حامد صالحی- سینا کلهر: نقش و کارکرد سازمان‌های مردم نهاد در گفت‌وگو با رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران.

اگرچه تاریخ شکل‌گیری سازمان‌های غیردولتی با عناوین متفاوت و کارکردهای مختلف به گذشته‌های بسیار دور می‌رسد، اما با ظهور دولت‌های مدرن در اروپای غربی و به تبع آن در سایر نقاط جهان حیطه فعالیت‌ها و نقش‌ها و کارکرد‌های این سازمان‌ها محدود شد و در برخی موارد موجودیت آنها نیز زیر سؤال رفت.

 اما گذشت زمان نشان داد که دولت‌ها به تنهایی و از مجرای سازمان‌های رسمی قادر به انجام کلیه امور قلمرو خود نیستند. علاوه بر این با گسترش ارتباطات بین‌المللی و توسعه فرآیند جهانی شدن، مسائل جدیدی به وجود آمد که عملاً در چارچوب فعالیت‌های رسمی هیچ یک از دولت‌ها نبود. تمامی این عوامل منجر به بازگشت دوباره سازمان‌های غیردولتی به جوامع مدرن شد تا با ایفای نقش در حیطه‌‌هایی که سازمان‌های رسمی و دولتی کارایی لازم را نداشتند، گره از مشکلات احتمالی بگشایند.


درایران بعد از جنگ و دوران سازندگی و اصلاحات بود که سخن از سازمان‌های غیردولتی و تشکیل آنها به منظور واگذاری امور به نوعی مطرح شد. اینک نقش و کارکرد سازمان‌های غیردولتی یا همان مردم نهاد چیست؟ چه شرایطی برای رشد و توسعه آنها لازم است  و موانع عمده توسعه آنها چه می‌تواند باشد؟  این‌ها همه از جمله مسائلی است که در گفت‌وگو با دکتر سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران به عنوان یکی از سازمان‌های غیردولتی فعال در ایران مورد بررسی قرار گرفته است.

  • چه بسترها و زمینه‌هایی برای ایفای نقش سازمان‌های غیردولتی در جامعه ایران باید وجود داشته باشد و موانع عمده این امر چه چیزی است؟

 تجربه نهادهای غیردولتی در ایران تجربه اندکی است. با توجه به اینکه دولت در  ایران سالیان متمادی در گستره وسیعی تشکیل شده و بسیاری از نهادهای سنتی جامعه را مضمحل ساخته است. این دولت تقریباً  عمده‌ترین نقش‌ها و فعالیت‌های اجتماعی را برعهده گرفته و عملاً  نقش‌های بسیار وسیعی پیدا کرده است.

 در حالی که از سوی دیگر با گسترش نقش‌های دولت، نقش‌های جامعه به حداقل رسیده و نهادهای سنتی به میزان وسیعی کارکرد سابق خود را از دست داده‌اند. در چنین شرایطی دولت هم مدعی بسیاری از امور است و هم باید در برابر جامعه پاسخگو باشد. این وضعیت به همراه جریان توسعه سیاسی که در سال‌های اخیر رخ داد، خود به خود بحث ایجاد و تقویت نهادهای دولتی را مطرح ساخت. در حال حاضر سازمان‌های غیردولتی در شرایطی نیستند که بتوانند کلیه کارکردهای سازمان‌های غیردولتی را ایفا کنند.

 به عنوان مثال زمانی این نهادها می‌توانند به عنوان یک ناظر جدی در فعالیت‌های دولتی عمل کنند که ابتدا در حد نسبتاً قابل قبولی رشد کرده باشند و در جامعه به عنوان نهاد کارآمد شناخته شده باشند.

 در حال حاضر بخش عمده فعالیت سازمان‌های غیردولتی صرف این مسئله می‌شود که حداقل در میان خود کسانی که می‌خواهند یک نوع فعالیت مشخص و مشترکی انجام دهند، اجماعی به وجود آید. بعد از این مرحله است که آنها می‌توانند کارکردها و تأثیرات عام خود را ایفا کنند.

