محمد هاشمی رفسنجانی در گفت‌وگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات به صراحت به بیان دغدغه‌های خود در مورد وضعیت سیاسی کشور، وضعیت سازمان صداوسیما و نسبت‌هایی که در خصوص تحمیلی بودن او در دولت اول سید محمد خاتمی داده می‌شود، پرداخت.

او از حزب کارگزاران و عدم فعالیت آن از انتخابات 88 تاکنون و همچنین دلایل عدم حمایت این حزب از کاندیدایی واحد در انتخابات گذشته سخن گفت. او به سؤال ماهنامه در مورد پرونده مهدی هاشمی با شفافیت پاسخ داد اما بخشی از این پاسخ‌ها بنابر مصلحت‌هایی از سوی ماهنامه و بخشی دیگر بنابر مصلحت‌های خود محمد هاشمی دچار تغییر شد.

محمد هاشمی در این گفت‌وگو از برخورد صداوسیما در زمان امام با انتقاد مقلدان برخی مراجع، حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه و دلایل کناره‌گیری او از امامت جمعه تهران، فعالیت‌های حزب کارگزاران، دلایل انشقاق کارگزاران در انتخابات گذشته، برنامه‌های حزب کارگزاران برای شرکت در انتخابات، جریان انحرافی و وضعیت جاری سیاسی کشور، فشارها بر خانواده هاشمی و... سخن گفت.

* برای هیچ‌یک از این مسؤولیت‌ها هیچ‌گاه داوطلب نبوده‌ام
او در پاسخ به این سؤال که «ریاست سازمان صداوسیما، معاونت اجرایی رئیس‌جمهور در اولین کابینه آقای خاتمی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام.... به نظر می‌رسد شما همیشه مسؤولیت‌های مهم‌تر را واگذار کرده‌اید. آیا ریاست دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای شما جذابیت داشته که آن را انتخاب کردید یا مصلحت‌ها و مسائل دیگری درمیان است؟»، گفت: من برای هیچ‌یک از این مسؤولیت‌ها هیچ‌گاه داوطلب نبوده‌ام و هر وقت به من تکلیفی شده، بر اساس تکلیف -آن هم بر اساس مشورت با بزرگانی مانند حضرت امام(ره)، حضرت آقای اخوی یا دیگران- پذیرفتم.... آقای هاشمی تاریخچه و دایره‌المعارف انقلاب است و از منظر حضور آقای هاشمی و همین‌طور کار این دفتر، اینجا یکی از حساس‌ترین جاهاست. گاهی یک کلام در بعضی از بیانیه‌های روابط‌عمومی یا دفتر ریاست مجمع می‌آید که می‌تواند کشور را به هم بریزد. من نمی‌دانم تیراژ روزنامه‌ها چقدر است اما اگر تیراژ همه روزنامه‌ها را روی هم جمع کنیم، به اندازه یک بیانیه دو خطی مجمع تشخیص مصلحت نظام مردم روی آنها حساس نیستند و به آنها توجه نمی‌کنند.

