حدود 18 ماه پیش از خیزش مردم مصر که حسنی مبارک را از اریکه قدرت به زیر‌کشید، سفارت آمریکا در قاهره گزارشی به واشنگتن فرستاد.

در این گزارش، مبارک رئیس‌جمهوری مادام‌العمر توصیف شده بود که توانایی حکومتش برای ارعاب منتقدان و تقلب در انتخابات مانند همیشه استوار است. در حول و حوش همان زمان، گزارشی از سفارت آمریکا در تونس به وزارت خارجه آمریکا فرستاده شد. اما این گزارش با پیش‌بینی دقیق شورش‌های آینده اعلام کرد زین‌العابدین بن‌علی رهبر سابقه‌دار کشور از واقعیت جدا افتاده و با خشم روزافزون مردم در کوچه و خیابان روبه‌روست. واقعیت چیست؟ آیا آمریکا غافلگیر شد یا آمادگی بروز خیزش‌های مردمی را در کشورهای عرب داشت؟

براساس برخی تفسیرها، واشنگتن غافلگیر شد و اکنون باید خود را با واقعیت کاهش نفوذ در خاورمیانه تطبیق دهد. اما تفسیر دیگری وجود دارد، اینکه رخدادهای تاریخ‌ساز سال 2011 فرصتی برای تقویت نقش واشنگتن در برخی نقاط خاورمیانه و ایجاد ائتلاف‌های راهبردی جدید فراهم آورده است. بی‌تردید سقوط متحدان واشنگتن در مصر و تونس، آمریکا را تکان داد. در نتیجه انقلاب در این دوکشور، روابط فسیل‌شده آنها با آمریکا از هم گسیخت و راه برای عرض‌اندام گروه‌های اسلام‌گرا که به غرب به دیده بدگمانی می‌نگرند، هموار شد.

با این حال، به‌نظر می‌رسد در خلیج‌فارس اوضاع متفاوت است. پادشاهی‌ها، امارات و شیخ‌نشین‌های این ناحیه که کوچک اما از نظر اقتصادی نیرومند و از نظر دیپلماتیک زبردست هستند، پیوندهای استواری با آمریکا دارند. این کشورها تا به حال از تلاطم‌های شمال آفریقا در امان مانده‌اند و اکنون به‌طور فزاینده‌ای می‌کوشند قدرت سیاسی خود را در سراسر جهان عرب به نمایش درآورند. اعراب خلیج‌فارس و آمریکا از بسیاری جهات، مراد و مرید هم در عرصه سیاست خارجی محسوب می‌شوند. این کشورها پایگاه‌های نظامی آمریکا را در خود جا داده‌اند، از جمله مقر ناوگان پنجم دریایی در بحرین. همچنین، خلیج‌فارس بخشی از طرح راهبردی آمریکا برای خاورمیانه در پی خروج از عراق است. در یک کلام، نفوذ آمریکا از بیداری منطقه ضربه خورد، اما در منطقه خلیج‌فارس، از فراز به فرود نیامده است.

در حالی که گرانیگاه سیاسی تحولات منطقه به سوی خلیج‌فارس می‌چرخد، حاکمان عرب خلیج‌فارس به رهبری عربستان سعودی و قطر بر گستره بازی‌های سیاسی خود افزوده‌اند. هواپیماهای قطر و امارات متحده عربی به همراه هواپیماهای ناتو در عملیات لیبی شرکت کردند. شورای همکاری خلیج‌فارس که شامل 6 کشور عرب است، کوشیده است تا با مذاکره راه‌حلی برای کناره‌گیری علی عبدالله صالح رئیس‌جمهوری یمن از قدرت پیدا کند. این شورا همچنین در فشار آوردن بر بشار اسد پیشتاز شده است اما تمایل حاکمان عرب خلیج‌فارس برای تغییر در مرزهای آنها متوقف می‌شود. این کشورها قبلاً مجوز ورود نیروهای نظامی عربستان سعودی را به بحرین دادند تا از خاندان غیرمنتخب حاکم که حدود 200 سال است قدرت را به دست دارد، در برابر اعتراض‌های مردمی حمایت کند.

در اینجاست که یکی از تناقض‌های سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه رخ می‌نماید: متحد شدن با زمامدارانی که منافعشان در بقای وضعیت موجود است، در حالی که مخالف بیداری منطقه تلقی نشود. گرام بنرمن تحلیلگر سابق خاورمیانه در وزارت خارجه آمریکا می‌گوید توانایی برای اعمال نفوذ امروز بیش از هر زمانی در 35 سال گذشته محدود شده است. مسلماً چنین ارزیابی‌ای به‌خصوص در تونس و مصر صدق می‌کند که ائتلاف دیرینه آمریکا با مبارک و بن علی باعث خدشه‌دار شدن اعتبار آن شده‌است. هنوز پرچم سوخته آمریکا در میدان تحریر آویخته است.

نواف تل مدیر سابق مرکز مطالعات راهبردی دانشگاه اردن می‌گوید: بیداری منطقه ناقوس مرگ انقلاب‌ و کودتا در کشورهای عرب است، انقلاب‌هایی که افرادی مانند جمال عبدالناصر و معمر قذافی را به قدرت رساند. به گفته وی، اعتبار انقلابی این حکومت‌ها از دست رفته و طشت مشروعیت آنها از بام فرو افتاده است. گروهی از تحلیلگران خاطرنشان می‌کنند این امر به معنای کاهش موقعیت ممتاز منافع آمریکا و نیاز به فعالیت بیشتر دیپلمات‌های آمریکایی در منطقه است. به اعتقاد آنان، آمریکا باید برای به دست آوردن اطلاعات، روابط دیپلماتیک و قراردادهای تجاری بیشتر تلاش کند.

سلمان شیخ مدیر شعبه مؤسسه بروکینگر در قطر می‌گوید: اگر بپذیریم که خیزش‌های مردمی در کشورهای عربی رخدادی است که هر 4 یا 5 نسل یک بار رخ می‌دهد، این امر کل چینش بازی‌ نفوذ و سیاست قدرت‌های بزرگ را دستخوش تغییر خواهد کرد. اشتباه است اگر متوجه نشویم که عصر آمریکا به‌عنوان ابرقدرت دیپلماتیک منطقه دارد به پایان می‌رسد. انقلاب در کشورهای عربی دیپلماسی بسیار مستقل‌تری را از سوی کشورها به نمایش درآورده و توانمندی جدیدی را در میان اعراب به همراه داشته است. به گفته وی، آمریکا بازیگر بزرگی است، اما دیگر برادر بزرگ نیست.

آسوشیتدپرس
ترجمه: وحیدرضا نعیمی