تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱:۵۷

محسن اسماعیلی: شاید هیچ عمل مستحبی به اندازه اقامه عزا بر حضرت سیدالشهدا مورد تاکید پیشوایان دینی ما نبوده است. تاکید و تشویقی که نسبت به بزرگداشت قیام عاشورا و یادآوری حوادث کربلا صورت گرفته است، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت شگفت‌انگیز است.

گذشته از سیره عملی پیامبر و امامان معصوم در ذکر مصائب امام حسین (ع) و گذشته از آن که حتی انبیای پیشین نیز ذاکر و عزادار این حادثه بی‌نظیر تاریخی بوده‌اند، احادیث و روایات پرشماری در این باره به دست ما رسیده است که بی‌تردید از مرز تواتر فراتر رفته و در مجموع شکی در اصالت سند و صحت اسناد آنها باقی نمانده و نمی‌ماند.

از نظر دلالت و محتوای این روایات نیز کمتر توصیه‌ای را می‌توان یافت که تا این اندازه مورد تحسین و مستوجب پاداش تلقی شده باشد. برای نمونه به احادیث متعدد و معتبری باید اشاره کرد که تعیین پاداش ریزش اشک به یاد امام حسین (ع) را تنها بر خدا می‌داند و البته تاکید می‌کند که خداوند به کمتر از بهشت راضی نخواهد شد.

در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که «برای هر کاری (اندازه‌ای از) پاداش است مگر اشک ریختن بر ما» که پاداش آن اندازه ندارد و همان حضرت فرمود : «در روز قیامت زیارت‌کنندگان حسین(ع) برتری خاصی بر دیگران دارند و آن این است که چهل سال قبل از همه مردم و در حالی که آنان هنوز گرفتار حساب هستند، به بهشت وارد می‌شوند».

فلسفه عزاداری و حکمت لزوم آن اینک جای پرسش است که این همه تاکید و آن همه وعده پاداش به چه دلیل است؟ چگونه می‌توان گریه (بکاء) یا حتی گریه‌نمایی(تباکی) بر امام حسین(ع) را موجب دخول قطعی در بهشت دانست و حال آنکه افزون بر احادیث فراوان، حتی آیاتی از قرآن کریم نیز به صراحت دلالت بر آن دارند که بهشت پیچیده در سختی‌ها و دشواری‌ها است. قرآن با شگفتی از مدعیان می‌پرسد:

«آیا پنداشته‌اید که داخل بهشت می‌شوید در حالی که هنوز سرگذشت آنها که پیش از شما بودند به سراغ شما نیامده است؟ به آنها سختی و زیان رسید و به تزلزل افتادند تا آنجا که پیامبر و مؤمنان همراهش گفتند: یاری خدا کی می‌رسد؟» از نظر قرآن «بهشت منزلگاه کسانی است که (همواره) از جایگاه خدای خویش بیمناکند و خود را از هوس‌های نفس باز می‌دارند.»

چگونه می‌توان پذیرفت که کسانی با یک عمر جهاد و ایثار تضمین برای ورود در بهشت نداشته باشند، اما بهشت برای آنان که بکاء یا تباکی در مصیبت سالار شهیدان(ع) داشته باشند، ضمانت شده است؟ به راستی چرا زیارت آن حضرت را موجب ریزش همه گناهان، معادل عمره، معادل حج ، برابر حج و عمره و حتی بیست، هشتاد و یا صد حج مقبول دانسته‌اند.

این پرسشی است که ما را به بحث در مورد فلسفه قیام عاشورا و آثار یادآوری و بزرگداشت آن حادثه بزرگ می‌کشاند.

بایسته‌های عزاداری و آسیب‌های آن بی تردید پاداش‌های بی‌نظیری که برای عزاداری حسین(ع) وعده داده شده بی‌دلیل نیست؛ بلکه ناشی و حاکی از آثار و برکات بی‌مانند آن است؛ خصوصاً با توجه به تاکید‌هایی که بر تکرار، علنی و جمعی بودن این گونه مراسم شده است؛ حتی اگر هزینه‌های جانی هم در پی‌داشته باشد. اینک باید دید آن آثار و برکات چیست و به چه دلیل عزاداری این همه ارزش دارد؟ پاسخ به این پرسش آسیب‌شناسی عزاداری را هم برای ما ممکن می‌سازد.

 

در یک جمع‌بندی ساده می‌توان با استفاده از منابع و متون دینی در این زمینه گفت: اولاً عزاداری درسی برای چگونه زیستن است و نه تنها برگذشته گریستن. عزاداری نگاه به گذشته است برای پیمودن راه آینده.

ثانیاً عزاداری مبتنی بر معرفت و به نوبه خود مولد معرفت‌های جدید است.

