بخش اول گفت و گو با دکتر محمد خوش چهره در خصوص عملکرد اقتصادی دولت نهم را اینجا ببینید.
درآن بخش خوش چهره به زیانهای فربه شدن دولت، ظرفیت دولت احمدی نژاد در پذیرش انتقادات و هشدارهای دلسوزان مطالبی را عنوان کرده بود و اینک بخش دوم گفت وگو از نظرتان می گذرد.
- شما رویکرد مردم در انتخابات 24 آذر را چگونه ارزیابی میکنید؟
جامعه ما نشان داده است که مردم کماکان نقاط استراتژیک را نقاط حیاتی و پایدار میدانند. نخست اسلامیت نظام. تمام تلاشهای شیطنتآمیزی که دنیای سلطه کرده و میکند که اسلامیت نظام را زیر سؤال ببرد بیهوده بود. انتخابات جاری نیز این ناامیدی را برای دنیا پیش آورد.
در تهران آرای مربوط به خبرگان از 2 میلیون رای دهنده نفر اول یک میلیون و 600 هزار رای میآورد اما نفر اول شورای شهر 600 هزار رای میآورد. کسانی که در انتخابات درگیر بودند میگفتند در بسیاری از برگههای رای اعتراضهای جدی نسبت به برخی از تصمیمات اجرایی نوشته شده بود.
این نشان میدهد که مردم کماکان به اصالت نظام و ارکان اسلامیت نظام توجه دارند و در انتخابات خبرگان نشان دادند که جایگاه مطلوبی برای آقای هاشمی رفسنجانی قائل هستند. ترکیب خبرگان نشان داد که بحث ولایت فقیه یعنی رهبری برای آنان مهم است. در حالیکه در همان انتخابات نفر اول شورای شهر تهران یک سوم رای دهندگان را کسب کرد. این نشان میدهد که در قلمرو اجرایی ایرادهایی وجود دارد.
- اشاره کردید به مسایل و مشکلاتی که در کشور در زمینه اقتصادی وجود دارد، به عقیده شما ریشههای استمرار مشکلات چیست؟
این سؤال کلیدی است و نیازمند یک تحلیل مبسوط است. این سؤال منطقاً میتواند مطرح شود که آیا شعارها و مخصوصاً وعدههای اقتصادی که از سوی رییس جمهوری در زمان رقابتهای انتخاباتی مطرح شد مبتنی بر یک باور علمی بوده یا برای جلب آرای مردم در فضای تبلیغاتی و انتخاباتی، به مطالب گرایش پیدا نموده یا نظرات کلیدی برخی صاحبنظران دلسوز را مصادره کرده آنهم بدون آنکه عمق و منطق علمی آن را درک کرده باشند.
این از مسایلی است که باید برای دستیابی به یک انتخاب مناسب،آسیبشناسی کنیم تا در انتخابات بعدی نواقص این چنینی را رفع کنیم. چون دیده میشود بعضاً به صرف طرح وعدهها یا شعارهای خوب مردم به سمت آن گرایش پیدا میکنند، اما در اجرا و عمل اگر این شعارها عقبه علمی خود را نداشته باشد جدا از آنکه برای کشور هزینه خواهد شد سرخوردگی برای مردم نیز ایجاد میکند.
در بسیاری از موارد دیده میشود از طرف یک رییس جمهور صرفاً کلیگویی و مسایل مهمی مانند عدالت یا عدالت اجتماعی صرفاً به شکل کلی مطرح میشود یعنی حرفهای خوب زده شده که در عمل تحقق نمییابد، یکی از دلایل آن را میتوان در ضعف دیدگاه نظری و تئوریک مربوط به عدالت و نداشتن تحلیل علمی و منطقی آن دانست و لذا بسیاری از شعارها مانند عدالت اقتصادی، مبارزه با بیکاری فقر و تبعیض و فساد و رونق اقتصادی که در قالب وعده در مرحله انتخابات یا حتی بعد از آن داده شده به طور مشروط دارای ارزش است.
