ماجرا خیلی سریع اتفاق افتاد. در حالی که همه منتظر بودند طی چند هفته آینده، صدام را بالای دار مجازات ببینند، در سحرگاه روز عید قربان در عراق، صدام در شکنجهگاهی که خودش ساخته بود، اعدام شد.
امیرکویت گفت امروز برای ما «دو عید» است و قذافی در لیبی سه روز عزای عمومی اعلام کرد. در عراق ملت به رقص و پایکوبی پرداختند و در نواحی غربی ایران، مردم شیرینی پخش کردند.
اما شاید خوشحالتر از همه، آمریکاییها و اروپاییها بودند. آمریکاییها، چون که بالاخره «جنگ با تروریسم»شان یک نتیجهای داشت و اروپاییها چون که دیگر صدام نبود که از حمایتهای مخصوصا شیمیایی آنها در طول جنگ عراق و ایران بگوید.
خودشان قانونی گذاشته بودند که اگر صدام در یکی از جلسات محکوم به اعدام شد، دیگر محاکمه ادامه پیدا نکند و او را اعدام کنند. اعدامش کردند و تمام. باز هم ما ماندیم و مظلومیت همه بچههایی که رفتند یا الان دارند آرامآرام در آسایشگاههای شیمیایی از بین ما میروند. صدام بهترین سالهای عمرشان را از آنها گرفت.
صدام در حالی صاحب قدرت در عراق شده بود که ملت با بحرانهای عمیقی درگیر بودند. گروههای قومی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی، عراق را تقسیم کرده بودند. سنی در برابر شیعه، عرب علیه کرد، قبیلهها در مقابل بازرگانان شهری و کوچنشینها ضد روستاییها.
صدام با اتکا به دستگاه امنیتی قدرتمندش، نوسازی اقتصادی عراق را پیگرفت.
او که تشنه محبوبیت بود، روی برنامههای توسعه و رفاه اجتماعی تأکید داشت. برای عراق با 10 درصد ذخایر نفت دنیا، نفت از همه چیز مهمتر بود. از غولهای نفتی که خلع ید کرد، شروع به ارائه خدماتی کرد که تا پیش از آن در میان اعراب سابقه نداشت.
درمان عمومی را رایگان کرد و به کشاورزان وام بلاعوض داد. او به ساخت جادهها، ارتقای صنعت معدن و توسعه صنایع غیرنفتی و صنایع تولید انرژی بها داد. بعثیها چندین شرکت تعاونی تأسیس کردند که سودهایش را بنابر میزان کار بین روستاییان تقسیم میکردند و بقیه را صرف تربیت بیتجربهها میکردند.
اینگونه محبوبیت خود را در قشرهای مختلف بالا برد. او با تاکتیک «هویج و چماق» و گسترش خدمات دولتی توانست بنیان حمایتی مستحکمی بین طبقة کارگر و کشاورز و داخل حزب و ادارات دولتی برای خود ایجاد کند.
مهارت تشکیلاتی بیرحمانة صدام در پیشرفت سریع عراق در دهة هفتاد میلادی به بار نشست؛ دو میلیون نفر از دیگر کشورهای عربی و یوگسلاوی در عراق کار میکردند تا نیاز به کارگران در عراق تأمین شود.
صدام، میهنپرستی عراقی را با این ادعا که عراق نقش تعیینکنندهای در تاریخ جهان عرب داشته است، تصدیق و تشویق میکرد. خلفای عباسی و بختالنصر و حمورابی را میپرستید و مردم عراق هم مجبور بودند او را بپرستند.
عکسش روی ساختمانهای اداری، مدارس، فرودگاهها، مغازهها و اسکناسهای عراق بود. گاهی در لباس اعراب بدوی، گاهی در لباسهای سنتی کشاورزان عراقی و حتی گاهی در لباس کردها ظاهر میشد.
برخی اوقات خود را به شکل یک مسلمان مؤمن در میآورد و با عمامه و ردا نماز میخواند و در مقابل، گاهی اوقات لباسهای غربی به تن میکرد، عینک دودی به چشم میزد و کلاشی را روی شانة خود نگه میداشت.
به زنان آزادی داد و امکان کار در شغلهای صنعتی و تحصیل در مدارج عالی تحصیلی. اما کشمکشهای داخلی، ادامة کار پروژههای نوسازی صدام را با مشکل مواجه کرد. جامعة عراق بین گروههای زبانی، دینی و قومی تقسیم شده است.
