با وجود فروش خوبی که چندین فیلم شاخص از ابتدای سال90 داشتهاند، هنوز نمیتوان امیدوار بود که این وضعیت ادامه پیدا کند و سینمای ایران از بحرانی که با آن روبهرو شده رهایی یابد چون با نگاهی به آمار فروش دیگر فیلمهایی که در همین سال اکران شدهاند متوجه میشویم که هنوز سینمای ایران برای رسیدن به روزهای طلایی خود فاصله زیادی دارد. بررسی وضعیت سینمای ایران از لحاظ استقبال مخاطب، بیتوجهی به تنوع گونههادر سینما، نگاهی به رابطه بازیگر و مخاطب و در پایان بیان راهکارهایی برای برونرفت سینمای ایران از این وضعیت، بخشهایی هستند که در این مجال سعی کردیم به آنها بپردازیم و از نظرات افرادی چون فرزاد موتمن، حسین فرحبخش و علی سرتیپی درباره این مسائل مطلع شویم.
- بهنظر شما فیلمهای میلیاردی سینمای ایران با توجه به تعداد جمعیتی که از آنها دیدن میکنند، واقعا پرمخاطبند؟ برای مثال وقتی به آمار فروش فیلم عقابها در سال 64 مراجعه میکنیم میبینیم 18درصد جمعیت آن زمان این فیلم را دیدهاند درحالیکه فیلمهای پرفروش این سالهای سینما را به زحمت 5 درصد مردم میبینند.
موتمن: بهنظر میآید که سینمای ما در سالهای اخیر در هر شرایطی پر مخاطب نیست و حتی با بهترین فروشها هم نمیتوان گفت فیلمهای ما پرمخاطب هستند.
فرحبخش:ریشه این ماجرا در همان دهه60 است. این دهه را خیلی از افراد دوران طلایی میدانند اما باید بگویم که برخلاف تصور اینطور نیست. دهه 60 برای سینما در واقع روزهای خفت و خواری و ننگ است و دلیل اینکه امروز میبینیم تماشاگرانمان را از دست دادهایم در آن دهه نهفته است؛ به این علت که افرادی که در آن زمان در راس کار بودند سینما را از منظر خودشان میدیدند نه از منظر مردم. میگفتند آن چیزی که ما میگوییم باید بسازید. اگر شما میگویید که تعداد مخاطبان فیلمهای میلیاردی آن زمان به نسبت جمعیت با امروز تفاوت زیادی دارد، درست میگویید اما این قضیه به این علت است که در دهه60 ما یک کانال یک تلویزیون داشتیم که از ساعت 10:30 شب تعطیل بود و یک کانال دو هم داشتیم که روزی 2ساعت برنامه داشت.
در آن زمان اگر تلویزیون یک سریال در هفته نمایش میداد مردم خیلی هم راضی بودند و اگر یک فیلم سینمایی هم در آخر هفته پخش میکرد، خدا را شکر میکردند. آن روزها چیزی بهنام اینترنت و ماهواره وجود نداشت؛ فیلم ویدئو قاچاق بود و حدود 90درصد مردم دستگاه پخش ویدئو نداشتند و تکوتوک فیلمهای خارجی را با کیفیت پایین و به زحمت میتوانستند تهیه کنند و ببینند.
سیدی و دیویدی هم نداشتیم و از آنطرف، پارکهای ما ساعت 9- 8 شب تعطیل بودند و دورشان حصار کشیده شده بود. پس در این شرایط مردم ما چارهای جز دیدن فیلمهای بیکیفیت دهه60 را نداشتند. حال شما ممکن است فیلمهایی مثل مادر، مادیان و...را مثال بزنید و بگویید که ما این فیلمهای خوب را از این دهه داریم.بله داریم اما مسئله اینجاست که در آن دهه 800 فیلم ساخته شد که در بین آنها 30- 20فیلم ارزنده وجود دارد و بقیه این فیلمها قابل دیدن نیستند. فیلمهایی هم داشتیم که در جشنوارههای خارجی شرکت میکردند و جایزه هم میگرفتند اما آن آثار جز اینکه حیثیت، شرف، غیرت و فرهنگ ما را به باد بدهند در 90 درصد مواقع چیز دیگری نبودند و آثاری بودند که مخاطب هم زیاد از دیدن آنها استقبال نمیکرد.
