کافی است خرده صدایی داشته باشید و سر سوزن عشقی، آنها در مدتی کوتاه از شما یک مداح حرفهای میسازند. دامنة کلاسهای مداحی آنقدر گسترده شده و آنقدر متنوع و جورواجورند که دستتان را برای انتخاب، کاملا باز میگذارند.
بعضیها تضمین میکنند که در پنج جلسه مداح شوید. میگویند که 10 ساعته از صدای نخراشیدة شما، صدایی مخملین و مناسب مراسم و هیأتهای مذهبی میسازند. چند تایی از آنها هم کارشان علمی و معتبر است. عمیق و تخصصی کار میکنند و معارف و اخلاق هم غیر از خوانندگی و آواز در دستور کارشان هست.
ولی به هر حال هنوز قید مجاز یا غیرمجاز بودن، دربارة این کلاسها مطرح نشده و برای معتبر یا غیرمعتبر بودنشان ملاک مشخصی در دست نیست. شهریهها، میزان و تعرفة مشخصی ندارند و اکثرا سلیقهای اخذ میشوند. سر زدن به حال و هوای این کلاسها ما را با فضایی که مداحان جوان در آن رشد میکنند آشنا میکند.
از در حیاط که وارد میشوی، اولین چیزی که توجهات را جلب میکند، انبوه موتورسیکلتهایی است که گوشة حیاط و کنار یک علم کوچک، به ردیف پارک شدهاند. راه ورود به کلاس، 10 تا پلة بلند است که تو را به زیرزمین میرساند. پا روی اولین پله که میگذاری، کاغذی روی سینة دیوار زیرزمین به چشمت میخورد: «با وضو وارد شوید.»
کلاس،شروع شده است و استاد دارد دربارة ویژگیهای یک مجلسدار و مداح توضیح میدهد: «اخلاق خوب، اولین شرطه. اگه میخوای مجلس و مداحیات گرم بشه، باید اول خودت خوش اخلاق، مردمدار و مؤدب باشی .
هر چقدر مداح خوش اخلاقتر و مؤدبتر باشه، مردم بیشتر به سمتش میرن. از اون مهمتر هم خلوص نیته. وقتی میخوای شروع به خوندن کنی، اول دل و قلبت را پاک کن. مداح خالص و باصفا مثل یک گنج گرون قیمت میمونه.» کلاس با مداحی مبتدیها و تکمیلیها ادامه مییابد.
بعضی کلاسهای مداحی مثل دروس حوزوی سطحبندی دارند. دورة مقدماتی که گاهی تا چهار ترم طول میکشد. بعد دورة متوسطه، تکمیلی و در نهایت دورة تخصصی. کل دوره در بعضی از کلاسها که اساسیتر کار میکنند، چهار سال طول میکشد ولی خیلی جاها این راه را یک شبه میروند و سریع مداح را آماده میکنند.
آن کلاسهایی که چهار ساله هستند، بعد از هر ترم کارنامه میدهند. کارنامة یک مداح مقدماتی معمولا شامل این موارد است حفظ شعر، تسلط روی شعر، تسلط روی سبک و نغمه، انضباط و... ولی کلاسهای یکشبه، فقط روی خواندن و آواز کار میکنند. این موارد ثابت است و به گروه سنی شاگردان بستگی ندارد.
سن و سالها، درست مثل تیپ و قیافهها متفاوت است. از نوجوان سیزده چهارده ساله که هنوز پشت لبش سبز نشده اینجا میشود پیدا کرد تا آنهایی که گرد سپیدی روی موهایشان نشسته و دهة پنجم ششم عمرشان را میگذرانند.
از صورت تیغزده اینجا میبینی تا ریشهای بلندی که تمام فاصلة چانه تا یقة پیراهن را پوشانده است. غالب جمعیت اما با جوانهاست و ته ریش، کت و شلوار و احیانا یک اورکت.
توصیههای استاد، ادامه دارد: «برای رفتن به مجلس مداحی، ظاهرتان را شیک کنید، عطری بزنید و تمیزترین لباسهایتان را بپوشید. اصلا خوب نیست که لباس ذاکرارباب، بوی عرق تن بدهد و بوی جورابهایش، آدم را فراری بدهد... خوب هم باید بخوانید. مردم نباید اذیت بشوند از صدایتان»
کل درسهای یک دورة مداحی را میشود در این سرفصلها خلاصه کرد. آموزش فنون مداحی، صداسازی، اوزان شعری، مقتل و روضهخوانی قرآن و سیرة اهلبیت، اخلاق مداحی، دعاخوانی. بعضی کلاسها، درسهای نظریتر مثل قرآن و سیره و اخلاق را در دورهشان کم میکنند و به جایش بخش خوانندگی را جدیتر میگیرند.
