این حکایت آنهایی است که از دور و نزدیک به ورزشگاه آزادی تهران سفر میکنند تا یکی از هزارانی باشند که با حضورشان جلوهای خاص به نمایش آغازین شهرآورد تهران میدهند.
شهرآورد حکایت آرزوی سادهای است که در روزی خاص معنایی خاص پیدا میکند و از مرز یک رقابت ورزشی فراتر میرود. خیلیها در آن روز با جیبهای خالی به بازار فوتبال میآیند و تنها خریدشان نگاهی است که از خاطره شهرآورد به خانه میبرند. شهرآورد یعنی نوجوانهایی که یکسال پسانداز میکنند تا پول بلیت مسابقه بزرگ را فراهم کنند. این حکایت آنهایی است که از خانه تا ورزشگاه را پای پیاده پشت سر میگذارند تا سازنده نمایش بزرگ باشند.
مسافران فوتبالی
چند روز پیش از شهرآورد تهران در میان مسافرانی که به سوی پایتخت راهی میشوند، مسافرانی خاص حضور دارند که از پایتخت تنها یک مکان را میشناسند. بعضیها از شهرهای دور میآیند و به همین دلیل زمان زیادی را در راهاند تا شب پیش از بازی خود را به ورزشگاه آزادی برسانند و آن شب را تا صبح به فوتبال فکر کنند. بعضی از آنها درشرایطی راهی این سفر شدهاند که پول توی جیبشان شاید تنها کفاف خرج سفر و بلیت مسابقه را بدهد. شهرآورد یعنی اشتیاق عجیب و غریبی که یک کارگر روزمزد را از دورترین نقاط کشور به حرکت در میآورد تا یکی از تماشاگران آن روز خاص باشد. بقچههای غذایی که سرکار برده میشد رفیق راه آن کارگر است در سفری که حکایتش ماجرای دیگری است. شهرآورد یعنی حکایت نان، عشق و فوتبال برای کارگرهایی مثل او که برای این بازی حتی از کار هم میگذرند. شب پیش از بازی میتوان آنها را دید که کنار آتشی کوچک نشستهاند و به فردا فکر میکنند. پیش آن کارگر میتوان جوان ماهیگیری را دید که تور و قایق را به آبها سپرده و حالا شب پیش از بازی روی زمین سفت نشسته و به تور دروازهها فکر میکند. دلش برای غروب جنوب تنگ شده است، اما انتظار فردا بیشتر آزارش میدهد: فردا چه میشود؟
کدام تیم پیروز میشود؟
کمی آن طرفتر جوان کشاورزی نشسته است که مزرعهاش را به دیگران سپرده و به حکایت زمین سبز فردا فکر میکند. کنارش شاید آن جوان کوچنشینی باشد که سفرهای ایل را رها کرده و با کاروان مسافران فوتبال راهی غربت شده است. طعم غربت او در شب پیش از بازی کنار آن غریبههای آشنا کمرنگتر میشود که با فوتبال حرف هم را میفهمند. آنها دلتنگ ایل و چادرها، تور وقایقها، زمینها و دامها و خاطرههای خانه میشوند، اما با داستانهای فوتبال سر سفرههایی که نانش با خورش فوتبال رنگین میشود از دلتنگی میگذرند. فوتبال آنها را از نقاط دوری آورده است تا خاطره مشترکی را تجربه کنند. اول کمی غریبگی میکنند اما به تدریج نشانههای مشترک را پیدا میکنند و همراه میشوند. حرارتشان بالا میرود، بحث میکنند و نظر میدهند. ترکیب اصلی میچینند و نظر میدهند. در بخشی که به پشت صحنه مسابقه فوتبال مربوط میشود، آنها شکوه واقعی شهرآورد را با حضور ویژه خود به نمایش میگذارند.
ارتباط تماشاگر، بازیکنان و داور
داوری یکی از ماجراهایی است که تأثیر خاصی بر جو ورزشگاه دارد و به همین دلیل نوع واکنش بازیکنان در مقابل تصمیم داور با توجه به تأثیری که بر شرایط روحی تماشاگران میگذارد، از اهمیت خاصی برخوردار میشود.
