- من شام دیشب هم یادم نیست.
- من که گیجم یادم نیست.
و...
یادم آمد! میم بود، چون محمود نمیخواست نامش را بگوید تا جانش آتش نگیرد.
محمود که برای نوشتن باقیمانده کتاب جدید خود به باغ پدری در دماوند پناه آورده بود. اما در باغ، درخت گلابی قدیمی که برای محمود سرشار از خاطره است، میوه نداده و باغبانان از او خواستند که در مراسمی آیینی برای ترساندن درخت و به بار نشستن دوباره آن شرکت کند و محمود پذیرفت و در این بین او به خاطرات نوجوانی خود رفت، به زمانی که شیفته دختر عمهاش بود و با او ساعتها در باغ ، نمایشهای مختلفی اجرا میکرد.
آنها هر دو به ادبیات علاقهمند بودند. اما دختر گفت باید نزد پدرش که خارج از کشور است برود و محمود از او خواست که صبر کند. صبر کرد. اما سالها بعد که محمود وارد جریانات سیاسی شد نامههای دختر را پاسخ نداد تا اینکه به زندان افتاد و آنجا فهمید که میم مرده است. محمود از نوجوانی و جوانی دور شد و بعد کنار درخت گلابی به محمود نوجوان که بالای درخت گلابی نشسته، خیره ماند.
این فیلم با درخت و نوجوانی پیوند خورده است. حتی گلشیفته فراهانی در 14 سالگی برای بازی در نقش میم، سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را گرفت و البته او تا به امروز تنها نوجوانی است که سیمرغ بلورین جشنواره را گرفته است.
درختهای دیگری هم هستند مثل «درخت گیلاس» عباس کیارستمی یا «درخت جان» فرهاد مهرانفر که با آن همراه مادربزرگی میشویم که برای نوه هایش ماجراها و سیر زندگی و آیینهای تالش را روایت می کند. «زیر درخت هلو» هم رفتهایم تا در کنار کمدی ایرج طهماسب و جبلی طعم دیگری از نام درخت را بچشیم.