«هـر کسی دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش » پیرمرد این شعر را میخواند و میگوید: شاعر عالیقدر، چقدر خوب گفتهاند، شاید اوایل جوانی به این شعرها اعتنایی نمیکردم اما حالا با١١٠ سال عمر، میفهمم معنی واقعی این شعر چیست. رضا، نوه حاج علی درحالیکه از شادی پدربزرگ، بسیار خوشحال است در توضیح ماجرا میگوید: زمانی که حاج علی ٧ ساله بود، پدرش برای یافتن کار، ایران را به مقصد ترکیه ترک میکند و او را به همراه مادرش در ایران تنها میگذارد اما از آن به بعد تا سالها بعد دیگر حاج علی از سرنوشت پدرش هیچ اطلاعی نداشت تا اینکه ٤٠ سال قبل، پدر پدربزرگم یک نفر را بهعنوان پیک از ترکیه میفرستد تا خانوادهاش را ببیند و این انگیزهای میشود تا بار دیگر حاج علی در جستوجوی پدر و 2خواهرش باشد. نوه حاجعلی ادامه میدهد: سکینه و گلزار، 2خواهر حاج علی که هماکنون ٩٠ و ٨٠ سال دارند، با گذشت زمان توانستند در یک کارخانه استخدام شوند اما آنها نیز از هیچ تلاشی برای یافتن برادرشان دریغ نکردند ولی قسمت نبود که آنها همدیگر را ببینند.
در جست و جوی عمهها
رضا حرفهایش را ادامه میدهد و میگوید: بعدا که حاج علی بهدلیل کهولت سن در بستر بیماری بود، نوهها بهدلیل اینکه بارها اشتیاق پدربزرگ برای ملاقات با خواهرانش را دیده بودند، درصدد پیداکردن خانواده او برآمدند تا اینکه یکی از اهالی شهرستان سلماس که برای کارکردن به استانبول رفته بود در آنجا بهطور اتفاقی به کارخانهای که 2خواهر حاج علی در آنجا کار میکردند میرود و در آنجا با خواهران حاج علی که بسیار پیر شده بودند آشنا میشود. این دو خواهر، داستان زندگی خود و دوری از برادرشان در ایران را با این مرد در میان میگذارند و او هم بهدلیل نیت خیری که در دل برای رساندن خواهران به برادر داشت، تصمیم میگیرد که به خوی بیاید و برادر آنها را پیدا کند، بعد از برگشتن این مرد از استانبول، با پیگیریهایی که او انجام میدهد بالاخره سرنخهایی از محل زندگی حاج علی پیدا میکند و بعد از تماس تلفنی با خانواده ما، خبر خوش وجود 2خواهر را به حاجعلی اطلاع میدهد.
نوه حاج علی به خبرنگار ایسنا میگوید: سرانجام این دو خواهر و برادر توانستند از طریق اینترنت یکدیگر را ببینند. این دیدار که بعد از ١٠١ سال صورت گرفت، حاج علی 2خواهرش را به ایران دعوت کرد و آنها نیز با قبول این پیشنهاد گفتند در نخستین فرصت ممکن به ایران خواهند آمد.