پس با وجود این مسائل به این نتیجه میرسیم که تماشاگر آن دوره کاذب بوده. مثل اینکه آدمی را به یک سلول انفرادی ببرند و یک برگه روزنامه به او بدهند که قبلا حاضر نبوده بخواند اما در آن وضعیت حتی آگهیهای آن روزنامه را هم میخواند به این دلیل که کار دیگری در آن شرایط نمیتواند انجام دهد. مردم ما هم در آن دهه بهدلیل اینکه هیچ تفریح دیگری نداشتند به دیدن فیلمها میرفتند. اما از سال72 به بعد است که میتوانیم روی تماشاگرمان حساب کنیم؛ یعنی از زمانی که ویدئو آزاد شد، اینترنت و ماهواره آمد، انواع و اقسام پارکها و تفریحات مختلفی بهوجود آمد. حدودا از سال 76 تا 80 که آقای سیفالله داد روی کار آمد بهنظر من سینما ،آزاد و فیلمهای مختلفی در آن روزها ساخته شد و تماشاگر توانست به دیدن فیلمهای مختلف برود و همین باعث شد استقبال مخاطب سیر صعودی پیدا کند؛ یعنی نگاهی ایجاد شد که تماشاگر میتوانست برود و فیلم دلخواهش را انتخاب و تماشا کند.
بنابراین فروش میلیاردی این سالهای سینما با توجه به جمعیتی که به دیدن فیلمها میرود با اینکه اختلاف زیادی با گذشته دارد اما باز هم نعمتی است چراکه معیار آن زمان را نمیتوان با شرایط اجتماعی امروز سنجید. فکر میکنم سکانداران معاونت سینمایی فعلی در حال انجام اقدامات مثبتی هستند که تماشاگر را به سینما بیاورد. اما این مسئلهای است که مربوط به خارج از حوزه سینماست و به همین علت هنوز این اقدامات جوابی که باید را نداده است.
سرتیپی: فیلمهای میلیاردی ما قطعا پر مخاطب بودهاند که توانستهاند فروش بالایی داشته باشند. مثلا فیلم «ورود آقایان ممنوع» وقتی در تهران بالای 3 میلیارد تومان فروش میکند، نشانه پرمخاطب بودنش است. آمار نشان میدهد که در تهران بالای یک میلیون نفر از این فیلم دیدن کردهاند. البته این آمار با توجه به جمعیتی که داریم و این تعداد تولید فیلم آمار خیلی خوبی نیست اما مجموعا راضیکننده است.
- باتوجه به آمار بالای فروش فیلمهایی که امسال داشتیم و با توجه به تفاوتهای زیادی که این آثار با یکدیگر داشتند میتوانیم این را بگوییم که در سینما تنوع مخاطب داریم؟
موتمن: فکر میکنم که مخاطب سینما خیلی محدود است. ما یک مخاطب حرفهای داریم که بیشتر جوانان، دانشجویان، دانشآموزان و جوانانی هستند که عاشقانه سینما را دوست دارند. این جمعیت حدود صدهزار نفرند و افرادی هستند که به جشنواره فیلم فجر میآیند و فیلمها را میبینند و اصلیترین مخاطبان سینمای ایران این افراد هستند و باقی مخاطبان ما اتفاقیاند؛ یعنی خانوادههاییهستند که در سال تصمیم میگیرند یک بار یا دو بار به سینما بروند که در این میان هم قرعه بهنام چه فیلمی بیفتد، مشخص نیست.
