گروه اجتماعی ـ‌ مینا شهنی: وقتی به پدرش گفت: «بابا خودت را برسان»، شاید می‌خواست مطمئن باشد که کسی مراقبش هست. بعد از آن همه مراقبتی که از هم‌اتاقی‌هایش داشت فکر کرد پدر بیاید تا مراقبش باشد.

 شماره را یکی از دانش‌آموزان گرفته بود و گوشی را کنار گوش «فرشید درزاده» گرفته بود؛ همان دانش‌آموزی که وقتی از هجوم دود و حرارت از خواب پرید، سعی کرد تا دانش‌آموزان دیگر را از پنجره اتاق بیرون بیفکند مگر جانشان را نجات دهد. وقتی «جمال» را پای پنجره برد و کمکش کرد که بیرون برود برگشت تا یکی دو نفر دیگری را که حدس می‌زد هنوز میان دود مانده باشند بیرون بکشد. سنگین بودند. ‌فرشید برگشته بود و به بچه‌ها گفته بود خیلی سنگین بودند. نفهمیده بود که آن دو نفر (قاسم حیرتی و قنبر قریب) مرده‌اند. این دو هم مدرسه‌ای‌اش در خواب با استنشاق دود فراوان جان داده بودند. فرشید حالا چیزی از درد نمی‌دانست. سوختگی 90 درصد را با درد کاری نیست. همه عصب‌هایش از بین رفته‌اند و درد نمی‌کشد. قبل از اینکه با آمبولانس از مدرسه دور شود از یکی از بچه‌ها خواسته بود تا شماره پدرش را بگیرند و به پدرش التماس کرده بود که خودش را برساند. پدر آمده بود توی آمبولانس کنار پسرکش نشسته بود و از چابهار تا زاهدان تمام 720 کیلومتر فاصله را کنار پسرش توی آمبولانس نشسته بود و رنج کشیدن فرزندش را زجر می‌کشید و تماشا می‌کرد و بعدتر در تهران هم بالای سرش مانده‌بود. تا آخرین لحظه تنهایش نگذاشت، صدا هنوز توی گوشش طنین می‌انداخت؛« بابا خودت را برسان» دیر رسیده بود هر چند که اگر زودتر هم می‌رسید کاری از دستش برنمی‌آمد.

مرگ چهارمین دانش‌آموز چابهاری

آخرین فوت شده حادثه آتش‌سوزی خوابگاه دبیرستان در چابهار برهان‌الدین بلیده بود که با 60درصد سوختگی پنجشنبه در بیمارستان مطهری تهران جان باخت و امیدها را ناامید کرد. شاید بهتر بود از خانواده‌های داغدار معذرت خواهی می‌شد یا حتی بهتر بود با آنها همدردی می‌شد. بازماندگان هر حادثه‌ای و هر مرگ جانخراشی اول از همه نیازمند همدردی‌اند از همین روست که مراسم ترحیم برگزار می‌شود تا همه دوستان بیایند و همدردی‌شان را ابراز کنند شاید قدری هم اشک بریزند و هنگام خداحافظی دستی به گرمی بر شانه صاحب عزا بگذارند که آخرین غمت باشد.حالا آن سوی کشور دور از پایتخت خوابگاه یک مدرسه آتش گرفته، دانش‌آموزان سراسیمه خود را از پنجره اتاق بیرون انداخته‌اند دونفرشان همانجا خواب به خواب رفته‌اند به کام مرگ و در دم جان سپرده‌اند. یک حادثه در کشور رخ‌داده حالا چرا جای همدردی ندارد؟ چرا هیچ‌کس نفهمید که بچه‌های آن خوابگاه ترسیده‌اند، دچار شوک شده‌اند و نیازمند توجهند؟ اصلا کسی رفت حال بقیه بچه‌ها را بپرسد؟