دولت بعثی عراق تنها از سوی ۲۰ درصد مردم که از طبقة کارگر، کشاورز و خردهتاجران سنی بودند حمایت میشد. شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدادند، به دلیل سیاستهای ضددین دولت، عَلَم مخالفت با آن را برداشته بودند و حزب بعث از تأثیر گرفتن آنها از انقلاب اسلامی ایران واهمه داشت.
کردهای شمال عراق (که سنی هستند ولی عرب نیستند) نیز مخالف سیاستهای عربسازی حزب بعث بودند. در این شرایط بود که صدام برای حفظ رژیم خود، وارد جنگ با ایران شد.
شیعیان و کردهایی که اصلیت ایرانی داشتند، از جنگ سرباز میزدند و در عوض اعدام میشدند. در چنین شرایطی و به خصوص بعد از عملیات بیتالمقدس که صدام زمینگیر شده بود، در سال۱۳۶۱ وقتی داشت از شهرک دُجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد رد میشد، سوءقصدی نافرجام علیه او صورت گرفت.
نیروهای امنیتی نیز در پاسخ، به این شهر حمله کردند و ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشتند و اعدام کردند که در میان آنها چند کودک نیز وجود داشت. 1500 نفر از اهالی هم به زندان فرستاده شدند تا شکنجه شوند.
جریمة تمامی اهالی هم این بود که ۱۰۰۰ کیلومتر مربع از زمینهای زراعیشان نابود شود. تا ده سال بعد هم به کسی اجازة کاشت دوباره داده نشد. واقعة دجیل یکی از جرائم اصلی صدام بود که وی به خاطر آن جرائم غیرانسانی به اعدام با چوبة دار محکوم شد.
صدام در دادگاه، وقتی دیگر نتوانست به هیچ سؤالی جواب بدهد که شناسنامة تعدادی از اعدامشدگان را نشانش دادند. در بین آنها تعدادی نوجوان 14و 15 ساله و یک کودک 10ساله وجود داشتند. قاضی پرسید این بچه در ترور شما چه نقشی داشت. جواب، سکوت بود.
تمام زندگی دیکتاتور
صدام حسین عبدالمجید تکریتی، سال1316 در روستای «عوجه» تکریت در شمال بغداد و در خانوادهای چوپان به دنیا آمد. صدام در عربی یعنی «فردی که بسیار آسیب میرساند». پدرش «عبدالمجید» پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده بود. تا سه سالگی در خانواده داییاش به سر برد. نوجوانیاش با دزدی مرغ و گوسفند گذشت.
در 1336 به حزب «بعث» پیوست. بعثیها طرفدار پانعربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم بودند. سال بعد، ژنرال عبدالکریم قاسم، فیصل دوم را از سلطنت عراق پایین کشید. بعثیها با دولت جدید مخالف بودند. در 1338 قاسم را در عملیاتی که صدام هم در آن بود، ترور کردند. اما فقط یک تیر به پایش خورد. صدام به سوریه و بعد مصر گریخت. به طور غیابی برایش اعدام بریدند. آن زمان در دانشگاه قاهره، حقوق میخواند.
در ۱۳۴۲ به عراق بازگشت، ولی زندانیاش کردند.
در ۱۳۴۶ از زندان فرار کرد و تبدیل به یکی از بزرگترین رهبران بعث شد.
در تیر ۱۳۴۷ حزب بعث به رهبری ژنرال احمد حسن البکر کودتا کرد و به قدرت رسید.
صدام حسین در ۱۱خرداد ۱۳۵۱ نفت عراق را ملی کرد.
در ۱۳۵۵ ژنرال ارتش شد. با دعوت هویدا، به تهران سفر کرد و با محمدرضا پهلوی هم ملاقاتی داشت. در این سفر، قراردادی در مورد خطوط مرزی دو کشور امضا شد که منجر به حمله سراسری صدام به کردها شد.
در 1357 هنگامی که رئیس شورای انقلاب عراق بود، با فشار پهلوی، امام خمینی را از عراق اخراج کرد. حضور امام، صدام را از پیوستن شیعیان عراق به وی نگران کرده بود.
قبل از اینکه در ۱۳۵۸ به طور رسمی قدرت را به دست بگیرد، از پیری و ضعف حسن البکر استفاده کرده و عملا تبدیل به رهبر عراق شده بود.