فرحبخش: خوشبختانه سینما امروز به جایی رسیده که بتواند تنوع مخاطب پیدا کند. مثلا فیلمهایی که در سالهای 85-80 فروش میکرده امروز دیگر آن وضعیت سابقش را ندارد بهدلیل اینکه امروز مخاطب سنش بالا رفته و نگاهش تغییر کرده و مخاطبان جدید به سینما اضافه شدهاند. بله، ما تنوع مخاطب پیدا خواهیم کرد به شرط اینکه فیلمهای خوبی در ژانرهای مختلف ساخته شوند.
سرتیپی: ما خیلی تنوع مخاطب و ژانر در سینمای ایران نداریم و وقتی فیلمی ساخته میشود و فروش خوبی دارد بسیاری شروع به تقلید از آن میکنند و فیلمهایی در آن ژانر میسازند که مخاطب هم پیدا نمیکند، مثل فیلمهای کمدی که در این چند سال اخیر وضعیت خیلی خوبی نداشتند تا اینکه ورود آقایان ممنوع آمد و با فروش خوبی که کرد کمی به این وضعیت بهبود بخشید. یا در فیلمهای جنگی که مردم نوع دیگری از این ژانر را دوست داشتند ببینند اخراجیها آمد و مردم هم از آن استقبال کردند. اما متأسفانه در حالت کلی در ژانرهای مختلف فیلمهای خوب نداریم و بیشتر تقلید صورت میگیرد وآنقدر این کار تکرار میشود که باعث دلزدگی میشود، مثل فیلمهای اکشن که آنقدر در این ژانر فیلم ساخته شد تا دیگر مورد استقبال مخاطب قرار نگرفت و عملا این ژانر تعطیل شد. وقتی استانداردها رعایت نمیشود فیلمها از کیفیت خوبی برخوردار نمیشوند و این اتفاق در نهایت باعث دلزدگی و ریزش مخاطب میشود و به سرنوشتی دچار میشویم که امروز شاهدش هستیم.
- با ورود دیویدی فیلمهای خارجی مردم با استقبال زیادی که از این آثار کردند نشان دادند که علاقهمندند تا در ژانرهای مختلف فیلم ببینند. اما وقتی به فیلمهای سینمای ایران نگاه میکنیم متوجه میشویم که فاقد این تنوع ژانر هستند. علت این مشکل را در کجا میبینید؟
موتمن:واقعیت این است که سینمای ایران از ابتدای بهوجود آمدنش به جای اینکه به ژانرها توجه کند به ساختن ملغمه توجه کرده است؛ یعنی مثل سینمای غالب کشورهای عقبافتاده فیلمهای ما سالادهایی از ژانرهای مختلف بودند؛ فیلمهایی که اساسا ملودرام هستند ولی در عین حال یکی، دو صحنه اکشن هم دارند، در بعضی لحظات کمیک میشوند و در لحظاتی ترسناکند و در بخشهایی هم صحنههای موزیکال دارند و... این ملغمهسازی ویژگی سینمایی است که اصطلاحا به آن فیلمفارسیگفته میشود و این ویژگی اصلی سینمای ایران بوده. بعد از بهوجود آمدن موجنو و حضور فیلمسازانی که تصمیم گرفتند به شکل جدیتری فیلمسازی را دنبال کنند تلاشهایی شد اما کافی نبود.
تعداد کمی از فیلمسازان خوب ما به طرف تجربههای ژانری رفتند و غالب آنها به طرف درامهای اجتماعی کشش پیدا کردند. در واقع با دغدغههای اجتماعی خودشان فیلم ساختند و جز تعداد اندکی، خیلی تن به تجربه کردن ژانرها ندادند. ولی عجیب اینجاست که هر زمان فیلمسازان تصمیم گرفتند که ژانرهای مختلفی را تجربه کنند و سینمای ایران را از این حالت یکنواختی بیرون بیاورند نه با حمایت مسئولان مواجه شدند و نه با حمایت منتقدان! خاطرم هست که منتقدان ما در دهه 70 در مقالههایشان عنوان میکردند که سینمای ما خیلی یکنواخت است و تنوع ژانری نداریم؛ چرا همه یا مثل ایرج قادری فیلم میسازند یا مثل کیارستمی؟ چرا حد وسطی نداریم و نقدهای آنها از این شکایتها پر بود.