* من را به جایی تحمیل نکردند ولی به من تحمیل شده که پستی را حتماً باید بپذیرم
او در برابر این مسأله که گفته می‌شود محمد هاشمی به عنوان معاون اجرایی دولت اول اصلاحات به آقای خاتمی «تحمیل» شد، گفت: من را به جایی تحمیل نکردند ولی به من تحمیل شده که پستی را حتماً باید بپذیرم. وقتی آقای خاتمی رئیس‌جمهور شدند، من معاون اجرایی آقای هاشمی بودم. آقای خاتمی برای انتخاب کابینه‌ خودشان از اشخاصی خارج از کابینه برنامه و طرح خواستند. می‌خواستند این طرح‌ها را مقایسه کنند و تصمیم بگیرند. از جمله از من هم برنامه خواستند اما من هیچ چیزی برای ایشان نفرستادم. من نه طرح فرستادم و نه بیوگرافی. یک روزی آقای در تماس تلفنی از من پرسیدند که چرا جواب ما را ندادید؟ من در پاسخ به آقای خاتمی گفتم بنا ندارم در دولت شما همکاری کنم. ایشان گفتند چرا؟ گفتم به دلایل شخصی، من آمادگی‌اش را ندارم. شما خیالتان راحت باشد و هر کسی را که می‌خواهید انتخاب کنید. بعضی از دوستان آمدند پیش من و بعضی از مشاغل دیگر را پیشنهاد کردند. گفتم من اصولاً بنای همکاری ندارم. روزی خود جناب آقای خاتمی تماس گرفتند و گفتند که شما مدارک و طرحتان را بفرستید. گفتم من عرض کردم که بنا ندارم همکاری کنم و چیزی هم ندارم بفرستم. بعد از این تماس تلفنی، اخوی ما تماس گرفتند. ایشان به من گفتند محمد! تو جواب منفی دادی؟ گفتم بله. گفتند چرا؟ گفتم خب، علاقه ندارم. گفتند نه، اگر شما همکاری نکنید می‌گویند هاشمی‌ها کارشکنی کردند. پس شما بپذیر. من هم گفتم شما برای من ولی هستید، هر دستوری بدهید من می‌پذیرم.
وی ادامه داد: در دور دوم دولت آقای خاتمی نیز نامه‌های من موجود است. یک وقتی آمدند به من گفتند که بعضی از اعضای دولت -که حالا نمی‌خواهم اسم ببرم- در یک جایی صحبت کردند و گفتند فلانی دیگر معاون اجرایی نباشد یا مثلاً تصمیم می‌گیریم این معاونت را حذف کنیم. من گفتم نیازی به این نیست، من که داوطلب نیستم. بعد آقای خاتمی یک کمیته چهار نفره تعیین کرد متشکل از آقای دکتر عارف که آن زمان رئیس سازمان برنامه و بودجه بودند، آقای دکتر حبیبی که معاون اول بودند، آقای ابطحی که رئیس دفتر ایشان بودند و خود من که ما چهار نفر بیاییم بررسی کنیم آیا معاون اجرایی حذف بشود یا وظایفش به چه کسی محول شود... و منجر شد به اینکه معاون اجرایی را حذف کنند و بخشی از وظایفش را بدهند به وزارت کشور، بخشی را به معاون اول، بخشی را به دفتر رئیس‌جمهور و نهایتاً پست معاون اجرایی را حذف کردند.

* آقای خاتمی یکی دو تا وزارت و ریاست دو، سه تا سازمان مثل هواپیمایی را در دولت دوم به من پیشنهاد کرد
هاشمی ادامه داد: بعد از حذف پست معاون اجرایی، آقای خاتمی یکی از وزرایش را پیش من فرستادند و 6-5 مسؤولیت به من پیشنهاد دادند، یکی دو تا وزارت، ریاست دو، سه تا سازمان مثل هواپیمایی و بعضی سازمان‌های دیگر که من گفتم من اصلاً علاقه ندارم و نمی‌توانم کار کنم. من اصلاً نمی‌خواهم با این دولت همکاری کنم. در دور دوم، آقای هاشمی هم دیگر به من چیزی نفرمودند، به من هم تحمیل نشد و من هم از روی علاقه شخصی‌ام کنار کشیدم.

* تعصب خانوادگی در عدم همکاری با دولت دوم اصلاحات مؤثر بود
مسؤول دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بیان دلایل عدم علاقه به همکاری با دولت دوم اصلاحات گفت: بالاخره معاون اجرایی مسؤولیت‌ها، وظایف و اختیاراتش به‌ گونه‌ای بود که تنه بر همه‌ وزرا و وزارتخانه‌ها می‌زد و بعضی از وزرا هم نسبت به این مسأله خیلی راضی نبودند. بعد هم دو الی سه تا موضوع اصل 138 به آن واگذار شده بود و اختیاراتش در زمان ما وسیع بود. البته در دوره‌های بعد هم که احیا شد باز به همین صورت بود. من نمی‌خواستم مثلاً بعضی از وزرا حساسیت داشته باشند، به خصوص در دور دوم و عقب‌تر از آن از دور اول آقای خاتمی که بحث مجلس ششم و اصلاح‌طلبان و این تعارضاتی که با آقای هاشمی داشتند و این نوع مسائل وجود داشت و یک جو رسانه‌ای اینجوری درست کرده بودند، من نمی‌توانستم بنشینم و این حرف‌ها را گوش کنم یا اینکه اصولاً عضوی از جایی باشم که بعضی از این نگرش‌ها هم در آن هست. البته شخص جناب آقای خاتمی خودش فوق‌العاده برای آقای هاشمی احترام قائل بود ولی در دولت آقای خاتمی همان‌طور که می‌دانید از سال 78 بعضی مسائل پیش آمد و من هم علاقه‌مند نبودم در چنین فضایی کار کنم، چون بالاخره یک مقداری تعصب خانوادگی هم داریم. فضای سیاسی کشور در تصمیم من بی‌تأثیر نبود.
وی تصریح کرد: فضای سیاسی سنگینی در آن دوره برای ما ایجاد شده بود، یعنی حقیقتاً من شخصاً نمی‌خواستم در یک چنین فضای سیاسی سنگینی عضو جایی باشم که اگر از آن انتقادی کنم، بگویند آقا تو چرا انتقاد کردی. این‌گونه بود که من مسؤولیت نپذیرفتم و آقای خاتمی هم پنج الی شش سمت را به من پیشنهاد دادند که من هیچ‌کدام را قبول نکردم.