تمرینهایی که در این دورهها انجام میشود، عبارتاند از: تمرین افزایش نفس، تمرین کشف تشدید صدای سینهای، تمرین کشف مطلوب تشدید دهانی، دستگاههای آوازی و تمرین تخصصی برای آماده شدن ریه. مقدار وقتی که برای این تمرینها میگذارند، کلاسبهکلاس با هم فرق میکند.
نیم ساعتی از کلاس میگذرد که اولین شاگرد به دعوت استاد، میرود روی منبر. شرایط، دقیقا مشابه به همان چیزی است که شاگردها چند روز بعد در مجلس مداحی خودشان، با آن مواجه خواهند شد: یک منبر سه پلهای که جلوی چشم همه و پشت به عکس ضریح امام حسین(ع) باشد و یک میکروفن که باید آن را به دست بگیری و با صدایت، دل جمعیت را ببری. بعد از چند بار صاف کردن گلو، اولین نفر شروع میکند: «بسمالله الرحمن الرحیم، یا رحمان یا رحیم. از وطن سوی سفر، دوش چو دلبر میرفت/ اشکم از دیده و جانم به برابر میرفت...»
مداح جوان، میخواند و گاه و بیگاه، صدای «احسنت» استاد، خواندنش را تأیید میکند.
صداها متفاوت است. سبکها ولی بیشتر تقلیدی است. گاهی حتی تحریرها هم درست مثل خوانندههاست. صدای افتخاری، چنگیز حبیبیان و سراج، اینجا طرفداران بیشتری دارد.
استاد، از یکی دیگر از شاگردانش (که اتفاقا استاد مداحی مبتدیترها است) میخواهد که قطعات بعدی را او بخواند.
شاگرد که سنش از 22سال تجاوز نمیکند میرود روی منبر و در حالی که با یک دست، میکروفن را گرفته و با دست دیگر، تسبیح را تند روی دستانش میگرداند، شروع میکند:
«رفقا! مداحی و ذاکری، سختترین شغل دنیاست. حتی از جراحی و دکتری هم سختتره. مخصوصا شعر که بچه و مولود فکری شاعره. چطور شاعر وقتی بچهاش مریض میشه، سریع میبردش پیش بهترین دکتر، اون وقت برای سلامتی شعرش نباید زحمت بکشه؟ مداحی مثل بازار میمونه. با این تفاوت که فروشنده، مداح است و خریدار، مردم. کالا، شعره و قیمت کالا، عمر مردم...» بعد کارش را با معرفی شروع میکند: «به این قطعة آوازی گوش کنید» و میزند زیر آواز:
«چشمای قشنگ آقام منو دیوونه کرده...»
چند دقیقه که میگذرد، قطعة آوازی تبدل میشود به گریز به قتلگاه و او به قول خودش «روضه مکشوف» میخواند: «ولی من بمیرم برای اون آقایی که» استاد، آخرین توصیهها را دربارة آداب مجلسداری و روضهخوانی میکند: «نوکر، فقط باید نوکری کنه. هر چی ارباب بهاش گفت، باید بگه چشم! حالا نقل ماهاست.
حواستون باشه جوری رفتار کنید که هر جا مردم شما را میبینن، براتون صلوات بفرستند و بگن بهبه، این نوکر امام حسینه. خلاصه توی هر کاری شیشه خرده دارین، واسه مداحی نداشته باشین.»
مجوز کلاسهای مداحی
اینطرف و آنطرف، زنگ زدیم تا ببینیم سررشته مجوز کلاسهای رسمی مداحی دست کیست. با راهنمایی روابط عمومی سازمان تبلیغات، سر از بنیاد دعبل خزاعی درآوردیم. آنطور که میگفتند، قرار است این بنیاد، حرف اول و آخر را در مداحی کشور بزند.
چهارراه جمهوری ـ اسکندری، جایی بود که باید به دیدار بنیاد دعبل میرفتیم. طبقه چهارم یک ساختمان چهار طبقه.
روزی، روزگاری، مداحان پیشکسوت تهرانی، نامهای نوشتند و فرستادند برای رهبر. دلگیر بودند، از اهمیتی که این جماعت دارند، و بیمهای که ندارند و خدماتی که، باز هم ندارند. همین نامه، مؤثر افتاد و رهبری، نامه را ارجاع دادند برای پیگیری بیشتر. نامه مسیرش را طی کرد و دست سازمان تأمین اجتماعی رسید. بالاخره بیمه مداحان، خوب پیش رفت و به سرانجام رسید.