و ثالثاً احیای «امر» است؛ امر خدا، پیامبران و امامان. وقتی عزم بر ساختن آینده آرمانی پیدا شد و معرفت نیز وجود داشت، آنچه اینان خواسته‌اند محقق می‌شود و همین است راز عظمت عاشورا و بزرگداشت آن.

اما اگر یاد عاشورا بخواهد ما را در گذشته نگهدارد و با توقف در احساسات و عواطف از تعقل و تدبر باز دارد و به جای «احیای امر»، انزوا و «ایکال امر»؛ را بر ما تحمیل کند، آیا شایسته این همه توصیه و مستوجب آن همه پاداش خواهد بود؟!چنین برداشتی ظلم دیگری است که گاهی بر آن حادثه بزرگ رفته است.

به تعبیر استاد حکیمی «در عاشورا دو ظلم واقع شده است: یکی بر ‌امام حسین(ع) و خاندان پیامبراکرم(ص) و دیگری بر خود عاشورا» و بنابراین «باز باید عاشورایی برای عاشورا گرفت.... و اکنون ما مسلمانانیم و دو تجدید نظر ضروری:

الف) تجدید نظر در شناخت عاشورا

ب) تجدید نظر در چگونگی بهره‌وری از عاشورا ...

اول) شناخت آینده از طریق نگاه به گذشته

تشکیل مجالس ذکر مصائب عاشورا برای کسب آگاهی است از آنچه اتفاق افتاده تا آموزش‌های لازم را جهت تعیین سرنوشت خود در آینده فرابگیریم و چنین است که عاشورا در بردارنده «درس‌ها وعبرت‌ها» می‌شود. عبرت از ماده عبور است؛ عبور از گذشته به سوی آینده.

بنابراین گریه بر سیدالشهدا (ع)، بازگشت به گذشته و موجب خمودی و رکود نیست، حرکت از گذشته است برای ساختن جامعه‌ای آرمانی و مورد پسند آن حضرت.

عزاداری پاسداشت گذشته است و بازساخت آینده و از این‌رو «بزرگداشت و بازسازی این واقعه و به خاطر آوردنش موجب می‌گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز بهره گیریم. همان‌طور که اصل آن حادثه تاثیر شگرفی در جامعه آن روز داشته، خاطره و بازسازی آن نیز می‌تواند آثاری متناسب با‌ آن داشته باشد.»

اولین اثر زیارت امام حسین(ع) و یاد عاشورا باید همین باشد که در زندگی آینده خود، مانند او باشیم و چنین است که در زیارت عاشورا پس از یادآوری سنگینی مصائب آن حضرت، با او چنین پیمان می‌بندیم که «ای‌ابا‌عبدالله! من تا قیامت «آنان که شما را دوست دارند، دوست می‌دارم و با آنان که به جنگ شما در آیند می‌جنگم» و سپس از خدا درخواست می‌کنیم«اینک که به واسطه آشنایی با او ما را بزرگ کرده است، توفیق خونخواهی او را نیز به ما عنایت فرماید. «و باز هم در پایان آرزو می‌کنیم که «خداوند در دنیا و آخرت ما را با آن حضرت قرار دهد و گام‌های ما را در راه ایشان ثابت و استوار بدارد.»

همه این‌ها نشان از هدف اصلی عاشورا و یادکرد آن دارند و اینکه مقصود اصلی حیات و ممات حسین‌وار است.

دوم ) ابتنای بر معرفت و تولید علم

اگر هدف از عزاداری، الگوگیری برای آینده و فراگرفتن درس چگونه زیستن است، بدون تردید باید مبتنی بر معرفت و شناخت دقیق گذشته باشد. عزاداری آنگاه انسان و جامعه را می‌سازد که تنها ناشی از تحریک عواطف و احساسات نباشد و عزادار بداند که حسین (ع) که بود، چه می‌گفت، با او چه کردند و او چه واکنشی نشان داد؟ طبیعی است که چنین معرفتی از گذشته، معرفت جدیدی نسبت به آینده تولید می‌کند و عزادار واقعی می‌تواند حسین زمان خود و دوستان و دشمنانش را بشناسد و دریابد که باید چگونه رفتار کند. این همان چیزی است که امام برای آن قیام کرد و اگر حاصل شود، کمترین پاداش آن بهشت است؛ همان که در روایات آمده بود!

بر همین اساس گروه پرشماری از روایات، پاداش‌های وعده داده شده برای عزاداری را مقید به آن کرده‌اند که زایر آن حضرت «معرفت به حق او» داشته باشد. عالم جلیل القدر شیعی، ابن قولویه قمی، حداقل هفده روایت با چنین قیدی را جمع آوری کرده و اعتبار کتاب او نیز بی‌نیاز از توضیح است.

جالب اینکه گریه هم که موضوع بسیاری از روایات و ثواب‌های عزاداری است، بدون شناخت (حداقل اجمالی) حاصل ناشدنی است و به همین دلیل دارای ارزش بسیار است. حتی آن گونه که گفته‌اند تباکی و گریه‌نمایی بر حضرت نیز بدون شناخت ممکن نخواهد بود.

