خلاصه میخواهم بگویم راحت باش، اصلاً فکر کن اینجا خانه خودت است. البته اگر واقعاً میخواهی بدانی اینجا کجاست برایت میگویم: اینجا یک مجسمه است!
نه اینکه کاپور این مجسمه بزرگ را ساخته باشد و بعد دنبال جایی بگردد که بتواند آن را به نمایش بگذارد؛ نه! او اصلاً این مجسمه را برای نمایش در این ساختمان ساخته. ساختمانی به وسعت ۱۳هزارو005 مترمربع با سقفی به بلندی ۴۵ متر با گنبدهای شیشهای؛ ساختمانی که آنقدر جذابیتهای بصری دارد که هر مجسمهای نمیتواند در آن جلوه کند. به همین دلیل هم مسئولان این ساختمان، هر سال یک مجسهساز معروف را انتخاب میکنند و از او میخواهند برای این ساختمان یک مجسمه بسازد؛ در حقیقت برای نمایشگاهی بهنام «مانیومِنتا» که در این ساختمان برگزار میشود.
وقتی بینندهها وارد مجسمه میشوند، شگفتیشان بیشتر هم میشود، اما بهشکلی متفاوت. آنها از بیرون مجسمه را به شکل سه کُرهای میدیدند که به هم وصل شده بودند، اما حالا با یک فضای بزرگ توخالی روبهرو هستند که حفرههای بزرگ آن، ذهنشان را به دیگر فضاهای ناشناخته مجسمه میبرد؛ فضاهایی که هیچوقت نمیتوانند واردشان بشوند. بدنۀ لوییتن از مادهای مخصوص درست شده که در عین حال که خیلی محکم است، نیمهشفاف هم هست و نور را از خودش عبور میدهد.
مجموعهویژگیهای لوییتنِ کاپور بیننده را یاد خودش میاندازد؛ موجودی با دو جلوه کاملاً متفاوت: جلوه بیرونی و دنیای درونی. میتواند خودش را از بیرون تماشا کند و وارد دنیای درونش شود و به هر جایی که میخواهد سرک بکشد، اما جاهایی هم هستند که هیچوقت به آنها راه پیدا نمیکند. در عین حال پوستهای محکم دنیای درون و بیرون را از هم جدا
میکند. با وجود این، دنیای درونش با بیرون ارتباط مستقیم دارد و تحتتأثیر شرایط آن جلوههای متفاوت پیدا میکند. از نظر بعضی از آنها لوییتن ویژگیهای یک اثر هنری خوب را ندارد، اما خیلی از منتقدهای هنری هم ویژگیهای مثبت زیادی در آن دیدهاند. حالا تو هم خوب به آن نگاه کن! به نظر تو این اثر آنیش کاپور میتواند یک اثر هنری خوب باشد؟