیچ‌کس نباید کفشش را پشت درجامی‌گذاشت و برای اینکه جلب توجه نکنیم، شب‌ها باید فقط یک لامپ روشن می‌کردیم.

مدتی از شروع عملیات گذشته و سرهنگ محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران و قاضی رضا جعفری، سرپرست دادسرای ویژه مبارزه با جرایم رایانه‌ای هم از راه می‌رسند. آنها از آخرین آمار و اطلاعات این عملیات می‌گویند؛ اینکه در این عملیات در نقاط مختلف 462 نفر از جمله 5 زن دستگیر شده‌ و 50 دفتر شرکت‌های هرمی پلمب شده است.

قاضی جعفری توضیح می‌دهد: بعد از اتمام عملیات، تمامی بازداشتی‌ها به زندان اوین منتقل می‌شوند و ظرف
24ساعت بعد از انجام تحقیقات اولیه، برای آنهایی که زیرمجموعه دارند و سرشاخه‌ به‌شمار می‌روند و پورسانت‌های میلیونی دریافت کرده‌اند قرار قانونی صادر می‌شود و آنهایی که تازه‌ واردند با قرار کفالت آزاد خواهند شد.