تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۷:۴۹

ترجمه - امید جعفرنژاد: اروپا به خاطر اینکه بتواند ثباتش را حفظ کند، دهه‌هاست که از رژیم‌های دیکتاتوری شمال آفریقا حمایت می‌کند.


اکنون اتحادیه اروپا در تلاش است تا به انقلاب‌های مردمی در این منطقه واکنش نشان دهد. عکس‌العمل دیر‌هنگام این اتحادیه به وقوع خشونت‌ها در لیبی، نشان می‌دهد که چقدر دودستگی و اختلاف در این بلوک وجود دارد.

«کاترین اشتون» رئیس سیاست‌خارجی اتحادیه اروپا، یکشنبه 20 فوریه وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا را به ساختمان شورای وزیران اتحادیه اروپا در بروکسل دعوت کرد تا گفت‌وگوی مفصلی با آنها در رابطه با وقوع انقلاب در کشورهای شمال آفریقا داشته باشد.

اما آنچنان که از اتحادیه اروپا انتظار می‌رفت، این نشست به یک بحث و مجادله جدی بین طرفین تبدیل شد.
درست پس از اینکه اشتون گزارش خود را در مورد مذاکرات اخیری که در قاهره و تونس داشت ارائه کرد، «فرانکو فراتینی»، وزیر امور خارجه ایتالیا صحبت‌هایش را شروع کرد. سخنان او درباره ناآرامی‌های لیبی بود. فراتینی ادعا می‌کرد که از مسائل سیاسی آن کشور شناخت خوبی دارد. او می‌گفت «معمر قذافی»، دیکتاتور لیبی تنها کسی است که می‌تواند ثبات را در آن کشور عربی برقرار کند و مهم‌ترین موضوعی که اکنون اهمیت دارد، حفظ تمامیت ارضی لیبی است. همتاهای یونانی و مالتایی فراتینی هم نظر و عقیده او را تأیید کردند.

پس از آنکه وزیر امورخارجه ایتالیا صحبت‌هایش را تمام کرد، سکوت سنگینی بر آن اتاق حکمفرما شد. «ورنر هویر»، یکی از مقامات ارشد وزارت امور‌خارجه آلمان که به جای «گوییدو وستروله»، وزیر امورخارجه آن کشور در ضیافت شام حضور داشت، یکی از کسانی بود که این گفت‌وگو را ادامه داد. وی در این باره گفت: اگر ما سیاست حمایت از قذافی را در پیش بگیریم، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ایم و به ارزش‌های اساسی خود خیانت کرده‌ایم. هویر همچنین افزود: به جای اینکه نگران قذافی باشیم، باید از رفتنش خوشحالی کنیم.

واکنش‌های سرد

شکوفایی یک جنبش دمکراتیک در شمال آفریقا، باعث سرنگونی یکی پس از دیگری دیکتاتورها در هفته‌های اخیر شده است که نخست در تونس و سپس در مصر و اکنون هم احتمالا در لیبی صورت می‌گیرد. واکنش دولت‌های اروپایی در تمام این مدت را در بهترین حالت می‌توان فلج‌کننده توصیف کرد. در حالی که رژیم قذافی به نیروهایش دستور می‌داد به طرف مردم شلیک کنند، واکنش مقام‌های سیاسی در بروکسل، برلین، پاریس یا رم سرد و متفاوت و بدون برنامه بود. مقامات اروپایی از خودشان می‌پرسیدند که آیا باید به لیبی سرباز بفرستند یا اینکه تحریم‌هایی را علیه آن کشور وضع کنند.

آنها نگران هجوم گسترده آوارگان و پناهجویان لیبیایی به کشورشان هستند و از خودشان می‌پرسند که آیا دخالت در امور کشوری که می‌تواند به یک جنگ داخلی طولانی تبدیل شود، اقدام درستی است یاخیر. بعضی از مقامات اروپایی این ایده را مطرح کردند که اروپا باید برنامه نظامی خودش موسوم به «مارشال» را آغاز کند اما برخی دیگر درباره پیامدهای این کار و اینکه چه کسی باید پاسخگوی آن باشد، هشدار دادند. مدتی بود که اروپایی‌ها نمی‌توانستند در مورد پیشنهاد مسدود‌کردن حساب‌های خانواده قذافی به توافق برسند. پس از آنکه واحدهای نظامی لیبی از دستورات قذافی دیکتاتور سرپیچی کردند و او را تنها گذاشتند، سرانجام اتحادیه اروپا موافقت کرد که تحریم‌های کم اثری را علیه او و خانواده‌‌اش تصویب کند.