به نظر من بسیاری از نهادهای غیردولتی در همین مرحله اول مانده‌اند. در این حد که بتوانند در وهله اول به عنوان یک نهاد حداقل صنفی در بین متخصصان یک حوزه خاص به رسمیت شناخته شوند و این توان را داشته باشند که کلیه اعضای آن صنف یا رشته را برای عمل مشترکی گرد آورند. این گام اول است، پس از این مرحله آنها آرام آرام اقتدار و موقعیتی را به دست می‌آورند که در ایفای نقش‌هایشان به آنها کمک می‌کند.

  • بنابراین مانع اصلی در ایفای نقش سازمان‌های غیردولتی به نوعی نوپا بودن آنهاست؟

بله، مهم‌ترین مانع بر سر کارکرد همه جانبه این نهادها برای جامعه و دولت نوپا بودن و به اصطلاح تازه بودن آنهاست. چون آنها از سابقه و شرایط پایداری برای بقای خودشان برخوردار نبودند. این سازمان‌ها نیز مثل چیزهای دیگری که تازه وارد جامعه می‌شوند و به عنوان یک پدیده نو، اعجاب بسیاری را برمی‌انگیزند، هستند.

 علت این امر هم این است که ماهیت و کارکرد آنها مشخص نیست. خود انجمن جامعه‌شناسی به عنوان یکی از فراگیرترین سازمان‌های غیردولتی با چنین مانعی هنوز روبه‌رو است.یعنی ما هنوز نتوانسته‌ایم مجموعه اصحاب علوم اجتماعی را بر سر اهداف و حوزه تخصصی خودمان به طور متفق گردآوریم. هر چند پیشرفت‌های بسیار زیادی وجود داشته است.


به عبارتی سازمان‌های غیردولتی ابتدا باید خودشان، خودشان را باور کنند و وقتی این اتفاق افتاد، قطعاً خواهند توانست بر جامعه و مخاطبان عام‌تر تأثیر بگذارند. من فکر می‌کنم فعلاً مهم‌ترین مانع این است. اگرچه نمی‌خواهم نادیده بگیرم که دولت به خاطر موقعیت تاریخی‌اش در ایران از چنان قوت و استحکامی برخوردار است که می‌تواند به عنوان یک مانع عمل کند ولی به هر حال من فکر می‌کنم نو پا بودن و تازه کار بودن نهادهای غیردولتی مانع مهم‌تری است.

  • در سال‌های اخیر شاهد تصویب قوانین، آئین‌نامه و اساسنامه‌ برای سازمان غیردولتی بوده‌ایم که در کنار آن با اعطای اعتبارات خاصی زمینه لازم برای رشد و گسترش این سازمان‌ها فراهم آید، شاید بتوان این‌گونه عنوان کرد که دولت تلاش کرد سازمان‌های غیردولتی را ایجاد کند. حال سؤال این است که این دخالت‌ها چه تأثیراتی بر سازمان‌های غیردولتی دارد؟

 درواقع مسبب سست‌شدن نهادهای غیردولتی سنتی در جامعه ما عملاً دخالت‌های آمرانه  برخی دولت‌ها بوده است. مشی‌ای که  برخی دولت‌ها در عصر مدرنیته برای برنامه‌ریزی همه‌جانبه و توسعه همه‌جانبه به عهده گرفتند عامل تضعیف نهادهای غیردولتی شد. این مسئله در غرب نیز رخ داد اما پس از مدت زمانی به این نتیجه رسیدند که ادامه این وضعیت امکان‌پذیر نیست.

 چرا که منجر به فساد اجتماعی و آسیب‌های دیگری می‌شود. بنابراین پس از فراز و نشیب‌هایی که در عملکرد دولت‌ها به وجود آمد، آنها همان‌طور که با دخالت خود باعث تضعیف نهادهای غیردولتی شده بودند، این‌بار با دخالت خود خواستار مداخله آنها در امور جامعه شدند و اقدام به تأسیس این سازمان‌ها کردند.