بکر در سال۱۳۵۸ معاهدهای با سوریه امضا کرد که طبق آن، دو کشور با هم متحد میشدند. بنابر مفاد معاهده «حافظ اسد» قائممقام اتحادیه میشد. با این وضع، مقام صدام در خطر میافتاد. ولی قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، رئیسجمهور البکر در یک کودتای خاموش در ۲۵تیر۱۳۵۸ از مقام خود استعفا داد و به این ترتیب، صدام به طور رسمی رئیسجمهور عراق شد.
در ۳۱تیر ۱۳۵۸ رهبران حزب بعث را دور هم جمع کرد. در این مراسم که فیلمبرداری هم میشد، نام چند تن از اعضا را خواند. این اعضا که برچسب «خائن» به آنها زده شد، را از جلسه بیرون برد و در مقابل جوخه آتش، تیرباران کرد.
در زمان عقد پیمان صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل در ۱۳۵۸ بدجوری شاکی شد.
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرد و سپس وارد خرمشهر شد و خوزستان را استان تازه عراق نامید.
در ۱۱مرداد ۱۳۶۹ به کویت حمله کرد و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد. اشغال کویت یعنی صدام صاحب ۲۰ درصد نفت جهان شده بود.
آمریکا در طول جنگ عراق با ایران، میلیاردها دلار به صدام کمک کرده بود، ولی این بار چون اشغال امیرنشین ثروتمند کویت به سودش نبود، در بهمنماه سال۱۳۷۰ با ائتلافی از نیروهای سازمان ملل متحد به کویت یورش برد و نیروهای عراقی را از این کشور بیرون کرد.
همزمان کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز شورش کردند. آمریکا که از یک انقلاب شیعی میترسید، به صدام اجازه کنترل بحران را داد و شیعیان و کردها ، قتلعام شدند.
در مردادماه۱۳۷۴، دامادهایش حسین کاملالمجید و صدام کامل المجید با زنان و فرزندانشان به اردن فرار کردند. صدام قول داد در صورت بازگشت هیچ آسیبی به آنها نمیرساند. آنها به عراق بازگشتند و سه روز بعد در بهمن ۱۳۷۵ کشته شدند.
سال۱۳۸۰ عبارت «الله اکبر» را با دستخط خود به پرچم عراق افزود.
در ۲۹اسفند۱۳۸۱ آمریکا و همپیمانانش به بهانه جنگ با تروریسم، جنگ دوم با صدام را شروع کردند. 3 هفته بعد، تمام عراق فتح شده بود. آمریکا دستکم دو بار کوشید تا با حملات هوایی، صدام را نابود کند، ولی هر دو بار، شکست خورد. صدام برای آخرین بار در فیلمی ویدیویی که او را در حومه بغداد نشان میداد، دیده شد. هنگامی که بغداد در تاریخ ۲۰فروردین به دست نیروهای ائتلاف افتاد، دیگر کسی صدام را ندید.
عدی و قصی در تیرماه۱۳۸۲ طی عملیاتی توسط نیروهای آمریکایی کشته شدند. عدی عشق لامبورگینی بود و آمریکاییها با پیداکردن رد ماشینش، با موشک ترتیب آنها را دادند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در ۲۳آذر۱۳۸۲ به نقل از جلال طالبانی، گزارش داد که صدام حسین دستگیر شده است. بعد پل برمر حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد گفت: «خانمها، آقایان. گرفتیمش.» او را ساعت ۸:۳۰ روز ۲۲ آذر در عملیاتی به نام سپیدهدم سرخ و در چالهای در خانهای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند.
در ۹ تیر۱۳۸۳ درحالیکه هنوز در اردوگاه کراپر در بغداد نگهداری میشد، با ۱۱ تن از سران حزب بعث به صورت حقوقی (و نه به صورت فیزیکی) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرائم جنگی، جرائم ضدبشری و قتلعام محاکمه شود. قرار شد تا در طول این محاکمه توجه ویژهای به فعالیتهای وحشیانة وی بر علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ با ایران و بر علیه شیعیان جنوب در خلال سالهای۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ بشود.
در ۱۰تیر۱۳۸۳ در دادگاه ویژه در طول ۲۶ دقیقه دادرسی، اعتماد به نفس و شهامت بالایی از خود نشان داد. او دادگاه را «بازیچة بوش برای رأی آوردن در انتخابات آمریکا» خواند. تمام اتهامات را رد کرد و گفت: «همة اینها نمایش است. مجرم اصلی بوش است.»