مرحوم عبدالرزاق مقرم در کتاب ارزشمندی که پیرامون این حادثه نوشته است، می‌گوید: ائمه هدی(ع) خواسته‌اند تا مجالس عزاداری برای همیشه پایدار و باقی بمانند، زیرا می‌دانستند که تا یاد این مصیبت باقی است و مردم به یاد آن هستند، دین هم باقی خواهد بود و از این‌رو به لازمه ذکر مصیبت که همان گریه باشد اکتفا نکرده و حتی بر تباکی هم تشویق نموده‌اند. تباکی آن است که آدمی خود را به شکل گریه‌کنندگان در آورد؛ بدون آنکه اشک از چشمانش خارج شود و معلوم است که تباکی تنها در صورتی ممکن است که شخص از درون ناراحت و متاثر است ولی اشک او جاری نمی‌شود. بنابراین تاثر درونی از آنچه بر محبوب وارد شده و در نتیجه نفرت از عاملان آن در این جا هم وجود دارد.

او پس از بررسی مفاد روایات و نقل این جمله از شیخ محمدعبده در تفسیر المنار(ج8، ص301) که «التباکُی تکلّفُ البکاءِ لاعَن ریاءِ»، نتیجه می‌گیرد که «باکی و متباکی در سوزش قلب و تأثر نفس مشترک هستند و لذا در اثر آن یعنی نفرت و برائت از عاملان آن هم مشترکند.»

بر همین اساس، مقرم آنان که تباکی را تظاهر و ریا می‌دانند محکوم به عدم دریافت حقیقت کلام امامان می‌کند.

سوم) احیای دین و اصلاح جامعه

یکی از مهمترین ثمرات عزاداری که اتفاقاً در صورت اجتماع و گروهی بودن آن بهتر حاصل می‌شود، اقامه دین و «احیای امر» است؛ این تعبیر تامل برانگیزی است که در روایات نیز بر آن تاکید شده است. برای نمونه امام صادق‌(ع) از فضیل‌بن یسار پرسیدند که آیا با یکدیگر می‌نشینید و گفتگو می‌کنید یا نه؟ وقتی فضیل پاسخ مثبت داد، امام فرمودند: بدانید که من اینگونه مجالس را دوست دارم. پس امر ما را احیا کنید؛ زیرا هرکس در مجلسی بنشیند که در آن امر ما زنده می‌گردد، قلب او در روزی که قلب‌ها می‌میرند، نخواهد مُرد.»

تجربه نشان داده است که «با تشویق مردم به زیارت و گریه و تمایل دل‌ها به سوی آنان، پایه‌های کفر فرو می‌ریزد، شعله‌های آن فرو می‌نشیند و اساس ظلم متزلزل می‌گردد... زیارت موجب ترغیب زائر به پیمودن راه آنان و ترک اموری می‌شود که موجب دوری از آنان است» و این همان چیزی است که از ما خواسته‌اند؛ یعنی احیای امر. مخالفت و ممانعت همیشگی حکام جور با زیارت امام حسین(ع) و نیز مجالس عزاداری آن حضرت به همین سبب بوده است.

هنگامی که می‌بینیم آن حضرت علت اصلی قیام خود را اقامه حق و ابطال باطل دانسته، حرکت خود را در جهت اصلاح جامعه مسلمانان می‌نامد و در این راه حاضر به آن گونه فداکاری‌ها می‌شود، چگونه می‌توان پیرو حسین(ع) بود و در مقابل ستم و ستمگران ساکت بود؛ چه رسد به همکاری؛ چگونه می‌توان یا حسین(ع) گفت و در برابر بدعت سکوت اختیار کرد؟!

این آموزه‌ها در گفتارها و رفتارهای آن حضرت به صورتهای مختلف تجلی یافته است. برای نمونه امام(ع) به هنگام خروج از مدینه ضمن نامه ای به برادرش محمدبن حنفیه می نویسد: «من نه از روی خود خواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از این شهر خارج می شوم، بلکه هدف من از این سفر اصلاح در میان امت جدم می باشد ، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند پیامبر و پدرم عمل نماید»

امام به هنگام پایان سخنرانی در صحرای منَی می فرماید:«خداوندا ! تو خود می دانی که آنچه انجام می دهیم نه برای کسب قدرت است ونه برای رسیدن به امکانات بی ارزش دنیوی ؛ قیام ما برای آن است که پرچم ارزشهای دینی بر افراشته شود و سرزمین های تو آباد گردد، امنیت بندگان مظلوم فراهم آید و دستورات و احکام تو اجرا شود»

برگرفته از سایت دکتر محسن اسماعیلی

منبع: همشهری آنلاین