 این امر هم مزایا و هم معایبی دارد. مزایای آن این است که چون خود دولت‌ها مسبب تضعیف نهادهای غیردولتی بودند، الان نیز تنها با کمک آنها این نهادها می‌توانند شکل بگیرند. چرا که دولت‌ها مبانی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و همه چیز را در اختیار خود دارند و از این روی امکان رقابت و مشارکت سازمان‌های غیردولتی وجود ندارد.

 مگر اینکه خود دولت‌ها به نحوی قبول کنند که نمی‌توانند نقش‌های همه‌جانبه را ایفا کنند و باید مردم و نهادهای غیردولتی را به کمک بطلبند. این محصول تاریخی دولت‌های بزرگی بوده است که در غرب اتفاق افتاده و در جامعه ما نیز خود به خود باید اتفاق بیفتد. در غیر این صورت دولت‌ها با بحران‌های عظیم اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... مواجه خواهند شد که از عهده حل آنها نمی‌توانند برآیند.


این دلایل بود که در دهه‌های اخیر دولت‌ها را بر آن داشت تا آرام آرام مسئولیت‌های  ایشان را تا حدودی واگذار کند و از همین روی از نهادهای غیردولتی تقاضا کرد تا در این امور مشارکت کنند.

 اما در وهله اول دولت باید به آنها کمک کند. چون به خاطر شرایط و موقعیتی که دولت‌ها ایجاد کرده بودند حتی تصور امکان رقابت با دولت نیز وجود ندارد.

 در هر حال باید از جایی شروع کرد و کسی جز خود دولت‌ها هم نمی‌توانند شروع کنند و دولت‌ها هم به این خاطر شروع نمی‌کنند که از نهادهای غیردولتی خوششان می‌آید بلکه به این دلیل که دیگر قادر نیستند به تنهایی به حل مشکلات جامعه بپردازند و اگر ادامه دهند بحران‌های اجتماعی افزایش می‌یابد و آنها نمی‌توانند از پس آن برآیند.

 آنها درواقع حق خودشان را به دیگری نمی‌دهند،  بلکه حق تضییع شده نهادهای غیردولتی را برمی‌گردانند با این حال ضمن اینکه ورود دولت‌ها و دخالت آنها مفید است، اما در عین حال معتقدم که NGOها باید هر چه سریع‌تر بتوانند مبانی مستقلی از دولت پیدا کنند والا اگر همچنان بند ناف متصلشان را به دولت حفظ کنند و با همان شرایطی که دولت‌ها برای آنها ایجاد می‌کنند، بقای خود را تعریف کنند؛ دیر یا زود دیگر نخواهند توانست نقش خود را ایفا کنند. در چنین شرایطی دولت‌ها ممکن است به خاطر عدم کارایی NGO ها دوباره خود به انجام امور محوله به آنها اقدام کنند.

  • وضعیت در جامعه ایران به چه صورت است؟ ما به کدام سمت حرکت می‌کنیم؟

 در سال‌های اخیر گام‌هایی برای مشارکت سازمان‌های غیردولتی برداشته شده است. هرچند تغییرات دولت ممکن است مشکلاتی را برای سازمان‌های غیردولتی ایجاد کنند. ولی دیریا زود دولت جدید متوجه خواهد شد که ادامه روند بدون حضور NGO ها غیرممکن است و لزوم اتکا به آنها را حس خواهد کرد.

 در هر حال در شرایط انتقالی افت‌و‌خیزها و قبض و بست‌هایی رخ می‌دهد و در هر جای دیگری نیز می‌تواند به وقوع بپیوندند. ولی دنیای امروز اساساً  به این نتیجه رسیده که مجدداً باید نهادهای غیردولتی را که در تاریخ بشر همواره نقش‌های عمده‌ای برعهده داشته و در یک دوره مضمحل شده را به عنوان یک تجربه تاریخی مجدداً  ایجاد و تقویت کند.


