بحران سوریه ابعاد داخلی وسیعی ندارد و ریشههای این بحران را میتوان در خارج از مرزهای سوریه جستوجو کرد. اینکه یکباره شهر درعا به یک کانون ضددولت سوریه مبدل شد ناشی از نزدیکی این شهر به مرزهای مشترک سوریه با اردن است و در واقع اردنیها نقش بسزایی در شروع و تداوم شورشهای چند ماه اخیر سوریه ایفا کردهاند که نمیتوان آن را انکار کرد. به غیراز اردن پای برخی دیگر از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی را نیز میتوان در بحران مشاهده کرد. عربستان سعودی یکی از اصلیترین منابع تامین مالی نیروهای سلفی در سوریه بوده و در بسیاری از مسائل کلان منطقهای و بینالمللی با سوریه دچار نوعی تضاد و تناقض بوده است.
براساس آخرین خبرهای رسیده از سوریه دامنه اغتشاشات هماکنون از نواحی جنوبی به حومه پایتخت نیز سرایت کرده است؛ چنانکه چند روز قبل یکی از دفاتر حزب بعث در دمشق هدف حمله خمپارهای شورشیان قرار گرفت. در دو هفته گذشته هم دو انفجار بزرگ در دمشق دهها کشته و مجروح به جا گذاشتهاست. اوضاع در اتحادیه عرب هم بهرغم پذیرش مشروط طرح اتحادیه از سوی دمشق کماکان ضدسوری است و گمان نمیرود به سادگی بتواند از این وضعیت خارج شود. اخیرا هم کشورهای انگلستان و فرانسه در کنار ترکیه و اتحادیه عرب قرار گرفتهاند و در حال افزایش فشار بر سوریه هستند و همین مسائل باعث شده است که بسیاری از تحلیل گران طرح لیبیزاسیون (لیبیسازی) را در سوریه پیشبینی کنند.
با تمام اینها فاکتورهای دیگری هم در دست است که خلاف مسئله فوق را ثابت میکند.بهعنوان مثال، شدت شورشهای صورت گرفته در سوریه را نمیتوان با خیزشهای دیگر نقاط دنیای عرب مانند مصر، تونس، لیبی، یمن، بحرین و... مقایسه کرد. دلیل آن هم کاملا مشخص است بخش قابل ملاحظهای از جمعیت سوریه را فرقههای مسیحی، دروزی و... تشکیل میدهند که نسبت به شورشهای صورت گرفته موضع ممتنع و چه بسا مخالف اتخاذ کردهاند. ساختار و بافت کشور سوریه یک بافت عشیرهای است و عمده مطالبات این گروههای عشیرهای و قبایل را خواستهای اقتصادی و رفاهی تشکیل میدهد، لذا شورشهای صورت گرفته بیشتر جنبه محلی دارند تا وجهه ملی و سراسری.
میزان انشعابات صورت گرفته در داخل ارتش سوریه هم بسیار اندکتر از آن چیزی است که برخی رسانههای منطقهای و جهانی منعکس میکنند و ارتش از وضعیت مطلوبی برخوردار است. در واقع نظامیان سوری رابطه بسیار خوبی با دولت بشار اسد دارند و گمان نمیرود ائتلاف ارتش با اسد به سادگی مختل شود.از سوی دیگر گمان نمیرود که بسیاری از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در برابر ایده لیبیزاسیون سوریه بیتفاوت باشند، چنانکه همزمان با اوجگیری اقدامات ضدسوری از سوی اتحادیه عرب و برخی قدرتهای اروپایی روسها ناوهای جنگی خود را به آبهای سوریه فرستادند؛ اقدامی که حاکی از حساسیتهای برخی قدرتهای جهانی در قبال مسئله سوریه است و امکان رسیدن به مرحله لیبیزاسیون را به طرز چشمگیری کاهش میدهد.
از دیگر مسائلی که سوریه را با دیگر کشورهای انقلاب زده عربی متفاوت میکند، میزان محبوبیت بشار اسد و نظام سیاسی فعلی سوریه در دنیای اسلام و کشورهای دنیای عرب است. میزان حمایتهای داخلی از بشار اسد هماکنون در حد قابل اعتنایی است که نمیتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد. درنظر گرفتن مسائل فوق در کنار درک این مسئله که نیروهای مخالف رژیم سوریه از اختلافات عدیدهای درون خود رنج میبرند تقریبا تحلیلگران را قانع کرده است که شورشهای صورت گرفته در سوریه را نمیتوان با دیگر خیزشهای بهار عربی مقایسه کرد.