مدتی است که زمزمههایی، خبر از تبعیضات جنسیتی در این سیستم میدهند.
به فرض اینکه این گفتهها حقیقت داشته باشند، آیا این موضوع تنها در ویکیپدیا به چشم میآید یا اینکه مثل یک ویروس خطرناک سراسر سیستم این دنیای مجازی را در بر گرفته است؟ آیا وجود چنین مسالهای تاثیری روی محتوای علمی مطالب موجود در چنین مرجعی دارد؟
در این شماره قصد داریم زوایای مختلف این موضوع را بررسی کنیم؛ مسائلی که میتوانند بر اعتبار علمی مطالب یک نشریه اینترنتی تاثیر گذاشته و آن را از درجه اعتباری چندین و چند ساله ساقط کرده و زیر سوال ببرند. میبینید؟ تبعیض میتواند تبعات ناخوشایند زیادی داشته باشد.
خانمها مقدمند؟
کمی به دور و بر خود نگاه کنید. مدیران شرکتها، معاونهای ارشد، مسؤولان رده بالا و دیگر ردههای شغلی موقعیتهایی از این دست را چه کسانی اداره میکنند؟ تصور کنید یکی از دوستان شما دارد عملکرد رئیس شرکتی بزرگ و بینالمللی را برای شما تشریح میکند، مطمئنا وقتی نام فرد مذکور را میشنوید انتظار دارید نام، نام یک مرد باشد، نه زن!
بیایید رو راست باشیم، بیشتر ما حتی فکر میکنیم پزشکان مرد، بهتر از پزشکان زن میتوانند بیماری ما را تشخیص بدهند یا مردها بهتر از زنها رانندگی میکنند! در واقع آمارها هم خیلی از ما را راضی نمیکند.
حال بیایید همین وضع را در شبکههای مجازی تصور کنیم. جایی که ریشههای این موضوع حتی تا چگونگی استفاده از بخش نظرات یا به اصطلاح کامنتینگ سایتها هم کشیده شده است.
به گزارش دیسکاوری، شیانگ لام بر حسب تحقیقات اخیر خود در این زمینه که بین سالهای 2005 تا 2011 انجام شدهاند، معتقد است تعداد اندکی از نویسندگان زن در ویکیپدیا، سعی داشتهاند مطالب را به سمت و سویی بکشانند که دلخواه قشر مذکر جامعه است و برای این کار خود نیز دلایلی داشتهاند.
گروه شیانگ همچنین به این حقیقت دست یافتند که تنها 16درصد از نویسندگان جدیدی که به ویکیپدیا پیوستهاند جنسیت خودشان را مونث مشخص کردهاند که این تعداد تنها 9 درصد از کاری را به عهده گرفتهاند که دیگر نویسندگانی که در همان سال مشابه و با آنها وارد سیستم شده بودند، عهدهدار میشدند.
یکی از دلایل کنار کشیدن خانمها از نوشتن در چنین سایت معتبری این بوده است که بعد از یکی دو باری که مطالبشان به عنوان تازهواردها به آنها برگشت میخورد، از سیستم کنار میکشیدند و به عبارت دیگر، از اینکه برای بار سوم و چهارم هم دست رد به سینهشان بخورد، پیشگیری میکردند! حال بیایید این عامل را با عامل دیگری در کنار هم بگذاریم. در این تحقیق مسائل مهمتری هم کشف شده که شاید از دید خیلی از ما پنهان مانده باشد.
اگر نگاه مختصری به موضوعات مورد علاقه مردان و در کنار آن، موضوعاتی که بیشتر مورد توجه زنان است بیندازیم، خواهیم دید که بیشتر موضوعات مورد علاقه آقایان حجم بیشتری نسبت به موضوعات مورد علاقه زنان دارد.
چراکه نویسنده کوشیده تا توجه مردان را به سمت نوشته خود جلب کند. به طرز عجیبی تمامی نگاشتههای مربوط به مسائل زنان، کوتاه، مختصر و گُنگ است. یکی از بهترین نمونههای این معضل را میشود درمورد فیلمهایی دید که یا بیشتر مورد علاقه زنان بودهاند یا سعی داشتند مسائل و مشکلات زنان را به تصویر بکشند.
نقدها و مطالبی که درباره اینگونه فیلمها نوشته شده، به گرد پای فیلمهای انیمیشن والت دیزنی هم نمیرسد! نویسندهها معمولا سراغ چنین مسائلی نمیروند و از طرح آنها خودداری میکنند.