* امام(ره) مخالف نمایش آتش زدن پرچم آمریکا از صداوسیما بود
محمد هاشمی که رکورددار مدت زمان ریاست بر صداوسیما پس از پیروزی انقلاب است، با بیان خاطراتی از آن دوره گفت: تعریفی که امام از صداوسیما داشتند این بود که صداوسیما دانشگاه عمومی سراسری است، دانشگاه است و باید آموزنده باشد. صداوسیما عمومی است و این رسانه متعلق به همه مردم است و متعلق به یک قشر و یک گروه خاص نیست. باید منافع مردم را در نظر بگیرد و همه هم باید در آن حضور داشته باشند. صداوسیما سراسری است، یعنی بعد تهرانی ندارد بلکه کشوری است. ملت ایران در سراسر کشور هستند و باز در تعبیر دیگر فرمودند صداوسیما شرکت سهامی نیست که مثلاً قوه قضاییه بگوید یک سومش مال من است. یک قوه مجاز نیست از صداوسیما علیه یک قوه دیگر استفاده کند. اینها همه فرمایشات امام در مورد صداوسیماست. یا در مورد مسائل شرعی امام حدود بسیار روشنی را گذاشته‌اند، مثلاً فرض کنید حتی در گفتارهای رادیویی که ما سؤال می‌کردیم اگر زن و مرد یا دختر و پسر بنشینند با هم حرف بزنند، حکمش چیست؟ می‌فرمودند اگر اینها تحریک‌آمیز صحبت نکنند، اشکالی ندارد ولی اگر این گفت‌وگو، گفت‌وگوی تحریک‌آمیزی باشد، خلاف شرع است یا در مورد موسیقی‌ها می‌فرمودند اگر متناسب با مجالس لهو و لعب باشد، حرام است. هر قدر هم می‌گفتیم شما مصداق تعیین کنید، می‌فرمودند علما حکم را می‌گویند، متخصصین باید تعیین مصداق کنند. امام مصداق نمی‌گفتند، موردی می‌گفتند. یا در مورد پوشش و مسائل مختلف، مطالب زیادی را من در این 8 سال از حضرت امام دارم و اصولاً مبنای مدیریت ما هم در صداوسیما، عمده‌اش نظراتی بود که از امام داشتیم، چون هنوز قوانین به این شکل مدون نشده بود، مرزها خیلی مشخص نبود.
وی تصریح کرد: در خصوص حفظ حریم خصوصی و حیثیت افراد امام فوق‌العاده حساس بودند. یک هیأت هشت نفره از جنبش عدم تعهد همان سال‌های اول جنگ برای میانجیگری جنگ به تهران آمده بودند. یکی از اعضای این هیأت، ضیاءالحق، رئیس‌جمهور پاکستان بود. رادیو در یک گفتار رادیویی ضیاءالحق را «ضیاءالباطل» خطاب کرد. امام برافروختند و گفتند شما مهمان دعوت می‌کنید که به او توهین کنید؟ ببینید اینها ملاک‌هایی بودند یا مثلاً وقتی که پرچم آمریکا را سپاه یا نیروهای نظامی روی زمین نقاشی کرده بودند و روی آن رژه می‌رفتند یا در بعضی مراسم می‌سوزاند و سیما تصویر آن را می‌گرفت و پخش می‌کرد، امام به ما اعتراض کردند و فرمودند که پرچم نماد ملت است، ما به ملت کاری نداریم، ما با دولت آمریکا در تعارض هستیم و جنگ داریم. با ملت آمریکا که جنگی نداریم، چرا شما احساسات ملت آمریکا را جریحه‌‌دار می‌کنید؟ دیگر این را نشان ندهید.