مثلاً در بحث عدالت یکی از نکات و جنبههای مهم عدالت اجتماعی و اقتصادی تأمین نیازهای اساسی اولیه یا ضروری مردم است. این مسایل امروز در ادبیات توسعه اقتصادی تحت عنوان نیازهای اساسی پایهای مطرح است. یکی از نیازهای اساسی که در قانون اساسی هم با صراحت مطرح شده است تأمین مسکن و یا سرپناه و امنیت غذایی، ایجاد فرصتهای آموزشی و بهداشت برای آحاد مردم است.
دولت باید حداقل نیازهای اساسی را برای جامعه تأمین کرده باشد. وقتی شعار کلی عدالت اقتصادی داده میشود باید بلافاصله برای عملیاتی کردن آن، شیوه و زمان مورد نظر را ارائه کنند. نه اینکه صرفاً گفته شود نفت را به سر سفره میآوریم و بعد هم اصل مطلب انکار شود. لذا میتوان گفت اولین نقد من این بوده که شعار یا وعدههایی مانند عدالت حرف کلی است و از اول انقلاب خیلیها آن را مطرح کردهاند و لذا حرف جدیدی نیست.
به فرمایش مقام معظم رهبری دولت در مورد عدالت باید در عمل بر شعار پیشی بگیرد بنابراین انتظار ما از دولت این است که بگوید در چهار سال دوران ریاست جمهوری مسئله مسکن که یکی از معیارهای عدالت اقتصادی در کشور است چگونه میخواهد حل شود. چون از مصادیق بیعدالتی آن است که سهم هزینه اجاره یا مسکن در سبد هزینه خانوار ناعادلانه و غیرمتعارف باشد.
در کلانشهر تهران به طور متوسط نزدیک به 70 درصد از درآمد خانوارها صرف هزینه مسکن یا اجاره میشود در حالی که نرم عادلانه منطقی آن در کشورهای موفق، زیر 20 درصد است.
یعنی نهایتاً 20 درصد درآمد برای اجاره مسکن و 80 درصد برای سایر هزینهها، در حالیکه مثلاً در تهران به عکس است و این باعث شده برخی از افراد مجبور به اضافه کار یا دو نوبت کار باشند و اگر این امکان وجود نداشته باشد مجبور میشوند از 60 تا 70 درصد درآمد را بابت هزینه اجاره مسکن در نظر گیرند و تنها 30 درصد از درآمدشان برای بقیه مایحتاج و سایر تقاضاهای متعدد باقی بماند که این مبین فقر یا ضعف تقاضا است یعنی ضداقتصاد است و تقاضای کل را پایین میآورد و پایین بودن سطح تقاضای کل یعنی بی رونقی اقتصادی، رکود، افزایش بیکاری. پس انتقاد امثال ما عدم ارایه برنامه عملیاتی است.
- به عقیده شما دولت قصد دارد چگونه با این مسایل مواجه شود؟
یکی از ایرادهایی که وارد است درباره نحوه رسیدن به این اهداف است. باید با تصمیمگیریهای درست و برنامه وارد شد نه درخواست پول ملی کردن. شیوههای رسیدن به این اهداف نیز مهم است. بالاخره دولت میخواهد از سیستم اقتصاد آزاد به مفهوم آزادی مطلق اقتصادی استفاده کند یا برعکس به سمت اقتصاد دولتی میخواهد حرکت کند.
هیچ کدام از این مسایل اکنون شفاف نیست. میگوییم خصوصی سازی اما میبینیم که حضور دولت در همه عرصهها در حال قوی شدن است. مسئله مهم در قلمرو اجرا است. باید دید انسجام و هماهنگی بین تیم اجرایی چگونه است.
