نشریه نیوساینتیست اخیرا در تحلیلی که درباره روابط بین حدود 43 هزار شرکت چندملیتی صورت داده اعلام کرده، گروهی نسبتاً کوچک از شرکتها که عمدتاً شامل بانکها هستند، قدرت بیاندازهای در اقتصاد جهان دارند.
این مطلب که شماری از بانکداران بر بخش بزرگی از اقتصاد جهان تسلط دارند، خبر تازهای برای معترضان ضد وال استریت نیست. اما این مطالعه که توسط نظریهپردازان سیستم در مؤسسه فدرال فناوری سوئیس در زوریخ انجام شده است، نخستین تحقیق از این دست است که از سطح ایدئولوژی فراتر میرود و وجود چنین شبکهای از قدرت را بهطور تجربی نشان میدهد.
در این تحقیق، اصول ریاضی که از مدتها پیش برای الگوگیری از سیستمهای طبیعی به کار میرود، با دادههای جامع مربوط به شرکتها ترکیب میشود تا نقشه مالکیت را در شرکتهای چندملیتی جهان ترسیم کند.
گروه محققان زوریخ با استفاده از اوربیس 2007 که پایگاه دادههای 37 میلیون شرکت و سرمایهگذار در سراسر جهان است، 43060 شرکت چندملیتی و داراییهایی را که میان آنها مشترک است، بیرون کشیدند.
آنان سپس الگوی کنترل شرکتها را از طریق شبکههای سهامداری بر دیگر شرکتها به همراه درآمدهای عملیاتی آنها استخراج و نقشه ساختار قدرت اقتصادی آنها را نیز ترسیم کردند. یافتههای این مطالعه حاکی از آن بود که 1318 شرکت، صاحب داراییهایی هستند که همپوشانی دارند. هرکدام از این شرکتها به 2 یا تعداد بیشتری از شرکتهای دیگر ارتباط داشت و بهطور متوسط آنها با 20 شرکت مرتبط بودند. با وجود اینکه این 1318 شرکت روی هم رفته 20 درصد از درآمدهای عملیاتی جهان را بهخود اختصاص میدادند، مجموعاً و از طریق سهامهای خود حدود 60 درصد دیگر از درآمدهای جهان را در اختیار دارند.
هنگامی که این گروه تحقیقاتی شبکه در هم تنیده شرکتها را بیشتر شکافت، متوجه شد که بیشتر فعالیتها و درآمدها در اختیار یک موجودیت بزرگ شامل 147شرکت است که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
این شرکتها 40 درصد ثروت شبکه 1318 شرکت را در اختیار داشتند. یکی از محققان این گروه گفت: در واقع کمتر از یک درصد شرکتها توانستند 40 درصد کل شبکه را در تسلط خود داشته باشند. بانکهای بارکلیز، جی پی مورگان چیساند کو و گروه گلدمن ساکس در زمره 20شرکت بالای این شبکه قرار دارند.
اعضای این گروه تحقیقاتی معتقدند تمرکز قدرت ذاتاً چیز بد یا خوبی نیست بلکه ارتباطهای درونی تنگاتنگ ممکن است بد یا خوب باشد و همان طور که در سال 2008 معلوم شد، این قبیل شبکهها ناپایدار هستند. تازهواردان به هر شبکه، ترجیحاً به اعضای بالاتر متصل میشوند. وقتی ارتباط درونی صورت خوشهای بهخود میگیرد، ثروت نیز اینگونه میشود. کارشناسان معتقدند این تحقیق نشان میدهد قوانین ساده حاکم بر شرکتهای چندملیتی بهطور خودجوش باعث تشکیل گروههایی میشود که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
یکی از اعضای این گروه گفت: این ادعای حرکت والاستریت را اشغال کنید که یک درصد مردم بیشتر ثروت را در اختیار دارند، بازتاب مرحله منطقی اقتصادی است که خودبهخود سازمان پیدا میکند.
گروه تحقیقاتی این سؤال را مطرح میکند که آیا این موجودیت بزرگ میتواند قدرت سیاسی متمرکز اعمال کند. برخی معتقدند 147 شرکت، زیادتر از آن است که بتواند دست به تبانی بزند. دان براها از مؤسسه سیستمهای پیچیده نیوانگلند در آمریکا میگوید این شرکتها در بازار رقابت میکنند اما در مسائل مشترک همکاری میکنند. شاید مقاومت در برابر تغییر ساختار این شبکه یکی از نقاط مشترک این همکاری باشد.