مهدی تهرانی: وقتی نیل آرمسترانگ در ۱۹۶۹ پا روی کره ماه گذاشت و بشر را به آرزوی دیرینه اش رسانید: به قول آرتور سی کلارک ۵ سال از اندیشه مشترک او و استنلی کوبریک در باره ساختن فیلمی در باره " ورود و گشت و گذار انسان به ماه و رسیدن به حقیقت سیاره ها و ستاره ها" می گذشت. کویریک سالهای متمادی اندیشه اش را به این قضیه معطوف کرده بود.

 راز کیهان ( عنوان اکران شده در تهران) یا همان " یک اودیسه فضایی : 2001" شاهکار مطلق نام گرفت و به گونه ای شاه بیت جهان بینی کوبریک در باره خلقت انسان ؛ اندیشه های او و این که این مخلوق صاحب تفکر ؛ بیش ار هر چیز به دنبال خویشتن خویش است ؛ جلوه گری کرد.

فیلمساز گزیده کار و مولف؛ تنها 2 لقب از القاب بی شماری است که برای استنلی کوبریک به یادگار مانده است.آنچه اکثر سینما دوستان از زندگی و دوران نوجوانی او می دانند به همان دوربین عکاسی معروف برمی گردد. دوربینی که استنلی در 12 سالگی از پدرش هدیه گرفت. پدر پزشک او با این هدیه ارزشمند سبب ساز شناخته شدن راهی برای کوبریک نوجوان شد تا او در همان سنین ؛ آینده شغلی اش را به وضوح ببیند.استنلی پس از این چنان مجذوب عکاسی شد که در 17 سالگی یک عکاس شناخته شده به حساب می آمد. گزیده کاری او در عکاسی به همراه تفکر باعث شد او باجزئیات زندگی فردی و اجتماعی بیشتر آشنا شود او از پشت لنز دوربین هرچند اشیا و جانداران را بزرگتر می دید اما به قول خودش :" جزئیات برایم مهمترین شاخص در درک ذات هر موجودی گردید ..."

کوبریک جوان اولین فیلم کوتاهش را در 20 سالگی ساخت و تا 40 سال در این عرصه باقی ماند. سه فیلم کوتاه بین سالهای 1951 تا 1955 و بعد از این ساختن فیلم راههای افتخار در 1957 این نوید را به سینما دوستان داد که گویا قرار است یک سینماگر با ویژگیها و درک خاص از هنر هفتم ظهور کند. بدست گرفتن پروژه بحران زده ی اسپارتاکوس بعد از آنتونی مان شهیر و ساخت این فیلم توسط کوبریک جوان ، از هر لحاظ توانایی های فنی و حرفه ای اورا به رخ همه کشید و او دیگر در 32 سالگی به تثبیت رسید.

با این همه او نوعی دیگر از سینما را دوست داشت و برای همین بلافاصله پس از اکران اسپارتاکوس و در اوج دوران حرفه اش ؛ آمریکا را ترک کرد و به انگلستان زادگاهش برگشت و از 1961 در همین کشور به فعالیت های سینمایی اش ادامه داد. کوبریک در 1962 فیلم لولیتا را ساخت. فیلمی که از نوول معروف ولادیمیر نوبوکف اقتباس شده بود. موفقیت این درام عاطفی با زیرساخت های کمیک به لحاظ تسلط وی بر امور صحنه و طرز خاص روایت داستان برای کوبریک حائز اهمیت بود.

با این همه تمام این سالها بین 1957 تا 1962 تنها به پروژه هایی گذشته بود که به قول کوبریک سینما و مردم را برای او آشناتر کرد. به قولی او فیلم های اولیه اش ، آن 5 فیلمی که هم آنها را نوشت ؛ فیلمبرداری کرد و کارگردانی نمود را به سلیقه خود نزدیک تر می دانست . او مقید بود خودش تهیه کننده آثارش باشد و فیلمش به اصطلاح فیلمی دربست متعلق به کارگردان باشد نه کس دیگر و در این راه تاسیس یک شرکت تهیه فیلم بهترین کار بود.

وقتی در در 29 ژانویه 1964 فیلم دکتر استرنج لاو به اکران سراسری درآمد ؛ استنلی کوبریک تفاوتش در صاحب سبک بودن و نوع تفکر جامعه شناختی اش را به گویا ترین شیوه بیان نمود. فیلم کمیک او که با استقبال بی نظیر تماشاگران همراه بود برای منتقدان نیز حائز اهمیت قلمداد گردید.

