تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۸۵ - ۱۱:۳۶

پریس تنظیفی : دگردیسی های تاریخی در هنر کشور از تغییرات زیادی برخوردار است به منظور پرده برداری از این دگردیسی ها از منظر آکادمیکبه سراغ دکتر حمید کشمیرشکن رفته‌ایم.

دکتر حمید کشمیرشکن فارغ التحصیل مقطع دکترای رشته تاریخ هنر با گرایش هنر معاصر از دانشگاه آکسفورد است. او در همین دانشگاه به تدریس نیز اشتغال داشته است. موضوع تحقیق کشمیرشکن هنر معاصر ایران است.

هنر معاصر ایران از دگردیسی های خاصی برخوردار است که هنوز کمتر به آنها پرداخته شده است. کشمیرشکن به زودی دستاوردهای تحقیقی خود را در اختیار دیگر محققان کشور قرار خواهد داد.

* هنر معاصر ایران دامنه وسیعی از گرایش ها و رویکردهای فکری و تکنیکی را در بردارد و شما به عنوان یک محقق در زمینه تاریخ هنر معاصر از چه زاویه ای به این مسأله پرداخته اید؟

- تاریخ هنر معاصر کشور به شکل متعارف آن در تحقیقات من مطرح نیست بلکه بیشتر تلاش کرده ام تا همانگونه که در هنر معاصر جهان رویکرد ها را مورد بررسی قرار می دهند، هنر معاصر ایران را بررسی کنم. این امر به معنای آن است که هنر معاصر ایران را از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مورد بررسی قرار دهم و جنبش های فکری و اجتماعی کشور و واکنش های هنری آن را یافته و ثبت کنم. در این میان تأثیراتی که اتفاقات و جریان های هنری کشورهای دیگر بر هنر و جامعه معاصر ایران برجا گذاشته است، از اهمیت خاصی برخوردار است.

به واقع در این تحقیق به دنبال یافتن و نشان دادن تأثیرات مختلف اجتماع بر هنر و بر عکس هستم و به هنر در زمینه خلق آن توجه دارم.

* هنر معاصر واژه ای وسیع است که در کاربرد روزمره آن گستره ای تا حد صد سال را نیز دربردارد، منظور دقیق شما از کاربرد این واژه چه محدوده ای از زمان است و این هنر بیش از همه در کدام جنبش یا فرآیند اجتماعی ریشه دارد؟

- تمرکز تحقیقات من بر مسأله هنر ایران در چهل سال اخیر است. در خلال این سال ها ارتباط عمیقی بین هنر معاصر کشور و جریان موسوم به روشنفکری برقرار بوده است. در دهه 1960م (1340ش) تفکر بومی گرایی (nativism) بر این جریان حکمفرما بود و تأثیر خود را بر پیدایش جنبش ها و حرکت های هنری ایران برجا گذاشت. به واقع در یک شکل کلی می توان رابطه ای عمیق بین جریان های فکری کشور و حرکت های هنری پیدا کرد.

*شما به تحقیق در مورد بخشی از تاریخ هنر معاصر کشور پرداخته اید که از دو پارگی خاصی برخوردار است. در واقع به هنگام مطالعه این بخش از تاریخ ایران می توان آن را به دو بخش تقسیم کرد و سرفصل آن را مقطع زمانی انقلاب دانست. به این ترتیب یک بخش از این تاریخ مربوط به چیزی حدود 40 تا 20 سال پیش می شود و بخش دیگر در مورد 20 سال پیش تاکنون است. برخوردها، رویکردها و تمایلات هنری در این دو فصل از یکدیگر مجزا هستند. این فصل بندی چه تأثیری در تحقیقات شما برجا گذاشت؟

- آنچه به آن اشاره کردید مسأله ای حساس در تاریخ هنر ایران است. از جهاتی می توان تشابهات بین هنر رایج در دو مقطع مورد بحث یافت اما برخی رویکردها به کلی در دو مقطع دگرگون شده است. آنچه مسلم است متصدی مستقیم هنر در تاریخ 40 سال اخیر کشور دولت بوده است و تحولات اجتماعی در هر دو مقطع مورد اشاره شما به شکل پررنگی در هنر بروز کرده است. با این وجود رویکرد های هنری در این دو مقطع متفاوت هستند.

* تغییر رویکردهای اجتماعی موجب تغییر ساختارهای هنری است. در ایران در دو مقطع شاهد بروز دوگونه رویکرد متفاوت به هنر بوده ایم. هر چند که برخی از نظام های حاکم بر هنر روندی یکسان را طی کرده اند. با این وجود آیا می توان برای هنر کشور یک سیر توالی تاریخ تشخیص داد؟

- تشابه رفتاری برخی جریان های مؤثر بر هنر در طول 40 سال گذشته، وجود دارد که موجب می شود نتایج متوالی شود؛ برای نمونه می توان به مسأله نسبت «سنت و مدرنیته» اشاره کرد. مسأله هایی همانند «هویت» و «معاصر بودن» نیز از جمله دیگر سرفصل هایی است که در طول سال های گذشته همچنان در صدر مسائل فکری هنرمندان بوده است.