ولی اواخر دهه 70 وقتی من شروع به فیلمسازی کردم و جزو افرادی بودم که خیلی ژانرهای مختلف را تجربه کردم، نه از طرف منتقدان حمایت شدم و نه از طرف مسئولان. در این شرایط فیلمسازی که اینطور عمل میکند تبدیل به یک آدم تنها و بیپناه میشود که باید با تمام دنیا بجنگد تا بتواند یک فیلم بسازد. بهنظرم میآید که انگار سینمای ایران همان ملغمه همیشگیاش را میخواهد و مردم طالب همان آثار هستند و تغییر را نمیپذیرند.
فرحبخش: بهدلیل اینکه وقتی یکسری فیلم خاص ساخته میشود و مردم میخواهند آنها را انتخاب کنند و به دیدنشان بروند مسئولان ما سریع جلوی آن را میگیرند و میگویند نه به این شکل نسازید و اینجوری فیلم بسازید و...مثلا زمانی اکشن ساختن را جرم میدانستند و میگفتند جزو فیلمهای مبتذل است و امروز بهدنبال این میگردند تا کسی پیدا شود و اکشن بسازد و دیگر کسی این کار را نمیکند به این دلیل که ساخت فیلم اکشن پر هزینه است و تازه وقتی میسازند کسی به دیدنش نمیرود. بله ما مشکل ژانر داریم اما فکر میکنم اگر مسئولان به فیلمسازان اجازه بدهند کمی آزادانهتر فیلم بسازند و اگر محدودیت سوژه برداشته شود(منظورم بیبند و باری و خط قرمز شکستن نیست، اینکه از سوژههایی استفاده کنیم که نه با انقلاب و نه با نظام مشکل دارد و میشود در موردشان فیلم ساخت و فقط به خاطر اختلاف سلیقه است که ساخته نمیشوند) میتوانیم در سینمایمان تنوع ژانر داشته باشیم.
سرتیپی: متأسفانه سینمای امروز ما دنبالهرو شده و یک رهبریت و شاکله صنفی و دولتی وجود ندارد که این جریان را هدایت کند. همانطور که پیشتر اشاره کردم فیلمهای ما بیشتر تقلید شدهاند و اگر ببینند فیلمی فروش خوبی دارد همگی از آن پیروی میکنند و به کرات آثاری در آن سبک میسازند. این اتفاق باعث میشود که مثلا در یک دوره 5 فیلم کمدی به شکل همزمان به اکران درمیآیند و این مشکلی است که امروز سینمای ما به آن دچار شده است.
- به عقیده شما این ژانر است که در سینما فروش میکند یا فیلم است که میتواند باعث فروش بالای خود شود؟
موتمن: مطمئنا این خود فیلم است که باعث فروش بالا میشود اما تنوع ژانری هم یک شرط است برای اینکه ما رنگآمیزی داشته باشیم.
فرحبخش: فیلم در هر ژانری که ساخته میشود، باید خوب باشد. اگر فیلمی خوش ساخت باشد و قصه خوب و استانداردی داشته باشد پرفروش میشود. حال اگر با رعایت این شروط تنوع ژانر هم داشته باشیم، مردم بیشتر استقبال میکنند.
سرتیپی: قطعا جذابیت فیلم و البته سالن نمایش است که باعث فروش خوب یک اثر میشود. ما اگر یک فیلم خیلی خوب هم بسازیم ولی در یک سالن مناسب آن را نمایش ندهیم مردم آن استقبالی را که باید از آن نمیکنند. این روزها مردم برای دیدن فیلمها بیشتر به سینما آزادی، پردیس ملت، اریکه ایرانیان و... میروند که سالنهای نمایش خوبی دارند به جای اینکه بخواهند از سالن سینماهای نامناسب وسط شهر استفاده کنند. وقتی فیلم خوب و سالن خوب در کنار هم وجود داشته باشد با استقبال مخاطب روبهرو میشویم.