یکی از ایرادهایی که از برنامه اول تا کنون وجود دارد و مختص به این دولت نیست این است که به قلمرو اقتصاد کم توجه شده و این کم توجهی خود را در حالتهایی مثل عدم انسجام بین تیم اقتصادی دولت نشان داده است. دولتهای متعدد مجبور به ترمیم متعدد کابینه اقتصادی خود شدهاند.
- در این بین جایگاه چشمانداز برنامه چهارم توسعه و سیاستهای کلی اصل 44 در کجا قرار دارد آیا به آن توجه میشود؟
یکی از ایراداتی که بر نظام بودجهریزی هم به دولت و هم به مجلس وارد است این است که بسیاری از تصمیمگیریها و مصوبات در راستای چشمانداز 20 ساله نیست. چشمانداز که اهداف استراتژیک 20ساله را نشان میدهد ضرورت تاریخی بوده که از سوی مقام معظم رهبری و فشاری که ایشان وارد کرد این سند تنظیم شد که هدفهای خوبی را هم دنبال میکند.
به خاطر خطاهای تصمیم گیری، اختلاف طبقاتی و شکاف درآمدی ایجاد شد و بر افراد زیر خط فقر افزوده شد که این مسئله در چشمانداز دیده شد. متأسفانه دو سال از چشم انداز گذشته، در آن تاکید شده که باید وابستگی به درآمدهای نفتی کاهش یابد. اما در اجرا میبینیم که همسویی لازم با چشم انداز وجود ندارد.
برخی میگویند برخی از اقتصاددانان مجلس فقط بدیها را میبینند و کاری به خوبیها ندارند. اصلاً حرف کارشناس این نیست که ابتدا تعریف کند و بعد ایراد بگیرد. نقاط بحرانی را باید بدون کشتن وقت تذکر داد. دولت سکاندار کشتی است که همه ما در آن هستیم و بنابراین اگر درحال خوردن به صخره است که ما برخی مسایل را صخره میبینیم باید فریاد بزنیم این کشتی در حال برخورد با صخره است.
ما انحرافات جدی از برنامه چهارم توسعه و چشمانداز داریم. دولت یا باید برنامه را پس بگیرد و چشم انداز را نقد کند یا اینکه عملکرد خود را مطابق با آن تنظیم کند. اما اکنون اینگونه نیست. ما در بودجه سال 85 بیشترین وابستگی را به نفت در طول انقلاب داشتهایم. سهم بودجه نفتی تا پایان سال به 60 میلیارد دلار خواهد رسید. واردات ما در سال جاری در طول تاریخ انقلاب رکورد شکسته و به 52 میلیارد دلار رسیده است.
- چه پیشنهاد مشخصی دارید که بتواند در کوتاه مدت مشکلات را حل کند؟
اگر در رسانهها و مطبوعات دنبال کرده باشید در کنار همه انتقاداتی که داشتهایم پیشنهاد هم بوده است. اگر ما علاقهمندی و دلسوزی نسبت به دولت نداشتیم تفکرات و ایدههای خود را به طور رایگان ارایه نمیکردیم. پیشنهاداتی را از قبل دادهایم که متاسفانه عملی نشد و شاهد خسارتهایی به کشور هستیم.
برخی از مسایلی که برخی مسئولان دولتی میگویند حرفهای خوبی نیست که مثلاً تورم کتمان شود و در مراحل بعدی به عنوان توطئه رقبای انتخاباتی تلقی شود. دولت باید این را بداند که در عرصهای وارد شده که در آن رقیب وجود دارد و عدهای هستند که از موفقیت دولت خوشحال نمیشوند. این واقعیتهایی است که وجود دارد.
دولت به جای سیاستهای مدبرانه نباید به سمت فرافکنی برود. از خطیب جمعه تهران که به طور دقیق این مسئله را مطرح کرد که دولت به جای تحلیل تورم به سمت ریشهیابی برای حل آن پیش برود تشکر میکنم.