* مسأله «سنت و مدرنیته» یک عنوان کلی است که به هنگام انجام یک بررسی علمی باید به زیرشاخه های بسیاری تقسیم شود. بررسی رویکردهای اجتماعی در هنر نیز عنوان کلی است که آن را می توان به زیرشاخه های متعددی تقسیم کرد. یکی از زیرشاخه های این عنوان کلی تأثیر احزاب در نگره ها و رویکردهای هنری است. بررسی اجتماعی این پدیده در هنر کشور به چه نتیجه ای منتهی شده است؟

- تأثیر احزاب در دگردیسی های هنری کشور تاکنون به شکل یک سرفصل خاص مورد بررسی قرار نگرفته است، اما نمود آن شاخص است و رویکردها و جریان های وسیعی را در دوره ای از هنر معاصر کشور در این زیرفصل قرار می دهند.باید توجه داشت رویکردهای دولتی به هنر پیش از انقلاب جریانی متفاوت با آنچه پس از انقلاب رخ می دهد دارد اما از همه مهمتر جریاناتی است که در سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی در هنر کشور وجود دارد.

در سال های اول انقلاب یک گسست به شکلی آشکار در هنر ایران رخ می دهد و اندیشه انقلاب که بر جو هنری کشور حاکم شد با هر نوع «مدرنیسم هنری» آنگونه که پیش از انقلاب رایج بود به مقابله برخاست و هنرمند را به سمت نوعی تفکر برگرفته از آرمان های «اسلام جهانی» سوق داد. این صفت انقلاب بود که با نظم پیشین به مخالفت برخیزد و بنیانی نو در افکند. تأکید بر اندیشه اسلام با ناسیونالیسم حاکم بر جو هنری پیش از انقلاب تعارض شدیدی ایجاد کرد.

 با سپری شدن زمان و در دوران پس از جنگ تحمیلی رویکردهای اجتماعی هنر بار دیگر دستخوش تغییر می شود این بار به منظور بیگانه ستیزی و مبارزه با تهاجم فرهنگی، دولت ترویج نوعی از ملی گرایی با اتکا به بخشی از تاریخ ایران را در شرح وظایف مدیران هنری قرار می دهد. هنرمندان انقلابی رویکردی در هنر را سرلوحه کار خود قرار دادند که ریشه در هنر انقلاب های دیگر کشورهای جهان داشت و برای نمونه می توان همسانی های زیادی بین آثار این دسته از هنرمندان با آثار هنرمندان انقلابی سوسیالیست رئالیستی و هنرمندان انقلابی مکزیک و کوبا یافت.

در واقع هنر در هنگام بروز انقلاب های قرن بیستم رفتاری مشابه در کشورهای مختلف جهان بروز می دهد و به همین دلیل، مشابهت فراوانی در هنر انقلابی کشورهای مختلف جهان می توان یافت.

* به این ترتیب شاهد وقوع یک گسست بزرگ بین هنر پیش از انقلاب و هنر پس از انقلاب هستیم. در این صورت مسأله بازگشت به هویت فرهنگی چگونه توجیه می شود؟

- مسأله بازگشت به هویت فرهنگی یا (traditionalism) خود یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی ایران بود و خود این امر باعث ترویج ویژگی هایی در هنر کشور شد که پیشتر به آنها اهمیت و بهایی داده نمی شد، برای نمونه رویکرد دوباره به نگارگری در کشور از دستاوردهای هنری انقلاب بود. خوشنویسی و نقاشی خط نیز به عنوان نمونه های دیگری از هنر واجد هویت ایرانی در کشور مورد تأکید قرار گرفت.

 در این دوران محافل اتفاقات هنری که توسط محافل رسمی برنامه ریزی می شد بیش از پیش مروج همین گونه های هنری بود. این تأکید تا پایان جنگ تحمیلی ادامه یافت اما پس از پایان آن، رویکردهای هنری بار دیگر دچار دگردیسی شد. این دگردیسی تنها در سطح مدیریت هنری نبود بلکه به دلیل تغییر شرایط جامعه، خود هنرمندان هم دستخوش این دگردیسی شدند و هنرمندان انقلابی نیز این تغییرات را بروز دادند. در واقع هنر ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را می توان به دوره های متفاوتی تقسیم کرد که شامل هنر ایران از ابتدای انقلاب تا پایان جنگ، بعد از جنگ تا 1370 و سرآخر هنر ایران پس از 1370 است.

