در این فرایند، سارکوزی تلاش دارد تا نقش جدیدی برای فرانسه در امنیت بینالملل تعریف کند. سارکوزی درصدد است تا بار دیگر صحنه سیاست جهانی را در فضای قرن نوزدهم سازماندهی کند. الگوی سارکوزی با سیستم دلکسه در اوایل قرن بیستم مشابهت دارد. دلکسه نیز تلاش داشت تا از طریق ائتلاف با انگلیس، تحرک جدیدی برای سیاست امنیتی فرانسه بهوجود آورد. این امر زمینه شکلگیری جنگ جهانی اول را بهوجود آورد.
هماکنون از زمان سیستم دلکسه، صد سال میگذرد. بار دیگر فرانسه تلاش دارد تا هویت جدیدی را تعریف نماید؛ هویتی که مبتنی بر اعاده الگوی استعمار از طریق نظامیگری است. طبیعی است که براساس چنین رویکردی نقش سیاسی، امنیتی و نظامی فرانسه در سیاست بینالملل افزایش پیدا خواهد کرد؛ نقشی که به همراه بهرهگیری از سیاست فشار علیه کشورهایی همانند سوریه و ایران است.
آمریکا تلاش دارد تا نظم جدید خاورمیانه را از طریق تغییر در توازن قدرت مدیترانه شرقی بهوجود آورد. این امر مبتنی بر بهرهگیری از دیپلماسی فشار علیه سوریه است. فرانسه با تغییر توازن قدرت در مدیترانه شرقی مخالف است. به همین دلیل تلاش میکند تا محور اصلی جنگ رسانهای و دیپلماتیک خود را با ایران سازماندهی کند. نشانههای چنین رویکردی را میتوان در سیاست اعلامی سارکوزی در برخورد با ایران دانست.
وی در اوایل سپتامبر، ایران را تهدید به انجام حمله پیشدستانه کرد، درحالیکه سایر بازیگران بینالمللی بر این امر واقف هستند که حمله پیشدستانه فاقد هرگونه سودمندی امنیتی برای کشورهای مهاجم است. تجربه عراق نشان داد که حمله پیشدستانه نتیجهای جز افزایش درگیری و گسترش هزینههای نظامی برای کشورهای مهاجم ندارد.
براساس چنین ادراکی، این سؤال مطرح میشود که چرا سارکوزی و جراد آراد، سفیر فرانسه در سازمان ملل، از رویکرد تهاجمی علیه ایران صحبت میکنند. آیا جراد آراد نسبت به سرنوشت ران آراد هیچ آگاهی ندارد؟ ران آراد اقدامات تاکتیکی تهاجمی علیه نیروهای مقاومت را به انجام رساند، درحالیکه سارکوزی و جراد آراد از ادبیات راهبردی برای تهاجم علیه ایران استفاده میکنند. الگوی تهاجمی نتیجهای جز انهدام نیروی مهاجم نخواهد داشت.
این الگو را ایران با اقدامات متقابل پاسخ خواهد گفت.استراتژی ایران برای مقابله با اقدامات تهاجمی کشورهای غربی بر اقدام متقابل استوار است. هیچگاه ایران راهبرد تولید سلاح هستهای را در دستور کار قرار نداده است. الگوی ایران بر ارتقای ظرفیت فنی و دانش تخصصی در حوزه هستهای است. به همین دلیل است که فعالیتهای خود را در چارچوب پادمان هستهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به انجام میرساند.
با توجه به چنین شرایطی، ایران نسبت به تحولات ایجاد شده در سیاست منطقهای و بینالمللی فرانسه واقف است. تحلیلگران ایرانی روند تغییر در سیاست خارجی، امنیتی و دفاعی فرانسه را پیگیری میکنند. آنان بر این موضوع واقف هستند که تحرک دیپلماتیک سارکوزی در دنبالهروی از سیاست امنیتی آمریکا ممکن است جنگ سرد دیپلماتیک را در روابط دوکشور ایجاد نماید اما واقعیت آن است که چنین فرایندی به رویارویی نظامی منجر نمیشود.
فرانسه در شرایط موجود قادر به متقاعدسازی ناتو برای حمله به ایران نخواهد بود. از همه مهمتر آنکه ناتو نیز بدون توجه به قطعنامههای شورای امنیت امکان انجام عملیات نظامی در برخورد با کشورهایی همانند ایران را نخواهد داشت، مثل اینکه سارکوزی وزن مخصوص قدرت راهبردی ایران با لیبی را اشتباه گرفته است. این امر همانند آن است که برخی از روزنامههای ایران، وزن مخصوص فرانسه با جیبوتی یا موناکو را مشابه انگارند.
کسانی که چنین تحلیلی را مبنای دیپلماسی اعلامی خود قرار میدهند، قادر نخواهند بود حتی متحدین خود را متقاعد نمایند تا علیه آن کشور اقدام نظامی به انجام رساند. هزینه اقدام نظامی برای کشوری همانند آمریکا بهگونهای بوده است که اقتصاد آن را در وضعیت رکود قرار داده است. بهطور طبیعی فرانسه از آسیب پذیریهای بسیار گسترده تری در مقایسه با آمریکا و در روند اقدامات تهاجمی و جنگ پیشدستانه روبهروست.
اگر چه سیاست اعلامی فرانسه بخشی از آرزوهای افراد جاه طلب و ماجراجو در حوزه سیاست رسمی آن کشور محسوب میشود اما تهدید فرانسه به حمله پیشدستانه علیه ایران به شوخیای شباهت دارد که ممکن است درگیری را اجتنابناپذیر سازد.
* استاد دانشگاه تهران