با وجود تمام مزایای مثبت تلویزیون از قبیل نقش برجسته آن در امر اطلاعرسانی و آموزش، فرهنگپذیری، ایجاد تفنن و سرگرمی، این رسانه نیز مانند تمامی تکنولوژیهای ارتباطی دیگر اگر بهموقع و صحیح استفاده نشود، تأثیرات منفی غیرقابل انکاری دارد که درصورت بیتوجهی به آن ممکن است تأثیر مثبت این رسانه فراگیر را تحتالشعاع قرار دهد.
از جمله تأثیرات منفی تلویزیون روی کودکان نقش منفی آن در تضعیف مهارتهای کلامی و ارتباطی کودکان است.
تحقیقات اخیر نشان داده است کودکانی که ساعتهای متمادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند؛ در آینده دچار مشکلات ارتباطی و کلامی خواهند شد. متأسفانه بسیاری از والدین نمیدانند فرزندانشان در چه مرحلهای از دوران کودکیشان تکامل گفتاری و ارتباطیشان را آغاز میکنند. این تحقیقات نشان میدهد فقط 2/5 درصد از والدین میدانند که یک نوزاد بین 12 تا 18ماهگی نخستین کلمه زندگی خود را میگوید، در حالی که 31درصد انتظار دارند کودک نخستین کلمه زندگی خود را بین 6تا 8ماهگی بر زبان بیاورد. همچنین فقط 1/5 درصد از والدین میدانستند که کودکان نخستین جمله 5-3 کلمهای خود را حدود 3سالگی بر زبان میآورند.
مکگایر، روانشناس و محقق، ورود رسانههایی مانند تلویزیون را به ورود یک بیگانه به خانه تعبیر کرده است. به گفته این محقق این بیگانه بهطور متوسط 6روز در هفته در خانهها حضور دارد؛ بیگانهای که بهطور آزادانه در همه جای خانه سر میزند و تأثیر میگذارد. این بیگانه وظیفه محدود کردن توانایی کودکان و حتی بزرگسالان را در تشخیص رؤیا از واقعیت بهعهده دارد.
همچنین جان تیلور گاتر1999 درباره وسعت دنیای مجازی اعتقاد دارد: تلویزیون و رسانهها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشناشدن با واقعیتهای جذاب، نشاطآور و حتی مخاطرهآمیز را از آنان سلب میکنند.
واقعیت این است که تماشای تلویزیون بهخصوص در سالهای نخست زندگی کودک اثرات سوئی بر مهارتهای فکری، ارتباطی، کلامی و حتی خلاقیت کودکان دارد. تماشای تلویزیون بهصورت متمادی باعث میشود، کودکان از فعالیتهایی که میتوانند و باید در زمان رشد خود انجام دهند غافل بمانند و در اصطلاح کودکی نکنند. بهعنوان مثال بازی، ارتباط با کودکان دیگر و حتی بزرگسالان که به تقویت مهارتهای کلامی و ارتباطی و عاطفی کودک میانجامد اگر در زمان خود و به موقع صورت نپذیرد کودکان امروز را با مشکلات عدیده در آینده روبهرو خواهد کرد؛ کودک بهعنوان مخاطب منفعل،ساعتها روبهروی تلویزیون مینشیند و به تماشای آن میپردازد و در واقع مهارتهای لازمه ضمن رشد را نیاموخته و تجربه نمیکند.
محققان توصیه میکنند والدین برای داشتن کودکانی سالم و با سیر رشد طبیعی باید وسایل ارتباط جمعی را به خدمت خود در آورند و به واسطه معضلاتی همچون شاغل بودن، آپارتماننشینی و دغدغههای زندگی ماشینی فرزندان خود را بهطور تمام و کمال در معرض وسایل نوین ارتباطی قرار ندهند. سن میانگین جذب کودک به تلویزیون حدودا 9ماهگی است و لذا برای درامان ماندن از آسیبهای بیرویه تلویزیون، والدین نباید برای سرگرم کردن کودکان بهویژه در سنین زیر یک 3سال استفاده کنند. رشد مهارتهای اجتماعی کودک در گروی استفاده صحیح کودکان از وسایل ارتباط جمعی است، لذا برای داشتن بزرگسالانی با مهارتها و قابلیتهای اجتماعی طبیعی، باید حداقل ساعتهایی تلویزیون را خاموش کرد تا کودکان کودکی کنند.
