نوجوان‌های ایرانی 33 سال پیش، ماه مهر و فصل مدرسه را با نام و عکس و اعلامیه‌های امام خمینیره شروع کردند.

آن سال هیچ چیز زندگی مردم مثل سال‌های قبل نبود. اتفاقی در حال وقوع بود که مدرسه رفتن و کار کردن و حتی سرمای هوا از آن تأثیر می‌گرفت و زمستان آن سال را بهار کرده بود. مردم مهربان‌‌تر از همیشه به هم می‌رسیدند تا سختی‌ها و کمبودها را جبران کنند و بتوانند به راهپیمایی برسند. آن سال همه نگاه‌ها به امام بود تا 10، 11 سال بعد که بهت و اندوه و اشک، وسعت گرفت و بار دیگر همه نگاه‌ها به سمت بهشت‌زهرا برگشت...

(تصاویر این صفحه اثر نگین احتسابیان است و آنها را از ویژه‌نامه «پدربزرگ» که پنج سال پیش ستاد بزرگداشت ارتحال امام منتشر کرده، برداشته‌ایم.)

***

امام خمینیرهدر نوفل لوشاتو، عصرها به درخت سیب زیبایی تکیه می‌داد و با کسانی که به دیدنشان رفته بودند صحبت می‌کرد. نمی‌دانم، شاید اعلامیه‌هایش را هم زیر همان درخت سیب می‌نوشت...

 

12 بهمن 1357، مردم مسیر حرکت امام را از فرودگاه مهرآباد تا بهشت‌زهرا پر کرده بودند؛ استقبالی که در کشور ما، جز با بدرقه امام در سال 1368 نمی‌‌توان با هیچ برنامه دیگری مقایسه‌اش کرد.

آن سال در بهشت زهرا، قبل از سخنرانی امام خمینیره یک نوجوان کنار امام ایستاد و آیاتی از قرآن کریم تلاوت کرد؛ نوجوانی که در این عکس می‌بینیم و هنوز از صدای زیبایش به وجد می‌آییم؛ محمد اصفهانی!

بهشت زهرا یک‌بار با شادی میزبان امام و عاشقانش بود؛ 12 بهمن 1357 و بار دیگر با آه و اشک ؛ خرداد 1368. پیوند شهیدان انقلاب اسلامی باامام خمینی ره چنان بود که او را برای همیشه در کنار خود نگه داشتند.

منبع: همشهری آنلاین