بنیاد دعبل خزاعی، سال پیش همایش داشت. امسال هم تازه عرق دوندگیهایشان، برای همایش مداحان و رابطان بنیاد کل کشور، خشک شده است.
بیمه مداحان تهرانی که حل و فصل شده است. بنیادیها، دارند بیمه استانهای دیگر را هم راست و ریس میکنند. از هر استانی، 300 – 250 فرم برایشان رسیده است. فعلا بانک اطلاعاتیشان کامل نشده. در این بانک اطلاعاتی، علاوه بر بیوگرافی مداحان، نمونه کار و تصویرشان هم وارد خواهد شد.
بنیادیها روش پروژهای و تخصصی کار کردن را در پیش گرفتهاند. یعنی به جای این که همة اهدافشان را یکدفعه عملیاتی کنند، اولش چسبیدهاند به بیمه مداحان. نه این که بقیه را کار نکنند، ولی تأکید اصلیشان، روی این یکی است. اهداف کلی بنیاد هم، 9 تایی میشود: شناسایی مداحان و شاعران و ذاکران، مشارکت دادن، شناسایی منابع مالی، پشتیبانی علمی و معنوی، ساماندهی و تقویت محافل فرهنگی اثرگذار این حوزه و همچنین گروههای فرهنگی، تولیدات مکتوب و چند رسانهای، از این هدفهای 9گانه هستند.
در این بنیاد تازه بنیاد، خبری از حق عضویت نیست؛ عوضش روی راههای دیگری برای تأمین مالی این محفل، مانور میدهند. فعلا که هزینة این دو سال را سازمان تبلیغات داده است. تازه، خود بنیاد هم بخشی از هزینه بیمه مداحان را پرداخت میکند. یازده هزار تومانش را مداحان میدهند، بقیهاش را بنیاد. آدمهای معتبری عضو هیأت مدیره این بنیاد هستند. از حاج آقا امجد و شیخ حسین انصاریان بگیرید تا حاج ماشاءالله عابدی و علی آقای آهی.
شنیدن اسم همینها کافی است تا دوزاریمان بیفتد که قرار است در آینده، کارهای بزرگی از این بنیاد سر بزند. از مجوز و کلاسها میپرسیم. فعلا خبری از مجوز دادن توسط این نهاد غیررسمی نیست. بله، فعلا خبری نیست.
تنها صدا است که میماند؟
در حالی که ایستادهاید، سینه و شکم را آزاد کنید و برای تنفس آماده باشید، شانههایتان را بیندازید طوری که کاملا راحت باشند و با رعایت کامل مراحل قبل، شروع به خواندن کنید. دقت کنید موقع خواندن، سرتان را بالا نگیرید، چون گلویتان منقبض و صدایتان تبدیل به جیغ میشود.
به پشت بخوابید، دستها و پاها را روی زمین بگذارید. تمام عضلاتتان را شل کنید و بیحرکت بمانید. نفس عمیق بکشید و آن را به آرامی بیرون دهید. صدای «آ» را خوشطنین و روی بمترین صدای خود ادا کنید. وقتی که از زیبایی و استحکام صدایتان مطمئن شدید، گام دو ماژور را یک بار با صدای «آ» بخوانید و درجات آن را با انگشت بشمارید تا به نت آخر برسید و از آنجا دوباره به نت اول برگردید.
بعد از پایان تمرین و قبل از شروع خواندن حتما در ذهنتان به این سؤالها پاسخ دهید: الف) چه بخوانم؟ ب) از کجا شروع کنم؟ ج) چگونه بگویم؟...
برای بهتر شدن طنین صدا، فیگور دهان اهمیت ویژهای دارد و بهترین عمل برای ایجاد طنین، استفاده از لبهاست. در هنگام خواندن، دهان باید به اندازة کافی باز باشد. نه کمتر و نه بیشتر. مقدار مطلوب باز بودن دهان به ترتیب زیر است:
در مایههای بم (اول خواندن) دهان به اندازهای که یک انگشت (انگشت اشاره) وارد دهان شود و در مایههای وسط (دوم) به اندازهای که دو انگشت (اشاره و وسطی) وارد دهان شوند و در مایه زیر (سوم ـ اوج) به اندازهای که چهار انگشت (غیر شست) وارد دهان شوند.