مسئولیت بر عهده کیست؟

وزیر آموزش و پرورش تاکید کرده که مسئولیت حادثه بر عهده وزارتخانه متبوعش نیست، چرا که مدرسه متعلق به دانشگاه دریانوردی چابهار بوده و خوابگاه‌ها نیز از سوی همین دانشگاه تهیه شده‌اند. با این اظهارات مبرهن شد وزارت آموزش و پرورش فقط درصورتی مسئولیت دانش‌آموزان را خواهد داشت که آنها در خوابگاه مدرسه‌های دانشگاه اقامت نداشته باشند. اینگونه اظهارنظر ها به این معنی است که کشته شدگان دانش‌آموز نبوده‌اند چرا که مسئولیت خوابگاه‌ها و محل‌های اقامت دانش‌آموزان حتی در مدرسه‌های غیردولتی نیز برعهده وزارت آموزش و پرورش است چرا که طبق اساسنامه مدارس شبانه روزی دولتی یا غیردولتی آمده است: ‌الزامی است که مدرسه‌ دارای‌ فضاهای‌ آموزشی‌، پرورشی‌ و امکانات‌ و تجهیزات‌ مناسب‌ و مورد نیاز شبانه‌روزی‌ باشد و مناسب‌ بودن‌ محل‌، ساختمان‌، امکانات‌ و تجهیزات‌ مدارس‌ شبانه‌ روزی‌ باید به‌ تأیید مدیریت‌ نوسازی‌ و تجهیز مدارس‌ استان‌ برسد. اما به هر حال به‌نظر وزیر آموزش و پرورش هیچ مسئولیتی متوجه این وزارتخانه نیست؛گاهی نظر اشخاص بر قانون ارجح است و لابد این هم یکی از این موارد است.

بیمارستان؛ 720 کیلومتر آن طرف‌تر

در چابهار بیمارستان سوانح سوختگی نیست، یعنی اصلا جایی که بشود به درد بچه‌های گرفتار آتش رسیدگی کرد وجود ندارد. بیمارستان 720 کیلومتر آن طرف‌تر در زاهدان است که تازه آن بیمارستان هم از پس مشکل این نوجوانان برنمی‌آید. اما مسئولان منطقه تصمیم می‌گیرند که بچه‌ها را بفرستند زاهدان، خب سوختگی احتمال عفونت دارد و زمان هم مهم است. باید از سریع‌ترین وسیله‌ای که دارای شرایط ایزوله باشد برای انتقال مصدومان استفاده کرد. بهترین راه استفاده از یک هواپیماست که در آن اتاقک‌های مخصوص تعبیه کنند و مصدومان را در نخستین فرصت به تهران برسانند. وزارت بهداشت مسئول است تا امکانات درمانی را در اختیار مردم بگذارد. هیچ‌یک از این اقدام‌ها انجام نمی‌شود، بچه‌ها را در آمبولانس‌های معمولی می‌گذارند و تمام 720 کیلومتر تا زاهدان را بدون ‌امکانات لازم و پزشک می‌برند. زمان از دست رفته و از بدترین روش برای درمان استفاده شده است.بعدتر از زاهدان بچه‌ها را می‌فرستند تهران برای درمان. احتمالا این انتقال هم زیر فشار افکار عمومی و مطبوعات انجام شده است. دو وزارتخانه عریض و طویل آموزش و پرورش و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با اینکه هر سال بودجه مناسبی از دولت دریافت می‌کنند حتی مسئولیت ماجرا را هم به گردن نمی‌گیرند.

بعدها

و بعد می‌شود فکر کرد که پدر و مادری فرزندش را برای زنده ماندن از مدرسه رفتن منع می‌کند؛ مادری که ضجه می‌زند و خودش را نفرین می‌کند که کاش جلوی درس خواندن بچه‌اش را گرفته بود. چه می‌شد درس نمی‌خواندی اما زنده می‌ماندی؟خوب شد مسئولیت‌های بیشتری به وزارت آموزش و پرورش سپرده نشد وگرنه خدا می‌داند که تقصیر هر رخداد را ممکن بود به گردن چه کسی بیندازد تا خودش از مهلکه بگریزد.بچه‌ها در آتش سوختند آخرین رؤیایی که دیدند کابوسی بود پر از سرخی آتش و سیاهی دود، برای شادی روحشان و برای آسودگی تن‌هاشان که این‌همه درد را تحمل کرد دعا کنید.

منبع: همشهری آنلاین