پس از آنکه گام‌های کوچکی در جهت درست برداشته شد، این اقدامات انجام گرفت. فراتینی وزیر امور خارجه ایتالیا گفت، معاهده گسترش روابط دوستانه‌ای که ایتالیا و لیبی در سال 2008 میلادی امضا کرده بودند، عملا به حالت تعلیق درآمده است. این معاهده شامل بندی است که دست‌زدن به اقدامات تهاجمی علیه کشور دیگر را ممنوع می‌کند.

افزایش نگرانی‌ها از هزینه‌های دمکراسی

وقوع ناآرامی‌ها و شورش‌ها در کشورهای آن سوی دریای مدیترانه باعث دستپاچگی مقام‌‌های اروپایی شده است. به‌دلیل اینکه رهبران کشورهای شمال آفریقا به کشورهای اروپایی وعده می‌دادند که نفتشان را تأمین و آنها را در برابر پناهجویان آفریقایی و تروریست‌های افراط‌گرا محافظت خواهند کرد، مقامات اروپایی هم دهه‌هاست که چاپلوسی رهبران کشورهای شمال آفریقا را می‌کنند. این حاکمان اجرای قوانین اولیه حقوق بشر را از مردمانشان دریغ می‌کنند اما دیپلمات‌ها از هلسینکی گرفته تا رم کمتر به این واقعیت فکر می‌کردند.

اما رژیم‌های دیکتاتوری در سراسر منطقه شمال آفریقا اکنون قدرتشان را از دست داده‌اند و متزلزل شده‌اند. مقام‌های اروپایی نمی‌دانند که چگونه باید با جنبش‌های آزادیخواهی مردمی که در یک قدمی آنها واقع شده است، برخورد کنند. از سوی دیگر، اروپایی‌ها مشاهده می‌کنند که جوانان کشورهای شمال آفریقا دقیقا به همان ارزش‌ها و معیارهای دمکراسی خواهانه‌ای متوسل شده‌اند که ارتباط تنگاتنگی با هویت خود آنها دارد. مقامات اروپایی نگران این هستند که این وقایع ممکن است بی‌ثباتی‌های اقتصادی جدیدی را به وجود آورد. وقوع ناآرامی‌ها در کشورهای شمال آفریقا خسارت‌های مالی زیادی به شهروندان اروپایی در بخش گاز می‌زند که حساس‌ترین و مهم‌ترین موضوع برای آنها به حساب می‌‌آید.

قوانین دست و پا گیر

رویدادی که ما اکنون شاهد آن هستیم، نقطه عطفی تاریخی است که فرصت‌ها و خطراتی دارد و اهمیتش کمتر از عواملی نیست که 2 دهه گذشته باعث سقوط کمونیسم شد. اما دولت‌های اروپایی به جای اینکه از تحولات ناگهانی و عمده در شمال آفریقا حمایت کنند، به بحث و جدل‌های کم اهمیت می‌پردازند. مقامات اروپایی به جای اینکه از روند تغییر در این کشورها حمایت کنند، علاقه زیادی به حفظ وضع موجود و پشتیبانی از دیکتاتورهای مورد علاقه‌شان دارند.

اتحادیه اروپا در سیاست خارجی‌اش علاقه دارد که مدام فخر فروشی و اعلام کند که چگونه ارزش‌های جهانی و مسلم حقوق بشر، آزادی، دمکراسی، برابری و حاکمیت قانون را به همان صورتی که در مقدمه معاهده لیسبون نوشته شده است، اولویت‌بندی می‌کند. اما در حقیقت اتحادیه اروپا به خاطر اینکه اصول مهمی را نادیده گرفته، خوشحال است.

برای مثال، نیکلاسارکوزی، رئیس‌جمهوری فرانسه در سال 2008 میلادی موفق شد «اتحادیه کشورهای حوزه مدیترانه» را با همکاری همسایگان جنوبی اروپا تأسیس کند. اروپایی‌ها حسنی مبارک دیکتاتور مصر را به‌عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب کردند. بروکسل در آن هنگام کمک‌های اقتصادی زیادی به مصر می‌کرد. اتحادیه اروپا روابط بسیار نزدیکی با معمر قذافی، دیکتاتور لیبی داشت. این اتحادیه ده‌ها میلیون دلار به او کمک کرد تا مناطق ساحلی کشورش را کاملا حصار کشی کند. تونی بلر، نخست‌وزیر وقت انگلیس در سال 2009 میلادی، «عبدالباسط المقراحی» تنها فردی که متهم به بمبگذاری در هواپیمای پان آمریکن پرواز شماره 103 در سال 1988 میلادی شده بود را زودتر از موعد آزاد کرد و او را به لیبی بازگرداند. این در حالی بود که آن هواپیما بر فراز شهر لاکربی اسکاتلند منفجر شد و در جریان آن حادثه 270 نفر کشته شدند. رژیم قذافی تهدید کرده بود اگر المقراحی آزاد نشود، تحریم‌هایی را علیه شرکت‌های انگلیسی که در لیبی مشغول فعالیت هستند، وضع خواهد کرد.