- آیا سینمای ایران بازیگر تجاری به معنای واقعی خود دارد که تماشاگر به خاطر حضور او به دیدن فیلمی برود؟
موتمن: بله ما بازیگرانی داریم که تماشاچیان به آنها علاقهمندند و به خاطر آنها برای تماشای فیلمها میروند اما چندان سوپراستار نداریم.
فرحبخش: فکر میکنم اگر هم داشته باشیم یکی، دو نفرند که آن هم اگردر فیلم خوبی حضور داشته باشند مردم به دیدنشان میروند و در غیراینصورت جز یکی، دو هفته اول که میتواند فروش خوبی داشته باشد تماشاگر، آن فیلم را پس میزند و نمیتواند اثرگذار باشد.
سرتیپی: چند بازیگر خاص داریم که تعدادشان اندک است.
- پس این دستمزدهای بالا بر چه مبنایی به بازیگران پرداخت میشود؟
موتمن: دستمزدهایی که من در این چند ماه اخیر شنیدهام که قراردادهایش بسته شده هیچ منطقی ندارند. این دستمزدها هیچ مناسبتی با میزان برگشت پول در سینمای ایران ندارند. بهنظرم باید یک جایی قانونگذاری وجود داشته باشد و حداقل و حداکثری برای دستمزدها درنظر گرفته شود چون آن چیزی که امروز مطرح میشود یک مسئله بیرویه، بیمنطق و بیمعنی است. در واقع آن هنرپیشه آنقدری که به ازایش دستمزد میگیرد، نمیفروشد.
فرحبخش: این دستمزدها بیشتر از بخش دولتی و از تلویزیون است که پرداخت میشود و به سینما هم سرایت میکند که این مسئله متأسفانه یکی از معضلات امروز سینمای ماست.
سرتیپی: بالاخره بازیگر در سینما مهم است. حال افرادی که استار هستند دستمزد بیشتری میگیرند و آنها که به اندازه استارها مشهور نیستند دستمزد کمتری میگیرند. برای فروش ویدئو و استقبال مردم از یک فیلم، بازیگر واقعا مهم است.
- با توجه به آنچه آمار نشان میدهد فکر میکنید سینمای ما در این سالها با بحران مخاطب روبهروست؟
موتمن:سینمای ایران در این سالها با بحران همه چیز روبهروست؛ بحران مخاطب، بحران سرمایه، بحران فیلمنامه و... .
فرحبخش: قطعا سینمای ما با بحران مخاطب روبهروست که خوشبختانه امسال این وضعیت خیلی بهتر شده است. باتوجه به اینکه امسال شورای صنفی نمایش در اختیار تهیهکنندگان است با برنامهریزیای که انجام داده نسبت به سال گذشته خیلی بهتر شده و تا به امروز دو برابر سال پیش فروش داشته است. این دقیقا به سیاستگذاریهای درستی باز میگردد که شورای صنفی نمایش در این سال درنظر گرفته است و آن را به مرحلهای رسانده که نوید بهتر شدنش را در شش ماهه دوم سال و همین طور سال آینده میدهد.
سرتیپی: ما قطعا بحران مخاطب داریم و هرساله شاهد این ریزش مخاطب هستیم. خوشبختانه امسال بهدلیل حضور چند فیلم متفاوت و خوبی که داشتیم توانستیم شاهد فروش بالای بعضی از فیلمها باشیم. اما به شکل کلی هر ساله شاهد ریزش مخاطبیم. یکی از دلایل این ریزش هم این است که مردم در این سالها از طریق تلویزیون، ماهواره و... میتوانند فیلمها را به شکل رایگان ببینند و متأسفانه سینمای ما هم این بنیه را نداشته که بتواند با آنها رقابت کند.