* ویژگی های متفاوت دو دوره پس از جنگ چیست و چرا شما دو دوره جدا از هم برای هنر پس از جنگ قابل هستید؟

- بعد از جنگ تا سال 1370 شاهد بروز حرکت های انفرادی در هنر کشور هستیم که هنوز قدرت و توان لازم برای دگردیسی کلی را ندارد، اما از سال 1370 به بعد با ظهور نسلی از هنرمندان جوان یک باره با نوعی گرایش وسیع هنری در کشور روبرو می شویم که به عناصر سنتی هنر بومی ایران می پردازند، در شرایطی که این گرایش به شکل عمده و جدی در هنر مکتب سقاخانه توسط هنرمندان دهه 40 و 50 شمسی تجربه شده بود.

البته باید در نظر داشت گرایش به این ویژگی ها با برگزاری دوسالانه ها تشدید شد زیرا این دوسالانه ها بروز این ویژگی ها در اثر را دال بر ایرانی - اسلامی بودن اثر قلمداد کردند.

*آیا تأکید چند نمایشگاه دوره ای بر نوعی از هنر باعث تغییر نگرش هنری یک کشور می شود؟

- در ایران و برخی دیگر از کشورها که از اوضاع مشابهی برخوردارند، نبود یک بازار قوی هنر مسبب بروز این رخداد است، زیرا در این شرایط حامی هنر منحصر به نهادی خاص می شود و به این ترتیب هنر رسمی رشد کرده و به سمت و سویی خاص هدایت می شود.

* این مسأله که هنر رسمی سمت و سویی مشخص دارد، محل مناقشه نیست، اما نمی توان انکارکرد که در سال های دهه 50 و سال های نخستین دهه 60 نوعی از هنر در کشور پا گرفت که مستقل از بازار هنر فعالیت می کرد. این هنر جنبه انتقادی داشت و مدیون آرمان های هنرمند برای جامعه خود بود. هنرمندان این جریان متوجه تأثیر اثر خود بر کل جامعه بودند و به این ترتیب دست به خلق و تکثیر آثار خود می زدند. نمونه این تلاش ها در چاپ سیلک اسکرین و پخش پوسترهای انقلابی توسط برخی از هنرمندان شناخته شده کشور بود. چه عاملی باعث شده است تا در تقسیم بندی هنری شما این بخش از هنر در سال های اخیر جایی نداشته باشد؟

- هنر منتقد و رویکرد اجتماعی در هنر کشور همچنان به حیات خود ادامه داده است و تأثیر آن بر هنر رسمی نیز قابل پیگیری است. اما باید در نظر داشت فضای هنر کشور در سال های اخیر باز شده است و دیدگاه ها از تمامیت خواهی کمتری برخوردار است و به این ترتیب فضا برای بیان اندیشه متفاوت تا حدودی مهیا شده است.

*شما به حضور هنرمندانی خاص در جریان های رسمی هنری کشور اشاره می کنید در شرایطی که این حضور با تغییر بیان هنری همراه بوده است. هنرمندانی که در جریان هنر اجتماعی و منتقد در سال های انتهایی دهه 50 و ابتدای دهه 60 فعالیت می کردند، اکنون با چرخش رویکرد هنری، به خلق آثاری انتزاعی بدون هیچ بیان مشخصی روی آورده اند و تلاش دارند تا راه تاویل پذیری آثار هنری را به کلی مخدوش کنند. این هنرمندان از هنرمندانی اجتماعی و منتقد تبدیل به تزئین سازانی بی صدا شده اند. دستمایه آثار این هنرمندان یا نقش و نگاره های هنر 400 تا 500 سال پیش ایران به شکلی تزئینی است و یا نوعی آبستره اکسپرسیونیسم با رنگ های گرم و چشم نواز است که کوچکترین بازتابی از جامعه هنرمند را به همراه ندارد. این دگردیسی چگونه رخ داده است؟

- به نظر می رسد که شما قایل به نوعی جریان خنثی گرایی (neutralism) در هنر کشور هستید و برای این منظور شاخص های هنری خاصی را در نظر گرفته اید. هر چند امکان طبقه بندی هنرمندان برجسته ای در این طبقه وجود دارد اما افرادی در نسل جدید هنرمندان ایران هستند که همچنان آثاری با شاخصه های بارز اجتماعی و انتقادی خلق می کنند.

 البته نمی توان پوشیده داشت که طیف وسیعی از هنرمندان کشور به جریان هنر خنثی گرا تعلق دارند. زبان هنرمندان جدید نسبت به زبان هنرمندان دهه 60 و 70 میلادی تغییر کرده است اما در صورتی که به شکل دقیق  هنر معاصر مورد موشکافی و بررسی قرار گیرد، هنرمندان خوبی در این جریان هنری کشف می شوند.

برچسب‌ها