مشکل اصلی کجاست؟
اما آیا مشکل ما حجم مطالب یا کنارهگیری نویسندگان زن است؟ اما به جز این میتوان از مشکلی یاد کرد که باعث میشود چنین شکاف جنسیای کارکرد سایت را مشخص کند. به عبارت دیگر، با کم شدن نویسندگان زن در یک نشریه یا سایت، غرضورزیها و سویهدار شدن مطالب موجود در آن سایت و در نتیجه، فاصله گرفتن هر چه بیشتر مطالب از ماهیت علمیشان نیز بیشتر میشود.
یکی دیگر از موضوعاتی که در تحقیقات نشان داده شد این بود که نویسندگان زن پس از ناکامی در این امر و کنار گذاشته شدن اینچنینی، از خیر تولید محتوا بگذرند و به پستهای مدیریتی در اینگونه گروهها روی آورند.
به علاوه یکی دیگر از عواملی که ممکن است سد راه نویسندگی زنان در اینگونه سایتها شود این است که بر خلاف اعتقاد معمول، زنان علاقه بیشتری به مطرح کردن موضوعات بحثبرانگیز دارند که همین امر باعث میشود در نهایت حق نویسندگی آنها لغو شود! شاید مردها در این مورد از سیاستهای فکری زیرکانهتری سود میجویند و زنها بیپرواتر عمل میکنند اما آیا این مورد دلیل کافی و محکمی برای اعمال چنین تبعیضهایی است؟
شریک جرم ویکی پدیا
بیایید به عقب بازگردیم. سال 2006 سال چندان خوشایندی برای نشریه Slashdot نبود. نشریهای که در آن زمان به عنوان چرخه اصلی دنیای تکنولوژی شناخته میشد و خوانندگان بیشماری داشت اما ناگهان بهخاطر گرایشهای سویهدار مدیران خود و تبعیضات جنسی موجود در آن، آماج حملات منتقدان قرار گرفت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داد. بد نیست ببینیم در اسلشدات چه گذشت که به این روز افتاد:
اسلشدات
اسلشدات برای بیش از چند دهه نقش نشریه نیویورک تایمز را در دنیای تکنولوژی بازی میکرد. این نشریه، از معتبرترینهای نشریههای فنی در دنیا شناخته میشد و هر خوره کامپیوتری حتما آن را پیش از هر منبع اطلاعاتی دیگری مطالعه میکرد. وقتی در این سایت به نوشته دیگری در یک سایت دیگر لینک داده میشد، سرورهای سایت مرجع به دلیل حجم زیاد مراجعین از کار میافتادند.
این موضوع در آن سالها دیگر تعجب کسی را برنمیانگیخت چراکه اسلشدات برای هیچیک از اهالی دهکده جهانی ناشناس نمانده بود. «اثر اسلشداتی» نامی بود که به از کار افتادن سرورهای سایت مرجع اطلاق میشد.
اغلب نویسندگان و کسانی که دستی در تکنولوژی داشتند به این امید مینوشتند که یکروز تحت تاثیر اثر اسلشداتی قرار بگیرند! این موضوع گاهی میتوانست آینده کاری نویسنده را تغییر دهد و زندگیاش را متحول کند چراکه این نشریه، همچون هر نشریه معتبر دیگری، طیف وسیعتری از مخاطبان را در برمیگرفت و به این ترتیب، تاثیر بیشتری هم بر جامعه مد نظر خود میگذاشت.
نیمه تاریک اسلشدات
کاترین مککینون، یکی از فعالان حقوق زنان در این باره گفته است که آرزو داشت ای کاش میشد تبعیضات جنسی را در تفاوتهای بیولوژیک انسانها محدود کرد، چراکه تغییر و بازسازی مسائل بیولوژیکی از فرهنگ جامعه، به مراتب آسانتر است. این نظریه در زمان خود، پاسخ صریحی بود به فرضیهای که ادعا میکرد رفتارهای تبعیضگرایانه مردها در نتیجه فعل و انفعالات سیستم عصبشناختی آنهاست و تعصب خاصی در کار نیست!