فرهنگ اصطلاحات مداحی
روضه، ذکر مصیبت: تعریف وقایع تاریخی با لحن سوزناک. چون در قدیم، مداحها از روی کتاب «روضهالشهداء» میخواندهاند، اصطلاح «روضه خواندن» مرسوم شده، اما رسمیترش «ذکر مصیبت» است. اوج «حال» مجلس، موقع خواندن روضه است. اگر بغضتان شکست که فبهاالمراد وگرنه بعید است دیگر بتوانید کسب «حال» کنید.
گریز زدن: معمولا مداح در زمان خواندن غزل، روضه یا دعا، از یک ماجرای تاریخی یا یک عبارت، استفاده میکند و داستانی از واقعة کربلا را به یاد میآورد. این کار به گریز زدن معروف است. خوب گریززدن، همانقدر به مجلس شور میدهد که گریز بیجا آن را بیحال میکند.
نوحه: شعری که با سینهزدن همراهی میشود. نوحه معمولا در قالبهای شعر کلاسیک نیست و هر بند از آن، وزن، قافیه و آهنگهای مختلفی دارد.
دم: یک بند از نوحه یا قسمتی از یک بند است که سینهزنها آن را تکرار میکنند. در ابتدای نوحه، نوحهخوان چند بار دم را میخواند و بقیه تکرار میکنند تا حفظ شوند. موقع خواندن دم، معمولا سینه نمیزنند.
گوشواره: آخرین بیت یا مصراع هر بند از نوحه، که سینهزنها با شنیدنش آمادة خواندن دم میشوند. گوشوارة هر بند، از شباهت وزن و آهنگش به آخرین بیت دم شناخته میشود. خیلی وقتها، سینهزنها از روی قافیة شعر، آخرین کلمات گوشواره را حدس میزنند و با مداح زمزمه میکنند.
کوچه وا کردن: وقتی نوحه شروع میشود، سینهزنها در صفهایی که دو به دو روبهروی هم هستند میایستند. به این کار میگویند کوچه وا کردن.
سه ضرب: نوعی سینهزدن که در آن سهبار به سینه میزنند و بعد به اندازة یک بار سینهزدن مکث میکنند. این مکث علاوه بر استراحت، باعث هماهنگی سینهزنها هم میشود.
واحد: نوعی سینهزدن که فاصلة بین سینهها زیاد است. مخصوص شعرهای خاصی است که معمولا هم مثنوی و بلند هستند. وقتی هم که مداح سکوت طولانی میکند، خود سینهزنها ذکری را متناسب با سرعت سینهزدن زمزمه میکنند تا هماهنگیشان از بین نرود. «عشق یعنی...» از محمود کریمی، یک مثال برای واحد است.
ذکر: کلمهای است که هنگام سینهزدن زمزمه میکنند و معمولا نام اهل بیت(ع) است. مثل «حسین حسین» یا «زینب زینب».
شور: سینهزدن سریع و ممتد. در شور، شعر بلند یا نوحه نمیخوانند و بیشتر ذکر میگویند. اگر هم شعری در کار باشد، معمولا تک بیت یا رباعیهایی است که همه از قبل، آن را بلدند. مثل «امان از دل زینب / چه خون شد دل زینب». زمان شور گرفتن در آخر مجلس است.
سنگین: در واقع همان واحد است، اما استفادة دیگری هم دارد. اگر مداح مدتی سکوت کند و سینهزنها خودشان سینه بزنند، سرعت سینهزنی کمکم زیاد میشود و به سمت «شور» میرود. اگر مداح هنوز قصد شور گرفتن نداشته باشد، از سینهزنها میخواهد که «سنگین» سینه بزنند. یعنی این که سرعت سینهزدن را کم کنند و همان روال قبلی را ادامه دهند.
مقتل: کتابهایی که وقایع عاشورا را نوشتهاند و منبع ذکر مصیبت محسوب میشوند. گاهی هم به جای کلمه «مقتل»، مداح اسم کتاب رامیگوید مثلا «لهوف».
ارباب مقاتل: این هم یعنی نویسندگان آن کتابها.
عرض دعای من: مجلس مداحی با دعا تمام میشود. چون هم با ذکر مصیبت و توسل به اهل بیت(ع)، شرایط استجابت دعا فراهم میشود و هم دعای دستهجمعی، احتمال اجابت بیشتری دارد. وقتی مداح مثلا میگوید: «این یک بند رو هم بخونم و عرض دعای من» یعنی بعد از این بند، دعا میکنم و مجلس تمام میشود.