دلیل خاصی که کودکان را به تماشای تلویزیون تشویق میکند، با نوع برنامههایی که تماشا میکنند و نظر آنها درباره آن برنامهها ارتباط دارد. دستهای از کودکان از روی عادت یا برای وقت گذرانی تلویزیون تماشا میکنند و برنامههای جدی تلویزیون برایشان کمتر اهمیت دارد و بیشتر بهدنبال سرگرمیهای ساده و پرهیجانند.
البته در کنار مسائل مطرحشده، تلویزیون نقش زیادی در تعلیم و تربیت داراست. برخی از کارکردهای مثبت تلویزیون عبارت است از: 1- افزایش آگاهی کودکان در زمینه جغرافیایی، علمی، مسائل بهداشتی 2- تشویق کودکان به کارهای خوب با نمایش دادن مهربانی، سخاوت 3- گسترش برنامههای آموزشی با استفاده صحیح از تلویزیون و تشویق کودکان4- ایجاد دوستی چه باگردهم جمعکردن خانواده و چه با در اختیار گذاشتن مجموعهای از دوستان خیالی برای کودک 5- ترویج و آموزش ارزشهای اجتماعی و دینی 6- معرفی روشهای دوستیابی و حفظ دوستی7- ایجاد حس مسئولیت در کودکان 8- جلوگیری از رفتار خودخواهانه کودکان با به تصویر کشیدن رفتارهای جامعهگرایانه.
تلویزیون، این توانایی را دارد که دانش کودکان را در زمینههای مختلف افزایش دهد. عدمموفقیت در به انجام رساندن این توانایی، اغلب ناشی از درک نادرست تولیدکنندگان برنامه نسبت به نیازهای مخاطبان، علایق و توانایی آنهاست. برای فهماندن اطلاعات علمی به کودکان، گاه میتوان از خصوصیتهای ویژهای در برنامه استفاده کرد. مثلاً کودکان ترجیح میدهند برنامههای آموزشی تلویزیون را بهصورت نمایشهای داستانی ببینند، نه بهصورت نوشتههایی بر صفحه تلویزیون.
نکته آخر در مورد تأثیرات آگهیهای تلویزیونی است چون کودکان هنوز به آن حد از درک نرسیدهاند که هدف واقعی آگهیها را بفهمند، در نتیجه تحتتأثیر این آگهیها قرار میگیرند. این آگهیها ممکن است بچهها را رو در روی والدین قرار دهد و در نتیجه این کار باعث نزاع درون خانواده میشود. از طرف دیگر بعضی از محصولات غذایی که در تلویزیون تبلیغ میشود ارزش غذایی کمی دارد و فقط دارای قند و شیرینی زیاد است که این عامل میتواند روی عادتهای غذایی کودکان اثر بگذارد و والدین را وادار به خریداری موادی کند که نهتنها ارزش غذایی ندارند، بلکه باعث خرابی دندان و ایجاد امراض دیگر میشوند. از طرف دیگر چون کودکان تا قبل از اتمام دوران دبستان، تعداد بیشماری آگهیهای تبلیغاتی میبینند که آنها را الگو قرار میدهند، ممکن است فقط تبدیل به یک مصرفکننده صرف شوند. در انتها باید به این نکته اشاره کرد که تلویزیون میتواند تأثیرات مثبت یا منفی بر کودکان و نوجوانان داشته باشد، این ما هستیم که نحوه استفاده و تأثیرگذاری این رسانه را بر فرزندانمان تعیین میکنیم.