- دلیل ریزش مخاطب سینما را در کدامیک از این موارد میبینید؛ فیلمسازان، سوژهها یا...؟ و فکر میکنید راهکار مبارزه با این مشکل چیست؟
موتمن: بهنظرم مجموعهای از همه اینهاست. اما فکر میکنم مهمترین مسئله این است که مشخص نیست سینمای ایران کدام چشماندازی را باید داشته باشد. آیا قرار است سینمایی متکی بر سرمایههای بخش خصوصی داشته باشیم که اگر اینطور باشد در این صورت لازم است آنچه مربوط به پخش و اکران فیلم است کاملا در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرد تا بین تولید و توزیع فاصلهای وجود نداشته باشد؛ یعنی اینکه وقتی فیلمی را میسازیم برای شرایط اکران آن و بازگشت هزینهای که خواهد داشت در همان زمان برنامهریزی کنیم و بر پایه آن تصمیم بگیریم برای هر فیلمی چقدر هزینه کنیم تا این هزینه قابل برگشت باشد و این یک راهکار منطقی است اما در چنین سیستمی طبیعی است که نظارت دولت خفیف میشود. ولی اگر دولت نظارت شدیدش را میخواهد پس ما اصلا باید برویم به سمت یک سینمای دولتی؛ یعنی اینکه با ما مثل یک کارمند برخورد شود و اول سال به ما یک فیلمنامه بدهند که بسازیم و تحویل بدهیم. این هم یک نوع راهکار است. اتفاقا من این سیستم را برای ایران پیشنهاد میکنم و میگویم اصلا بخش خصوصی را تعطیل کنید و بگذارید همه چیز دولتی شود، برای اینکه تکلیف مشخص شود. شکلی که ما امروز داریم کمی دولتی و کمی خصوصی است که اصلا این حالت جواب نمیدهد و مهمترین مشکل سینمای ما این است. یا رومی روم یا زنگی زنگ. این شکلی که سینمای ایران 30سال در آن مانده مانند استخوان لای زخم است.
فرحبخش: من مستقیما این مشکل را مربوط به دولت میدانم. منظورم از دولت، این دولت نیست و کل دولتها مدنظرم هستند. بهنظرم نظام باید مستقیما تکلیفش را مشخص کند تا دولتها هم دستشان بازتر باشد. تا زمانی که دست فیلمسازان ما باز نباشد آن مخاطبی که ما میخواهیم به سینما نمیآید.
سرتیپی: اینها مسائل کلی است که نخستین آنها به کمبود سالنهای خوب نمایش بازمیگردد چرا که ما هیچ سرمایهگذاریای روی سالنهایمان خصوصا در شهرستانها نکردهایم. دومین دلیلش هم بازمیگردد به فیلمسازان و تهیهکنندگان ما که به سراغ ساخت فیلمهای کم خطر میروند. از سوی دیگر حضور رسانههایی که به راحتی حرفهایشان را میزنند و کارشان را انجام میدهند باعث شده با ریزش مخاطب مواجه شویم. ما خیلی نمیتوانیم با شبکههای ماهوارهای، فیلمها و سریالهایی که از تلویزیون پخش میشوند و همینطور با فیلمهای خارجی که به راحتی وارد کشور میشوند، رقابت کنیم.بهنظرم اصلیترین راهکارها برای حل این مسئله یکی بهوجود آوردن سالنهای خوب است که مردم در آنها لذت فیلم دیدن را هم تجربه کنند و دیگر اینکه دست فیلمسازان کمی بازتر شود که به راحتی بتوانند فیلمهای مختلف را تولید کنند تا انشاءالله اتفاق خوبی برای سینمای ما بیفتد.