* صداوسیما امروز رسانه ملی نیست، یک رسانه جناحی است
هاشمی در خصوص تحلیل خود از عملکرد فعلی صداوسیما گفت: اگر بخواهیم با محک ارزش‌هایی که امام تبیین کرده‌اند و اکثراً هم مکتوب هست و سوابقش در سازمان وجود دارد، صداوسیمای امروز را ارزیابی کنیم، به نظر من صداوسیما امروز رسانه ملی نیست، یک رسانه جناحی است، کاملاً وابسته به یک جناح است و رسانه‌ای نیست که حیثیت و آبروی افراد را رعایت کند، یعنی رسانه عمومی نیست. صداوسیما اینها را زیر پا گذاشته و به آن اصلاً عمل نمی‌کند. صداوسیما رسانه‌ای نیست که ضوابط شرعی را رعایت کند، یعنی از آن دانشگاه عمومی سراسری چیزی باقی نمانده است؛ فقط کلمه «سراسری» باقی مانده که آن هم پوشش سراسری دارد؛ دیگر نه عمومی است و نه دانشگاه. بدآموزی هم بسیار دارد. بعضی از برنامه‌ها فاجعه است و هتک حرمت حیثیت و آبروی جامعه، بزرگان، کوچکان، اشخاص، گروه‌ها و سازمان‌ها را می‌کند و هیچ فرصتی هم به آنها نمی‌دهد که از خودشان دفاع کنند، در حالی که یکی از تأکیدات امام که مصوبه هم دارد این است که اگر کسی مورد ظلم قرار گرفت و هتک حرمت شد، باید از او اعاده حیثیت شود و به خودش هم اجازه داده شود بیاید و از خودش دفاع کند.

* کاندیدای مجلس نمی‌شوم
ماهنامه مدیریت ارتباطات از محمد هاشمی پرسید:
* شما خودتان برای انتخابات مجلس برنامه خاصی ندارید؟
شخصی؟
* بله، شخصی.
نه.
* خیلی با قاطعیت گفتید «نه».
خیلی شدید، من هیچ‌وقت علاقه‌مند نبودم به مجلس بروم، یعنی از ابتدای پیروزی انقلاب تا به حال هر وقت به من حتی در این مورد تکلیف هم شده، قبول نکردم.
* یعنی تکلیفی است که رد کردید؟
یکی از مواردی که رد کردم، انتخابات مجلس بوده است. به هیچ وجه نپذیرفتم. دلیلش را دیگر نمی‌خواهد بگوییم.
* شما بعد از انتخابات سال 88 گفته بودید ما بابت مسائلی که در مناظره‌های تلویزیون مطرح شده بود، شکایت می‌کنیم. شکایت کردید؟
نه شکایت نکردیم. به قول آقای هاشمی باید شکایت به خدا کرد، به جایی باید شکایت کرد که جوابگو باشد.
* یعنی چون پاسخگویی وجود نداشت، شکایت نکردید؟
معنایش همان جمله‌ایست که آقای هاشمی در سال 84 گفتند؛ «من به داورانی که یا نمی‌توانند یا نمی‌خواهند، شکایت نمی‌کنم».

* در سال 88 طی مصاحبه‌ای گفته بودید روزهای سختی بر آیت‌الله می‌گذرد و اشاره کرده بودید عده‌ای در صدد هستند آقای هاشمی را از صحنه حذف کنند. آیا این تلاش‌ها و فشارها هنوز وجود دارد؟
بالاخره کم و بیش وجود دارد. مبنای آن مصاحبه‌ من اظهارات برخی‌ها بود که در رسانه‌ها منتشر می‌شد. الان هم ما کم و بیش آن اظهارات را می‌بینیم ولی از شدت آن خیلی کاسته شده. ببینید آقای هاشمی شخصیتی است که هم دوست دارد و هم دشمن. یعنی نمی‌شود ما فکر کنیم آقای هاشمی نه دوست دارد نه دشمن، یا دوست دارد، دشمن ندارد یا بالعکس. خب، دوستانش علاقه‌مند هستند آقای هاشمی در حد توانایی‌هایی که دارد، در کنار انقلاب باشد و کمک کند. دشمنانش هم همیشه می‌خواستند آقای هاشمی را حذف کنند. بارها هم تلاش کردند حذف فیزیکی کنند اما موفق نشدند. در همان روزهای اول انقلاب آقای هاشمی شاید جزو دو یا سومین نفراتی بود که مورد سوء قصد قرار گرفت. وقتی نتوانستند حذف فیزیکی کنند، حذف شخصیتی می‌کنند. این پدیده‌ تازه‌ای نیست و از آن زمان شروع شده و همچنان ادامه دارد. الان دشمنان آقای هاشمی می‌خواهند آقای هاشمی وجود خارجی نداشته باشد.

