نگار ( نگاریدن و نگارشتن ) در فرهنگها با معانی متعددی چون نقش و نقاشی به کار رفته است.
در حقیقت نگارگری مفهوم عام دارد و روشها و سبکهای گوناگون نقاشی ایرانی را شامل میشود؛ چه آنها که در کتاب و نسخههای خطی صورت گرفته شامل: تذهیب، تشعیر، حاشیه سازی، جدول کشی، گل و مرغ و چه آنها که بر دیواربناها و بومهای دیگر انجام شده است.
درواقع هنرمند نگارگر آنچه را که در پرده خیال دیده است به تصویر میکشد و در این راه با چنگ انداختن به ریسمان الهی و بهرهگیری از تعالیم اسلامی به خلق اثر هنری ایرانی اسلامی میپردازد.
از سوی دیگر، نگار در ادبیات عرفانی ما ذات باری تعالی است و در ادبیات عاشقانه نیز به معشوق میگویند و در هنر نگارگری خداوند،نگار حقیقی است و همه نگاهها به اوست و او نیز در صورت های مختلف به جلوه گری میپردازد.
نگاره، نگارستان و نگارخانه از مشتقات نگارگری هستند. این کلمات که هر کدام معنی خاص خود را دارند به صاحب نام خود تقدس میبخشد زیرا هر کدام به نوعی جلوه حق یا جایی برای نمایش و یا نگهداری این جلوهها هستند.
نگارهها در نگارگـری بر خـلاف تعـریف علمیشان یکسان هستند ولی مراتب دارند و طلا اوج تجلی رنگها و نقره اوج خفـای آنها هستند و رنگها در دو مقـام تلـوین و تمکیـن در اثر هنری جلوهگری میکنند.
تلوینها رنگ به رنگی در نگارگری است که یک اثر از رنگهای زیادی تشکیل شده است و تمکیـن به زمانی میگوینـد که رنگ در جای خود بنشیند.
با این تعریف نگارگر، تصویرکننده جلوه حق است و گاهی به مقامی میرسد که از حق چهره میکند و آن را چهره گشایی مینامند.
تاریخچه نگارگری دینی نیز به تصویرسازی قصص قرآنی و کتب مقدس آسمانی در اواخر سده 7 تا 12 هجری زمانی که مغولان به ایران حمله کردند،باز میگردد.
البته از همان دوران تصاویر زیادی از قصص انبیاء، آیات قرآنی، سورهها، حاشیه، جلد، میان سطرها در نسخهای معراجنامه، جوامعالتواریخ، مقامات حریری، مجموعه قصص انبیاء و کتب بسیاری چاپ و حتی به صورت رقعه دیده شده است.
در هنر نگارگری قرآن، اگر در راه دین قلمی زده شود و رنگ و طرحی به سفیدی کاغذ نقش ببندد همگی در ستایش آفریننده زیباییها است.
در کلامی دیگر اگر شعر حافظ برای جهانیان نیاز به ترجمه دارد، نگارگری، تذهیب و تشعیر، نقش و رنگشان احتیاج به هیچگونه تفسیر و ترجمهای ندارد.