این بازیگر 72 ساله که سال آینده چهل و پنجمین سالگرد نمایش اولین فیلم سینمایی خود را جشن میگیرد، در این فیلم صدای خود را به« استاد شیفو» قرض داد. استاد شیفو یک پاندای قرمزرنگ باهوش است که وظیفه آموزشدادن به پاندای بیدست و پایی به نام «پو» ( با صدای «جک بلک») را به عهده میگیرد.
-
برای این که بهجای کاراکتر (شخصیت) استاد شیفو در فیلم صحبت کنید،کار خاصی کردید و آیا به سازندگان فیلم هیچ پیشنهادی هم دربارة این شخصیت دادید؟
شما وقتی فیلمی بازی میکنید، در جلوی دوربین از تمام وجود و اجزای بدن کمک میگیرید تا نقش مورد نظر را ایفا کنید؛ اما هنگام کار در یک فیلم انیمیشنی، فقط شما هستید و یک میکروفن. دیگر هیچ خبری از همبازیهای شما نیست و نمیتوانید برای بازی بهجز صدایتان از چیز دیگری کمک بگیرید. تنها چیزی که میتوانید به آن تکیه کنید، فیلمنامهای است که در اختیارتان قرار گرفته. سازندگان انیمیشن شما را در داخل یک قفس شیشهای میگذارند و مجبورید همزمان با تماشای فیلمی که روی پردۀ کوچک نمایش داده میشود، بهجای شخصیت مورد نظر حرف بزنید. در این حالت، باید تمام هوش و حواس خود را جمع کنید و همه هنر خود را داخل صدایتان بریزید. وقتی برای اولینبار دو فرزندم صدای مرا بر روی یک شخصیت انیمیشنی شنیدند فریاد زدند:« ای خدا، چهقدر صدای این حیوان کارتونی شبیه صدای توست!» [میخندد] من هم خودم را به آن راه زدم که متوجه نیستم درباره چه چیزی صحبت میکنند.
آنها وقتی متوجه اصل ماجرا شدند، چه گفتند؟
از نوع حیوانی که بهجای او صحبت میکردم خوششان آمده بود و به آن اسم «پاندای قرمز کوچولو» را دادند.
شما بازیگر یکسری فیلم جدی و غیرمتعارف هستید. چگونه قبول کردید در یک انیمیشن کار کنید؟
درست است که من بازیگری حرفهای و آرمانگرا هستم، ولی هیچ وقت هنرمندی برج عاج نشین نبودهام. دوست دارم در فیلمهایی بازی داشته باشم که سالم هستند و مردم را سرگرم میکنند. همیشه دلم میخواست در فیلمی کار کنم که به صورت اختصاصی برای بچهها ساخته میشود. کودکان و نوجوانان هم از سینما سهمی دارند و باید برای آنها هم کارهایی انجام داد.
قرض دادن صدا به یک شخصیت کارتونی سخت بود؟
خیلی زیاد. احساس یک زندانی را داشتم.
چرا؟!
برای این که تو را برای مدت یک تا دو ماه در یک اتاق کوچک میاندازند و تو فقط با یک میکروفن همسلولی هستی. هیچ ارتباطی با بقیه بازیگرانی که صدایشان را به بقیه کاراکترها قرض میدهند، نداری. در طول کار روی فیلم، فقط یک روز همراه با جک بلک ضبط صدا داشتم که روز فوقالعادهای بود. زمان تولید قسمت اول فیلم، وقتی قبول کردم با آن همکاری کنم، فکر میکردم همه ما دور هم جمع میشویم و با هم کار میکنیم. اما همان روز اول کار فهمیدم اشتباه کردهام و هر بازیگری بهطور جداگانه به استودیوی ضبط میرود و بهجای شخصیت خودش صحبت میکند و بعداً این صداها با همدیگر ترکیب میشوند. خب، وقتی تولید قسمت دوم شروع شد، دیگر شگفت زدگی قسمت اول را نداشتم و با همه جوانب کار آشنا بودم.
دوست دارید در آینده باز هم در فیلمهای انیمیشنی باشید؟
شاید درستتر باشد بگویم خیر، ولی با وجود سخت بودن کار، اگر یک قصه خوب انیمیشنی ببینم، باز هم دوست دارم بهجای یکی از شخصیتهای خاطرهانگیز آن صحبت کنم.
میدانستید« پاندای کونگ فوکار» صاحب قسمت دوم هم میشود؟
بعد از استقبال تماشاگران -و به ویژه بچهها- از قسمت اول، همه میدانستیم که دومین قسمت آن هم ساخته خواهد شد و از اینکه چنین اتفاقی میافتد خوشحال بودم. میدانید، پس از کمدی خانوادگی «ملاقات والدین» این دومین فیلم سینمایی من در 45 سال فعالیت سینماییام است که صاحب قسمت دوم میشود.