این سه نفر
حسین فرحبخش:
از مهمترین تهیهکنندگان سینمای بدنه ایران که تا همین چند سال پیش شهره به «دردستداشتن نبض تماشاگر» بود. کارش در سینما را از دهه60 آغاز کرد. با شروع دهه70 دوران کارگردانسالاری به سر رسید و نوبت به تهیهکنندهسالاری رسید. از اینجا نقش حسین فرحبخش در محصولات دفتر فیلمسازیاش، پویافیلم پررنگ شد؛ تهیهکنندهای که در همه امور فیلمهایش از نوشتهشدن فیلمنامه تا انتخاب بازیگران و حتی تعیین زاویه دوربین (که جزو شرح وظایف کارگردان است) نیز دخالت میکند و جالب اینکه کارش در این زمینه بهتر از اغلب کارگردانانیاست که برایش فیلم میسازند. در فیلمهای دفتر پویا فیلم فرقی نمیکند که داریوش فرهنگ کارگردان باشد یا کامران قدکچیان و یا آرش معیریان؛ خروجی نهایی از یک امضا و مهر برخوردار است. شکستهای تجاری پیدرپی فیلمهای فرحبخش گرچه موقعیت او را قدری متزلزل ساخته ولی هنوز هم او جزو چهرههای شاخص سینمای تجاری است.
فرزاد موتمن:
کارگردان فیلمهای روشنفکرانه و متفاوت «هفت پرده» و «شبهای روشن»، از «باجخور» گرایش به گسترش مخاطبان فیلمهایش نشان داد و بلافاصله پس از شکست تجاری «صداها»، کمدی «پوپک و مشماشاءالله» را برای همان تهیهکننده کارگردانی کرد. موتمن از جمله فیلمسازان باسواد و خوشقریحه سینماست که فیلم تجاری پرفروش هم در کارنامه دارد.اینکه طی چه فرایندی کارگردان فیلمهای ساختارشکن و متفاوتی چون هفتپرده و صداها از کمدی نازلی چون پوپک و مشماشاءالله سردرمیآورد، نیازمند آسیبشناسی دقیق است. این همان مسیری است که فیلمسازان دیگری هم ناچار به طی کردنش شدند؛ مثلا سعید سهیلی، کارگردان دفاع مقدس و سازنده آثاری چون «مردی شبیه باران» و فیلم اجتماعی و تلخ «سنگ، کاغذ، قیچی» به ورطه ساخت کمدیهای پیشپا افتاده و مبتذلی چون «چارچنگولی» میافتد. در مورد فرزاد موتمن باید به تجربه باج خور نیز اشاره کرد که اولین تلاش آشکار او برای ساخت فیلم حرفهای و پرمخاطب با رعایت قواعد ژانر بود؛ فیلمی که البته فروش متوسطی کرد. موتمن جزو آن دسته از کارگردانان سینمای ایران است که با خودآگاهی فیلم میسازد و نسبت به شرایط سینما تحلیل دارد.
علی سرتیپی:
موفقترین تهیهکننده- پخشکننده فعلی سینمای ایران که از 4 فیلم میلیاردی امسال، 3 فیلم توسط دفتری که او مدیریتش میکند پخش یا تهیه شده است. افزایش دامنه قدرت و تأثیرگذاری فیلمیران در عرصه پخش و تولید تا حد زیادی مدیون مدیریت سرتیپی است.علی سرتیپی کارش را در سینما با بازیگری و حضور در نقشهای مکمل آغاز کرد و البته در کنارش به خلاقیت در حوزه پخش فیلم و تولید نیز پرداخت. او سالها در دفتر تعاونی ایرانمیلاد تجربه آموخت و از دهه80 توانست با پخش و تولید فیلمهای پرمخاطب، فیلمیران را به یکی از قویترین دفاتر پخش و تولید بدل کند. ویژگی بارز کارهای سرتیپی در سینما، تنوع ژانری قابل توجهش است و از نظر ویژگیهای شخصی باید به انعطاف مثالزدنیاش اشاره کرد که باعث شده در اختلافات صنفی میان سینماگران رابطهاش هم با اعضای اتحادیه تهیهکنندگان خوب باشد و هم جزو یاران گرمابه و گلستان شورای عالی تهیهکنندگان به شمار آید.