هنگامی که کشورهای اروپایی قصد دارند سیاست‌هایشان را در شمال آفریقا تعیین کنند، منافع ملی بر اصول و قوانینی که در معاهده‌های اتحادیه اروپا به تفصیل شرح داده شده است، اولویت پیدا می‌کند. فرانسه با توجه به مستعمره‌های سابقش در شمال آفریقا، هنوز هم خودش را یک بازیگر قدرت در آن منطقه می‌داند. مالت و قبرس نسبت به هجوم پناهجویان غیر قانونی به کشورشان نگران هستند. این در حالی است که ایتالیا لیبی را به‌عنوان یکی از شرکای تجاری مورد علاقه‌‌اش انتخاب کرده بود.
قذافی هم به نشانه قــدردانـی از مقــامات ایتالیایی، در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در آن کشور کرده است.

لیبی در بانک «یونی کردیت» که بزرگ‌ترین بانک ایتالیا به حساب می‌آید، 7/2درصد، در «فینمــکانیکـا» که مهم‌ترین کارخانه تولید اسلحه محسوب می‌شود 2 درصد و در شرکت فیات که بزرگ‌ترین شرکت تولید‌کننده خودرو است، 2درصد سهام دارد. همچنین لیبی در «یوونتوس تورین» که محبوب‌ترین باشگاه فوتبال ایتالیاست، 7درصد سهام دارد. به همین صورت بیش از 100شرکت ایتالیایی در لیبی مشغول به فعالیت هستند که از آن جمله می‌توان به شرکت عظیم نفت و گاز «انی»، شرکت حمل‌ونقل برقی «آنسالدو اس‌تی‌اس» و شرکت ساختمان‌سازی‌ «ایمپرگیلو» اشاره کرد.

وقت را نباید از دست داد

آلمان و عربستان سعودی، فرانسه و مراکش یا ایتالیا و لیبی با هم روابط تجاری دارند. هنگامی که موضوع روابط کشورهای اروپایی با کشورهای شمال آفریقا و شبه جزیره عرب مطرح می‌شود، منافع ملی اهمیت بیشتری برای اروپایی‌ها پیدا می‌کند. کشورهای عضو اتحادیه اروپا به جای اینکه به اقدام فوری و هماهنگی علیه لیبی دست بزنند، وقت زیادی را صرف کردند و سرانجام در مورد اعمال تحریم‌های ضعیف به توافق رسیدند.واکنش کند شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه، نشان‌دهنده شکست اتحادیه اروپا به حساب می‌آید.

«ولکر کادر» رهبر نمایندگان اتحادیه دمکرات مسیحی آلمان از این موضوع شاکی است که اتحادیه اروپا تاکنون نتوانسته است بزرگ‌ترین چالش سیاست‌خارجی‌اش را حل و فصل کند. وی در این باره می‌گوید: اتحادیه اروپا از این اقبال برخوردار است که بتواند شهرتش را در میان مردم افزایش دهد و باید از این فرصت استفاده کند.

سکوت مقامات ارشد

تمام اختلافات ناراحت کننده‌ای که در میان مقامات اتحادیه اروپا وجود دارد، به مانعی برای اشتون تبدیل شده است. او که رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا به حساب می‌آید، باید مهم‌ترین مقام دیپلماتیک آن اتحادیه باشد اما این دیپلمات انگلیسی بیش از هر چیز دیگری، فقط ناظر تمام اختلافاتی بوده است که در میان وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا وجود دارد. اشتون در این باره می‌گوید: من به توافق 27عضو اتحادیه اروپا نیاز دارم. اگر آنها فقط به‌عنوان یک سخنگو به من اعتماد داشته باشند، هرگز نمی‌توانیم در کارمان موفق باشیم.

بدون وجود توافق در میان 27عضو اتحادیه اروپا، اشتون چیزی برای گفتن ندارد به همین خاطر مجبور است ساکت بماند. در هفته‌های گذشته گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه «میشل آلیو ماری» وزیر امور خارجه تازه انتخاب شده فرانسه، در حالی که در تونس مشغول گذراندن تعطیلات بود، سوار هواپیمای خصوصی بازرگانی که ارتباط نزدیکی با خانواده زین العابدین بن‌علی، دیکتاتور تونس داشت، شده است. آلیو ماری در واکنش به انتقاداتی که از ارتباط او با رژیم بن‌علی شده بود، از مقامش استعفا داد.