شهرآورد وقتی سخت میشود که اعتراض بازیکنان به داور زیاد شود. بازیکنان به عنوان بازیگران نمایش داخل زمین نباید فراموش کنند که خشم آنها به سکوها منتقل میشود. سکونشینانی که سختیهای بسیاری را تحمل کرده و در ورزشگاه حاضر شدهاند، آماده واکنشهای عصبی هستند و در این حالت به سرعت دچار این سوءتفاهم میشوند که داور به عمد به سود یک طرف و به زیان طرف مقابل قضاوت میکند. بخشی از آرامش شهرآورد به این دلیل با رفتار بازیکنان پیوند میخورد و شکل میگیرد. اگر بازیکنان به تصمیم داور احترام بگذارند، این احترام بخشی از خشم تماشاگر را کاهش میدهد و او را به سکوت وا میدارد. وقتی اعتراض در داخل زمین و روی سکوها کمتر باشد، داور شرایط روحی بهتری خواهد داشت و با تمرکز بیشتری مراقب صحنههای حساس و تأثیرگذار خواهد بود.
وقتی بازیکنان پس از هر تصمیم داور به سوی او بدوند و با حرکات تند به او اعتراض کنند، زمینه را برای آغاز خشم بر روی سکوها آماده کردهاند. آنها در ورای حساسیتی که احساس میکنند و سنگینی بار انتظاری که از طرف تماشاگران بر دوششان گذاشته شده است، وظایفی عمومی دارند که براساس ضرورت آرامش در ورزشگاه شکل گرفته است. آنها نمیتوانند از این وظیفه فرار کنند. آنها میتوانند بخشی مهم از رفتار تماشاگر را شکل دهند و باقی را بر عهده خود او بگذارند. اگر آنها وظیفه خود را در ارتباط با حفظ آرامش انجام دهند، تماشاگران آمادگی بیشتری برای مراقبت از خشم خواهند داشت. تماشاگران با سختیهای بسیاری در ورزشگاه حاضر میشوند، اما این به تنهایی دلیلی برای اسیر خشم شدن و ماجراهایی چون دشنام دادن و سنگ پرت کردن نیست.
بخشی مهم از جو ورزشگاه، کلماتی است که در فضای ورزشگاه پرتاب میشود و بر شرایط روحی بازیکنان، مربیان، داور و تماشاگران تأثیر میگذارد. وقتی زبان بدون فکر و از روی خشم در دهان بچرخد، حرمتها در هم میشکند و قلبهای زخمی بر جای میگذارد.
شهرآورد زیبا!
زیباترین شهرآورد روزی خواهد بود که در آن تماشاگران این نمایش خاص نگهبان حرمتها باشند و کلمات زشت را زندانی کنند. همیشه این آرزو برای دوستداران واقعی فوتبال وجود دارد که فریادهای جاری در ورزشگاهها پاک باشد. بازنده خوب بودن کم هنری نیست، برنده خوب بودن نیز همینطور. آن که پیروز میشود و شادی را در صورت رقیب فریاد نمیزند، پیروزیاش شکوه بیشتری دارد. آن که شکست میخورد و خشم خود را سرکوب میکند و با شیوههای زشت سعی در تلافی نمیکند، تنها یک مسابقه فوتبال را باخته است و نه هیچ چیز دیگری. حفظ غرور و اعتبار، چیزی است که باید آموخت. اهالی شهرآورد باید این را یاد بگیرند تا شهرآورد واقعی با تمامی ویژگیهای فوتبال برتر شکل بگیرد و هیجان را در شرایطی تعریف شده به آنها هدیه دهد. اگر اهالی شهرآورد در مدت برگزاری مسابقه و پس از پایان آن مراقب رفتار خود باشند، شاهد شکوه واقعی شهرآورد تهران خواهیم بود.