در آخرین اقدام، بانک مرکزی اعلام کرده است که با دلالان بازار ارز برخورد انتظامی خواهد کرد اما آنچه از اخبار و گزارشهای روز گذشته بر میآمد، این هشدار آنطور که مسئولان انتظار داشتند نتوانست جلوی دلالی در بازار ارز را بگیرد. طبیعی است که بازار ارز در حال حاضر از شرایط خاصی چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ سیاسی و بینالمللی تأثیر میپذیرد و به همین دلیل واکنشهای لحظهای و متفاوتی از خود نشان میدهد، اما واقعیت این است که این التهاب را با اعمال سیاستهایی در قالبهای زیر تا حدی میتوان کنترل کرد؛ نه اینکه به صفر رساند.
1-با اعمال محدودیتهای مقداری که تقاضای ارز را محدود میکند میتوان تا حدودی آرامش را به این بازار بازگرداند. اعمال محدودیت در ارز مسافری یا ارز رسمی یا یارانهای برای واردات کالاهای لوکس از جمله سیاستهایی هستند که میتوان از آن طریق بخشی از تقاضای بازار را کنترل کرد. البته نکته اخیر ممکن است تأثیرات نامطلوبی بر بازار کالاها در داخل کشور داشته باشد، اما منافع آن بیشتر از هزینههایی است که ممکن است در بلندمدت به همراه داشته باشد.
2-در عین حال سیاستهایی که در بازارهای دیگر دنبال میشود نقش مهمی در کنترل تب و تاب بازار دارد؛ مثل افزایش نرخ سود بانکی که دستکم باعث میشود بخشی از نقدینگی بانکها که ممکن بود به بازار ارز برود کنترل شود. بهعنوان مثال افزایش تسهیلات ساخت مسکن به 40 میلیون تومان هم یک سیاست خوب است که البته باید با یک سیاست تکمیلی دیگر همراه باشد تا در کوتاه مدت عرضه مسکن را
به سرعت افزایش دهد. این سیاست تکمیلی هم میتواند افزایش تراکم در کلانشهرها بهخصوص در تهران باشد. این امر میتواند چرخه معاملات مسکن را بیشتر کرده و در عین حال با تحریک طرف عرضه هم فشارهای تورمی در بخش مسکن را کنترل میکند. باید به این نکته توجه داشت که بخشهایی مثل مسکن جانشینهای بسیار خوبی برای داراییهای نقدپذیر ارز و طلا بوده و میتوانند سرمایه سرگردان موجود در این بازارها را به سمت خود جذب کنند.
3-بانک مرکزی با توجه به ذخایر ارزی قابل توجهی که در اختیار دارد این امکان را دارد که شوکهای کوچکی را در بازار ایجاد کند؛ یعنی عرضه ارز را به میزانی اندک و تا حدی که بر ذخایر ارزی بانک تأثیر نگذارد افزایش دهد.برخوردهایی که اخیرا از آن صحبت شده و بهعنوان یکی از آخرین هشدارهای بانک مرکزی به دلالان مطرح است، نمیتواند بهعنوان راهکار اساسی در دستور کار قرار گیرد. البته ممکن است با گرفتن چند مورد بتوان کار کوچکی در این بازار انجام داد ولی راهکار اساسی نیست.
در واقع باید روند و جهتگیری مسیر نقدینگی را تغییر داد؛ یعنی باید تقاضا برای ارز را که عمده آن تقاضای سفتهبازی است کاهش داد. از طرفی نفس چنین برخوردهایی اساسا میتواند بازار ارز را بیش از پیش به کانالهای زیرزمینی سوق داده و زمینههای قاچاق و فسادهای مالی را بیشتر کند. اگر بانک مرکزی قصد دارد با چنین رویکردی وارد بازار ارز شود راهکارهای دیگری پیش رو دارد که گرچه آنها هم دارای اثرات منفی زیادی هستند اما عواقب و مضرات آنها از راهکار اخیر بسیار کمتر است؛ آن هم اینکه نقدینگیهایی که از یک رقم به بالا هستند و عمده آن در بازارهای ارز و طلا در حال چرخش هستند توسط بانک مرکزی شناسایی شده و حسابهای مربوط به آنها برای مدتی بلوکه شوند. البته تأکید مجدد این نکته ضروری است که این اقدام هم میتواند منجر به رواج بیاعتمادی در بازار شود اما نسبت به اقدام بسیار خطرناک بانک مرکزی منطقیتر بهنظر میرسد.