همچنین، هنگامی که به تازگی سیلویو برلوسکنی، نخست‌وزیر ایتالیا از تلفن کردن به قذافی و دستور دادن به او که دوستش به حساب می‌آید خودداری کرد، اشتون ساکت ماند و چیزی به زبان نیاورد. برلوسکنی در این باره گفت: من نمی‌خواهم قذافی را ناراحت کنم.

احتمال وقوع نسل‌کشی

در حالی که مقامات اروپایی با پرداختن به اختلافات جزئی خودشان را سرگرم کرده‌اند، هرروز افراد زیادی در لیبی جانشان را از دست می‌دهند و اروپا هم به زودی با چالش‌های گسترده‌ای روبه‌رو خواهد شد. هر چند گفته می‌شود که رژیم قذافی آخرین روزهای عمرش را سپری می‌کند اما نمی‌توان این موضوع را رد کرد که لیبی در آستانه جنگ داخلی قرار دارد و این جنگ ممکن است ماه‌ها طول بکشد. به همین دلیل، «ژان آسلبورن» وزیر امور خارجه لوکزامبورگ اعلام کرده است که اگر لازم باشد جامعه بین‌الملل باید در مقیاسی گسترده در لیبی مداخله نظامی بکند. وی همچنین بر این باور است که باید بر اساس قوانین سازمان ملل پروازها به لیبی و تلاش‌ها برای اعزام مزدوران بیشتر به آن کشور را تحت کنترل قرار داد.

حداقل در آلمان، احزاب سیاسی با حمله نظامی به لیبی مخالفت می‌کنند و در این رابطه با یکدیگر هم عقیده هستند. با توجه به حضور آلمان در جنگ افغانستان که مخالفت‌های زیادی را در داخل آن کشور به همراه داشته است، مردم آلمان نمی‌خواهند کشورشان در جنگ نظامی با لیبی گرفتار شود.اگر درگیری‌ها در لیبی گسترش یابد برخی نگران هستند که دیکتاتور آن کشور برای سرکوب مردمش از گازهای سمی استفاده کند.

دامنه نفوذ

استفاده از یک راهکار مشخص برای رویارویی با مسائل کشورهای شمال آفریقا و جهان‌عرب کار مشکلی است. فرانسه و آلمان راهبردهای متفاوتی را در این رابطه دنبال می‌کنند. دولت آلمان روی استفاده از تعهدات اقتصادی اتحادیه اروپا حساب می‌کند تا پیشرفت‌ها به سوی دمکراسی و اجرای حاکمیت قانون را ارج نهد. براساس سیستم کنونی، بودجه‌های اتحادیه اروپا براساس سهم هر کشور توزیع می‌شود.

فرانسه و متحدان دیگرش مخالفتی با برنامه‌های دولت آلمان ندارند. با وجود این، چیزی که آنها بیشتر به آن احتیاج دارند، این است که اتحادیه اروپا کمک‌های اقتصادی بیشتری برای همسایگان جنوبی‌اش اختصاص دهد. مخالفان اصلی فرانسه و آلمان در این زمینه، اعضای اتحادیه اروپا در اروپای شرقی هستند. آنها ترجیح می‌دهند که کمک‌های اتحادیه اروپا به همسایگانشان یعنی اوکراین و گرجستان تعلق بگیرد.

منافع زیادی پشت این مخالفت‌ها قرار دارد. نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه، می‌خواهد که اتحادیه کشورهای حوزه مدیترانه را که طرحش را از 3 سال پیش آغاز کرده بود احیا کند؛ به‌دلیل اینکه این اقدام موجب تقویت جایگاه فرانسه در اتحادیه اروپا خواهد شد.

اگر چه برلین از نظر سنتی نقش رهبری در منطقه را به پاریس واگذار کرده است اما اکنون تلاش می‌کند که دامنه نفوذ بیشتری داشته باشد. وزارت امور خارجه آلمان، راهکار دولت فرانسه بر گسترش روابط نزدیک با دیکتاتورهای منطقه را تا زمانی که طرفدار سیاست‌های پاریس باشند ، شکست خورده می‌داند. در عوض دیپلمات‌های آلمانی می‌گویند که اتحادیه اروپا دیگر نباید به این موضوع فکر کند که کشورهای شمال آفریقا فقط تحت نفوذ فرانسه هستند.کشورهای اروپایی به سختی می‌توانند قبل از برگزاری نشست بعدی اتحادیه اروپا در مورد هریک از موارد مذکور به توافق برسند و بدون شک توافق‌های ناخوشایند اتحادیه اروپا شهرت و اعتبارش در منطقه را خدشه‌دار خواهد کرد.

اشپیگل