عدم تذکرات به موقع است که اشکال ایجاد میکند. در ملاحظات سیاسی برخی بازیگران سیاسی و کانالهای قدرت منافع خود را در موجسواری میدانند. بجای اینکه به کمک جریان برای تصحیح بیایند عناصر خود را به کابینه تحمیل کرده و به جریانات هشدار دهنده فشار وارد میآوردند که نتیجه آن را در دولتی شدن سیما میتوانیم ببینیم.
- با توجه به فضای موجود بینالمللی و فشارهایی که وجود دارد چگونه باید این اقتصاد را به سامان رساند؟
شیطنت دنیای استکبار فضایی را پیش آورده که اقتصاد ملی ایران در حساسترین وضعیت خود قرار گرفته است و هر تصمیم ناپختهای عارضه دارد و هر تصمیم مدبرانهای میتواند تهدیدات را تبدیل به فرصت کند. فضای کنونی فضای خاصی است.
برخی خوش باوریهای ما که به ویژه در دولت و رییس جمهوری مشهود بود نشان داد که فضای بینالمللی آنگونه که ما تصور میکنیم نیست. شجاعت جسارت و آرمان خواهی خوب است اما در کنار آن ساده نگری و خام برخورد کردن با مسایل باعث میشود که هزینههایی از سوی مردم پرداخت شود. ما در فرآیند سیاست بینالمللی خود به نقطه تحریم رسیدهایم که با اجماع هر 15 نفر اعضای شورای امنیت بوده است.
در حالی که ما جز این تصور میکردیم. ما داخل تحریم شدهایم و برای خروج از تحریم اگر حتی یک عضو هم مخالف باشد امکانپذیر نیست. در این تحریم که هر دو ماه تجدید نظر میشود آنهم در فضای شیطنت و دشمنی آمریکا که غلیظتر هم میشود نگرانی ما از اصل تحریم و تهدید نیست.
چون به فرمایش حضرت امام (ره) ما فرزند محرم و رمضان هستیم. نگرانی ما از مدیریت تهدید است. اگر ما بدانیم و دولت برسد به این نقطه که برنامهای برای مهار و تخفیف تهدید برنامهریزی کند از آن میتوانیم بگذریم و به اهداف استراتژیک دست یابیم. آنچه که نگران کننده است این است که مدیریت تهدید، مدیریت مناسبی نباشد و بر آن خدشه وارد شود و روزنههایی داشته باشد.
مدیریت تهدید اگر ابرمدیریت باشد مانند تجربهای که در زمان مدیریت حضرت امام در زمان جنگ داشتیم میتواند به فرصت هم تبدیل شود. البته تبدیل تهدید به فرصت شعار نیست باید از دولت برنامه خواست. تحریم اکنون در شکل جدید به نظام جمهوری اسلامی تحمیل میشود.
در این عرصه خودشیفتگی، ساده نگری و محدود نگری جواب نخواهد داد و عقلانیت و تدبر باید در آن باشد. هر چقدر شخص رییس جمهوری خود را به مقام معظم رهبری نزدیک کند و توصیههای حکیمانه راعملی کند آرامشی در بین نخبگان پیش خواهد آمد.
ما در مورد انتخابات توصیه حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی را دیدیم که به آن خوب عمل نشد و نتیجهاش آن بود که در بیرون از کشور تحت عناوینی نظیر شکست دولت و عدم پایگاه مردمی آن نام برده شد. شاید تعرضاتی که دنیای استکبار آغاز کرده با این تحلیل باشد که پایگاه مردمی دولت آنگونه که ادعا می کند نیست.
دولت باید به نقاط تهاجم نظر داشته باشد و محدود نگری را کنار بگذارد. اگر چنین فضایی را که وظیفه هر سه قوه است ببینیم میتوانیم و امیدواریم کماکان توطئه سلطه را به خود او گردانیم در غیر این صورت تحریم قطعا هزینه خواهد داشت و اگر شیطنتهای داخلی نیز به این مسئله دامن بزند خسارت سنگینی را متوجه مردم خواهد کرد.