حال بیایید اتفاقی را که در نشریه اسلشدات رخ داد، از نگاه یکی از همین نویسندگان زن بنگریم. وقتی مقاله یک نویسنده زن به نام آنالی نیوویتزدر اسلشدات منتشر شد، به جای اینکه به جنبههای علمی مقاله توجه نشان داده شود، کاربران سایت درمورد این بحث کردند که ظاهر چنین نویسنده زنی که در اینگونه مسائل وارد است چطور میتواند باشد؟!
خیلی از آنها نوشته بودند که چنین زنی لابد صورت زشتی باید داشته باشد، چون آنقدر مطالعه کرده که وقت نداشته به سر و وضع خود برسد! اما چطور بود که با وجود چنین توهینهایی، نویسندگان زن همچنان به نوشتن در چنین نشریهای ادامه میدادند؟ همانطور که پیشتر گفتیم، اسلشدات، نیویورک تایمزی دیگر بود که اعتبار وسوسهانگیزش به قدری بود که کسی به سیاستهای احمقانه و توام با تبعیض آن، توجهی نکند.
افرادی چون آنالی نیوویتز در تغییر دادن چنین نگرشی بسیار تاثیرگذار عمل کردهاند و شاید اگر همانند سایرین میدان را خالی میکردند چنین موضوعی هیچگاه به گوش مسؤولان نمیرسید و اسلشدات به عنوان یک نشریه غرضورز شناخته نمیشد.
او معتقد است که محیط مجازی و عرصههای تکنولوژیک، با جامعهای که ما هر روز صبح در آن قدم میگذاریم هیچ تفاوتی ندارد. به همان اندازه که در جامعه جهت برقراری برابری و مساوات قدم برمیداریم، باید در محیط مجازی و دامنههای وسیع تکنولوژیکی نیز کوشا باشیم.
ادامه دارد...؟
آیا ماجرای سایتهایی چون اسلشدات و ویکیپدیا به همینجا تمام میشود؟ مسلما پاسخ به چنین سوالی منفی است. همانطور که روز به روز بر تعداد فعالان حقوق زنان اضافه میشود، تعداد سایتها، نشریات و محیطهای اینچنینی بیشتر و بیشتر میشود.
حال سوال اینجاست که آیا کسانی که در عرصههای فنی، علمی و تخصصی فعالیت میکنند، به اندازه کافی با همان دید به مسائل پیرامونشان نظر میکنند؟ اگر دانستههای یک شخص، عامل برتری اوست، چرا هنور که هنوز است بحث جنسیت در میادین علمی مطرح میشود؟ گاهی فکر میکنیم با ورود به قرن بیست و یکم و پشتسر گذاشتن دستاوردهای عظیم اجتماعی و سیاسی و علمی، دیگر از چنین مشکلاتی خبری نخواهد بود اما ویروس دارد در همین نزدیکیها منتشر میشود و هیچکدام از ما در پی راه درمان و جلوگیری از گسترش آن نیستیم.
این موضوع، شاید در نگاه اول، ربطی به تکنولوژی و مسائل علمی نداشته باشد اما حقیقت اینجاست که تبعیض جنسی باعث میشود تا اعتبار علمی در درجه دوم اهمیت قرار بگیرد. گاهی، همانطور که در مورد آنالی نیوویتز دیده شد، مسائل علمی حتی تا مرز نادیده گرفته شدن علنی هم پیش میروند.
چنین سیستمی برای جامعهای که تکنولوژی و علم، به بخش جداناپذیری از آن تبدیل شده از هر اتفاق دیگری خطرناکتر است. اینکه تبعیض جنسی اینروزها در کابلها و رشتههای سیمی، به شکل پروتکلها و عادات اینترنتی و زبان و فرهنگ کامپیوتری ما راه پیدا کرده، موضوعی نیست که بتوان سرسری از آن گذشت.
شاید اتفاقاتی که برای سایتهایی چون اسلشدات و ویکیپدیا افتاده، بتواند سرآغاز حرکت جدیدی در عرصه علمی و فنی باشد. دنیایی که در آن، ماهیت گوینده چندان تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نکند، وقتی که بتوان هر نظریهای را فارغ از نظریهپرداز مورد انتقاد قرار داد و به راحتی، سیستم علمی را خدشهدار نکرد.
تفاوتهای موجود در دو جنس، به هیچ وجه مانع از موفقیت و اعتبار نظریههای آنان نیست. نمیتوان یک ساختار بیولوژیکی را به اطلاعات فنی فرد ربط داد و از آن، مانعی جهت پیشرفت جامعه و فرد ساخت.