* از ترکیب احتمالی مجمع تشیص مصلحت نظام در دوره بعد خبر دارید؟
نه، اطلاعی ندارم.
* سایت آقای هاشمی اخیراً تحلیل‌های خیلی تندی را ارائه می‌کند. دلیل آن چیست؟
ندیدم. من مسؤولیت سایت را ندارم. نمی‌دانم. باید به آنها تذکر بدهیم.

* نمی‌دانم در مورد پرونده آتش‌سوزی دفتر مجمع چه بگویم
محمد هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از گفت‌وگوی خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات در مورد پرونده آتش‌سوزی دفتر ریاست مجمع، گفت: وزیر اطلاعات گفتند این آتش‌سوزی مسخره و مشکوک بوده است. خوشبختانه مجمع دوربین دارد و دوربین‌های مجمع از خیابان ولی‌عصر و از ساعت یک بعد از نصف شب تصویر فرد را گرفته‌اند که در خیابان قدم می‌زده و بعد مشخص است که از کجا نفوذ کرده و تا ساعت 3:30 به مدت یک ساعت و 15 دقیقه کارش را انجام داده و رفته است. کاملاً همه چیز مشخص است و تصویر بسیار شفافی از شخص داریم. این فیلم را هم به اطلاعات سپاه دادیم، هم به ناجا دادیم. به وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هم دادیم. خوب حالا اگر این دستگاه‌های عریض و طویل اطلاعاتی نمی‌توانند یک شخص با این مشخصات را پیدا کنند، من نمی‌دانم چه بگویم.

* شهید رجایی به من پیشنهاد وزارت امور خارجه را داد اما نپذیرفتم

وی در پایان گفت‌وگوی خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات با بیان خاطره‌ای برای نخستین بار اعلام کرد که شهید رجایی به او پیشنهاد پست وزارت امور خارجه را داده بود.
او گفت: من معاون سیاسی شهیدرجایی در زمان نخست‌وزیری ایشان بودم. آن زمان شهید رجایی و آقای بنی‌صدر که رئیس‌جمهور بود، بر سر تعیین هشت وزیر از جمله وزیر امور خارجه اختلاف نظر داشتند و به نتیجه‌ای نمی‌رسیدند. دفتر کار من و شهید رجایی کنار هم بود. در همان ایام شهید رجایی به اتاق من آمدند و گفتند بیا برویم بیرون. پرسیدم کجا برویم؟ گفتند «سرچشمه». آن زمان محل حزب در خیابان سرچشمه بود. در مسیر رفتن مشغول صحبت شدیم و یک وقتی دیدم در میدان آرژانتین هستیم. پرسیدم مگر قرار نبود به سرچشمه برویم؟ به جماران اشاره کردند و گفتند «سرچشمه» آنجاست. در جماران خدمت امام رسیدیم. شهید رجایی در حضور امام(ره) از من درخواست کردند مسؤولیت وزارت امور خارجه را بپذیرم. من قبول نکردم و گفتم نمی‌خواهم وزیر شوم. امام(ره) از شهید رجایی پرسیدند شما قبل از این جلسه با ایشان صحبت نکرده بودید؟ شهید رجایی گفت نه و می‌خواستم در حضور شما به ایشان پیشنهاد بدهم. من قبول نکردم اما در حضور امام قول دادم کمک کنم و پس از آن تا تعیین وزیر، سرپرست وزیر امور خارجه بودم.

متن کامل این مصاحبه و سؤالات و حواشی دیگر آن را می‌توانید در ماهنامه مدیریت ارتباطات بخوانید.