علاوه بر این بشر در دوره پست مدرن به این نتیجه رسیده است که بسیاری از چیزهایی که رد می‌کرد مثل قومیت‌ها، فرهنگ‌های متکثر و متعدد و... اموری هستند که بقای بشر مبتنی بر آنهاست. این تجربه‌ای است که بعد از گذشت یک دوره با اصطلاح توسعه از بالا و یا به عبارتی یک نوع اقتدار مرکزی دولتی به وجود آمده است.

  در کشور ما هم دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد. تجربه تاریخی ما نشان می‌دهد که علی‌رغم تحکم‌هایی که دولت‌ها در هفتاد و هشتاد سال اخیر داشته‌اند، بسیاری از نهادهای سنتی پایدار مانده‌اند و مثل برخی از انجمن‌های خیریه که به نظر می‌رسد در صورت فقدان آنها معلوم نبود چه بر سر جامعه می‌آمد، در حال حاضر هم این نوع انجمن‌ها نقش‌های بزرگی در جامعه ایفا می‌کنند.

 در جامعه ایران هم شرایط تاریخی و هم شرایط فعلی موانع شکل‌گیری و توسعه NGO است و نوسانات کوتاه‌مدت تأثیری در این امر ندارد. هر چند ممکن است وقفه کوتاهی در این مسیر ایجاد کنند اما در هر حال از آنجایی که این روند یک روند جهانی است ما ناچاریم در جهت آن حرکت کنیم.

  • به نظر شما چه آسیب‌هایی متوجه سازمان‌های غیردولتی است؟

یکی از آسیب‌هایی که NGOها با آن مواجه هستند و باید مراقب آن باشند، دخالت نابجایی است که ممکن است از سوی برخی نهادهای بین‌المللی یا برخی افراد که به نحوی رویکرد سیاسی و جانبدارانه دارند در امور آنها اعمال شود. مثلاً دیده می‌شود که برخی نهادهای مدنی در کشورهای در حال توسعه با کمک کسانی که دارای منافع سیاسی ویژه‌ای در سطح بین‌المللی هستند، حمایت می‌شوند.

 این نهادها باید متوجه منافع سیاسی که در پشت سر این کمک‌ها نهفته است باشند. در غیر این صورت ممکن است در داخل با فشارهایی مواجه شوند. کما اینکه در بعضی از کشورها این منافع سیاسی حتی منجر به آشوب و دخالت‌های غیرمستقیم در امور آن کشورها شده است. در نتیجه دولت با ایجاد محدودیت‌ در فعالیت آن سازمان‌ها به نوعی باعث انقباض آنها شده است.

در برخی از نهادهای غیردولتی مثل زنان و گروه‌های سیاسی و قومی این امر مشاهده می‌شود و همین خود باعث دشواری کار آنها می‌شود.

  •  آیا در یک جامعه دینی شرایط رشد سازمان‌های غیردولتی تغییر می‌کند؟

 باید توجه داشت ایدئولوژی آرمان‌ها را مشخص می‌کند. ولی اداره جامعه نیاز به مکانیزم‌های دیگری دارد که در اینجا معامله‌ها می‌توانند دخالت کنند. ممکن است آنها در ارتباط با اهداف کلی و جهت‌گیری‌های کلان نتوانند وارد شوند و نظام نخواهد آنها را سهیم کند ولی در اداره امور فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آنها می‌توانند وارد عمل شوند.

 بنابراین باید به این معتمدین مردم رجوع کرد و در اداره جامعه با آنها مشورت کرد و آنها را دخالت داد. تفاوتی در این مسائل میان نظام دینی و غیردینی وجود ندارد. چرا که نظام دینی هم در اداره جامعه نیازمند مراجعه به معتمدین مردم است. همان‌طور که قبلاً هم گفتم فرآیند واگذاری امور به NGOها فرآیند اجتناب‌ناپذیری است و شرایط عینی و عملی هر دولتی را به سوی آن سوق می‌دهد.