صدام در طول بازرسی از حمله به کویت دفاع کرده و حاکمان کویت را «سگ» خطاب کرد. ابوالحسن وزیر ارتباطات کویت در جواب گفت: «از یک دهاتی بیشتر از این انتظار نمیرفت.»
دادگاه ویژه در ۲۷تیر۱۳۸۴ صدام را متهم به قتلعام اهالی روستای دجیل به بهانه همکاری آنها در ترور وی در سال۱۳۶۱ کرد.
در یکشنبه ۱۴آبان۱۳۸۵ به اعدام با طناب دار محکوم شد.
در ۹دی۱۳۸۵ و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی به دار آویخته شد. اعدامش در اردوگاه عدالت انجام شد که خودش برای شکنجه و اعدام شهروندان عراقی ساخته بود.
جنازهاش را در روستای محل تولدش به سران عشیره بوناصر تحویل دادند. جسدش را نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی در عوجه چال کردند.
صدام سه بار ازدواج کرد. ازدواج اولش سال ۱۳۴۲ با ساجده طلفاح دخترعموی بزرگش که یک معلم بود انجام شد. نتیجة این ازدواج با دختر خیرالله طلفاح، عمو و قائممقام صدام، دو پسر به نامهای عدی و قصی و سه دختر به نامهای رعنا، رغد و حلا بود.
او سمیرا شاهبندر را در سال۱۳۶۵ و پس از گرفتن طلاق اجباری از شوهرش به عقد خود درآورد. سمیرا را از همة زنانش بیشتر دوست داشت. از سمیرا یک پسر به نام علی دارد.
زن سومش ندال الحمدانی مدیرکل مرکز تحقیقات انرژی خورشیدی در شورای تحقیقات علمی عراق بود.
آنچه برای ما رخ داد
صدام کینة کهنهای از امام به دل داشت که به دهه هفتاد میلادی بر میگشت. امام در نجف ساکن بود و از ارتباطات مستحکمی با شیعیان عراقی برخوردار بود و پیروانی دینی- سیاسی در سراسر جهان داشت.
بعد از انقلاب، کشمکشهای مرزی بین ایران و عراق سر اروندرود بالا گرفت. تا این که عراق در شهریور۱۳۵۹ جنگ را رسما شروع کرد. در طول جنگ، هم آمریکا و هم شوروی از صدام پشتیبانی کردند. دونالد رامسفلد که در آن زمان فرستاده ویژه ریگان به خاورمیانه بود، عامل اصلی این حمایتها بود.
در روزهای آغاز جنگ، درگیریهای سنگینی گرد بندرگاههای سوقالجیشی به وجود آمد. اما پس از اینکه صدام پیروزیهایی بهدست آورد، حملات پرشور نیروهای مردمی ایران که صدام آنها را در محاسباتش وارد نکرده بود، باعث شد خسارات زیادی به نیروهای عراق وارد شود. تا جایی که از سال۱۳۶۱ عراق به دنبال راهی بود تا جنگ تمام شود.
صدام کشورش را در یکی از طولانیترین و ویرانگرترین جنگهای فرسایشی قرن بیستم وارد کرد. در طول جنگ، ارتش عراق از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و جداییطلبان کرد استفاده کرد. بسیاری از این سلاحهای شیمیایی به همراه برنامههای هستهای عراق به کمک آلمان تهیه شده بودند.
نیروهای عراقی در ۲۵اسفند۱۳۶۶ برای سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق در عملیات الانفال با گاز اعصاب به حلبچه حمله کردند. در این عملیات تقریبا پنج هزار غیرنظامی کشته شدند. در آن زمان عراق، ایران را مسؤول این قتلعام و چند عملیات شیمیایی دیگر دانست.
صدام برای دریافت کمکهای نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا را به دست آورد.جنگ با وضع بدی تمام شد. خیلی از جوانان ایرانی شهید شدند.
حدود بیست شهر ایرانی تا مرز صددرصد تخریب شد و بسیاری از خانوادههای عراقی لطمههای جبرانناپذیر دیدند. اقتصاد هر دو کشور که پیش از این سالم و رو به رشد بود، نابود شد. عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد.
امروز بنا به آمار سازمان ملل هیچ خانوادة عراقی نیست که در بین اقوام درجهیک خود یک کشته نداشته باشد. درصد زنان بیهمسر نیز از بالاترین رقم در خـاورمـیانـه برخوردار است.