عدد ۳۶۵ بلافاصله مرا بهیاد تعداد روزهای سال میاندازد. شباهت این ۳۶۵ قطعهی چوبی هم به یادم میآورد که چهقدر روزهای سال شبیه هم هستند.
آنها با رنگهای اصلی رنگآمیزی شدهاند، سه رنگی که هر رنگی در دنیا میتواند از ترکیب دو یا هر سهی آنها و همینطور سیاه و سفید بهوجود بیاید. اینها ریشه و اصل مشترک همهی رنگها هستند. همهی روزهای سال هم یک اصل و ماهیت مشترک دارند: درستشدن از ثانیهها، دقیقهها و ساعتها.
اما درعینحال هیچکدام از این ۳۶۵ مربع مثل هم نیستند. تراش مربعها در جزئیاتشان با هم فرق میکند و طرح و رنگآمیزی هیچیک مثل هم نیست. هرکدامشان منحصربهفردند؛ همانطور که هیچ دوروزی مثل هم نیست. هر روز فرصتی منحصربهفرد است که هیچوقت تکرار نمیشود.
«کتاب زمان» اثر «لیگیا پاپه» مثل آثار دیگر این هنرمند برزیلی، خیلی ساده است. حتی شاید در نگاه اول به نظر بچهگانه برسد، اما یکی از مسائلی را مطرح میکند که همیشه ذهن آدمها را مشغول کرده.
در همهی آثار پاپهموضوعی مربوط به نوع نگاه آدمها به زندگی و معنای آن مطرح میشود. شاید بههمیندلیل هم پاپه در زمینههای مختلف هنری فعالیت میکرده: نقاشی، مجسمهسازی، چاپدستی، فیلمسازی، چیدمان و...او برای هر طرح و هر موضوعی، قالب مناسبش را پیدا میکرده.
یکی از جالبترین آثار او فیلمی است که در سال ۱۹۶۷ میلادی ساخته. او تعداد زیادی ملحفه را به همدیگر دوخت و یک پارچهی خیلی بزرگ پر از سوارخ درست کرد. بعد از تعدادی بچه خواست سرشان را از این سوراخها رد کنند و در خیابان راه بروند. نتیجه این بود: موجود یکپارچهی سفیدِ در حال حرکت. درواقع بچهها به وسیلهی پارچه به هم وصل شده و یک موجود واحد را بهوجود آورده بودند. آنها هرکدام جزئی از این موجود واحد بودند و در نتیجه حرکتشان به هم وابسته بود، اما در همانحال هرکدامشان موجودی مستقل بود که جدای از دیگران راه میرفت. این اثر به یادِمان میآورد که هرکدام از ما در عین مستقلبودن، جزئی از یک کل واحد هستیم و اینکه حرکت هرکدام از ما چهقدر میتواند در حرکت آن کل تأثیر بگذارد.
تنوع قالب آثار هنری پاپه، نو و متفاوتبودن آنها و همینطور مفاهیمی که میتوانند به بینندههایشان منتقل کنند، جذاب است. شاید یکی از دلایلی که موجب تصمیم مسئولان نمایشگاه سِرپِنْتایْن لندن در برگزاری نمایشگاهی از آثار پاپه شد نیز همین بوده است. این نمایشگاه تا ۱۹ فوریه ۲۰۱۲ میلادی (۳۰بهمن) برپا خواهد بود.