کوبریک در این فیلم به طنز مختص خودش تمام روابط سیاسی منتهی به جنگ و کشتار را عیان کرد و در این راستا تمام گفتنی ها و ناگفتنی ها را به زبان سینما بیان نمود.بازیهای کنترل شده از سوی بازیگرانی ممتاز که به انفجار استعدادها در صحنه تئاتر و در لوکیشن فیلمبرداری مشهور بودند نظیر پیتر سلرز محبوب و فقید ، و دیگر عوامل فیلم هنوز هم این اثر را ماندگار و دیدنی ساخته است.
پرتقال کوکی از فیلمهای اولیه دهه هفتادی کوبریک جز معدود ساخته های اوست که به طور مطلق هم نظر بینندگان و هم نظر منتقدان را به خود جلب کرد. جوانی که از مرز عصیان گذشته در یک دارلتادیب به گونه ای خاص زیر نظر و درمان قرار می گیرد و نتیجه انسانی است که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. اوضاع جامعه شناختی و رفتارشناختی مردم در جوامع صنعتی در دهه هفتاد با ظهور بیتل ها و نوع رفتار بشدت سادیسمی و رادیکالی نوجوانان به موفقیت پرتقال کوکی کمک فراوان کرد. و به نوعی فیلم و روایت کوبریک موضوعی جهانشمول را بر پرده ی نقره ای تابانده بود.

با این حال نگاه کوبریک هرگز به سال 1970 و یا به دوسه سال پس از آن معطوف نبود.به قول خودش او 30 سال آینده را پیش بینی کرده اما با درنظر داشتن این مهم که او قصد نداشته کسی و چیزی را متهم کند.اینک یک دهه پس از هزاره سوم ، آنچه کوبریک در پرتقال کوکی 40 سال پیش روایت کرده به خوبی تفکر بلند و آینده نگر او در زمینه های رفتارشناختی و مردم شناختی را عیان می سازد.

طی سالهای 1975 تا 1999 یعنی طی 24 سال کوبریک تنها 4 فیلم ساخت که دوتای آنها بازهم شدیدا مورد استقبال قشر عام سینمارو قرار گرفت و 2 فیلم دیگر نیز پسندیده نشد.تلالو در 1980 و غلاف تمام فلزی در 1987 ( که در باره هر دوتای این فیلم ها اطلاعات فراوانی دارید و از تلویزیون خودمان نیز هر دو فیلم پخش شده اند) فیلم های مورد توجه بودند و دو فیلم باری لیندون و چشمان تمام بسته آثاری نام گرفتند که اقبالی به خود ندیدند. هرچند اوضاع باری لیندون به مراتب از آخرین فیلم کوبریک یعنی چشمان تمام بسته بهتر بود.باری لیندون یک فیلم تاریخی و یک درام جنگی اقتباسی بود و چشمان تمام بسته یک ملودرام اجتماعی پست مدرن!

 با همه اینها به نظرم باری لیندون ساخته نشده ترین فیلم کوبریک و چشمان تمام بسته بی توضیح ترین فیلم او باشد. طرفه اینکه اجل به کوبریک مهلت نداد تا اکران این آخرین فیلمش را نیز به چشم ببیند و درباره اش حرف بزند تا انگیزه او از ساخت این فیلم روشن شود.

به هر روی کوبریک پس از 70 سال زندگی ( 26 جولای 1928 -7 مارس 1999) که 40 سال آن در سینما گذشت ؛ در حالی از دنیا رفت که فیلمسازی مردم شناس و مردمدار لقب گرفته بود. او با چشمانی تمام باز به سینما نگاه می کرد و آنچه ساخت و در باره اش به زبان تصویر گفت ، به همین طرز تفکر و نگرش باز می گشت.

کوبریک با چشمان تمام باز

تعداد فیلم در مقام کارگردانی : 16 فیلم  ؛ تعداد فیلم در مقام نویسنده : 13 فیلم ؛  تعداد فیلم در مقام تهیه کننده : 11 فیلم

تعداد فیلم در مقام فیلمبردار : 5 فیلم

مهمترین آثار

چشمان تمام بسته 1999

غلاف تمام فلزی     1987

تلالو                    1980

باری لیندون          1975

پرتقال کوکی         1971

2001: یک اودیسه فضایی:2001

دکتر استرنج لاو    1964

لولیتا                  1962

اسپارتاکوس        1960

برچسب‌ها