به گمانم سال 83 بود و آخرین سالی که جشنواره موسیقی نواحی کرمان برگزار میشد؛ به همت محمدرضا درویشی و مرکز موسیقی وقت.
آن سالها یکی از دغدغههای اهل موسیقی پیدا کردن جایگزینی برای شیرمحمد اسپندار، دونلی(دونی) نواز نامدار بمپور ایرانشهر بود. مردی که نوای دونی او گویی نغمهای از بهشت را به گوشها میرساند و مصداق این بیت مولانا بود:
ما همه ابنای عالم بودهایم
در بهشت این لحنها بشنودهایم.
اکنون اما مردی میانهسال، با قد و هیکلی درشت و بدنی سالم و سرحال جلوی ما ایستاده بود و آقای درویشی گفت که او هم دو نی میزند و ما اخیرا پیدایش کردیم.
شب، اجرای مسلط و حرفهای اش را دیدیم و شنیدیم،به قول دوستی که میگفت ساز را قورت میدهد. پرنفس و انرژی،گویی این همان جوانی نیست که 500 کیلومتر را با موتور سیکلت پیموده است. بیربط نبود که بعدها به او لقب «مرد نفسطلایی» دادند. اگر چه حال ساز اسپندار و حتی منش نواختن او چیز دیگری بود،اما بلوچ جوان هم تکنیکی و توانمند ساز میزد و میتوانستی روزی را ببینی که او هم سن و سال پختگی پیدا کرده و حالی همانند حال ساز شیرمحمد. روز بعد به خانم حاج محمدی که در بولتن جشنواره همکاری میکردند، گفتم گفت وگویی با موسی بلوچ بگیرد و در آن گفت وگو بود که او از تاخت یک نفس از بلوچستان تا کرمان و پیمودن فاصله 500 کیلومتری برای حضور در جشنواره گفت. آن هم با موتور سیکلت. همین مطلب را تیتر کردیم.480 کیلومتر با موتور سیکلت تا جشنواره.
خودم هم باور نمیکنم که چنین هیکل مردانه و درشتی اکنون به زیر خاک رفته باشد.ماجرای تصادفش هم تاسف و اندوه آدمی را چندبرابر میکند. آن هم در وضعیتی که او برای تامین مخارج هفت بچه و همسرش به مسافرکشی با پراید روی آورده بود وتلختر اینکه پزشک و امکانات معالجهای نبود که به فریادش برسند.
چه میتوان کرد و گفت جز ابراز تاسف برای نهادهای متولی هنری، از جمله مراکز موسیقی صدا و سیمای آن منطقه و اندوه از چنین وضعیتی و سرنوشتی چنین تلخ برای یکی از آیندهدارترین نوازندگان سازی محلی که نوا و نغمههای آن منحصر به فرد است. موسی بلوچ رفت،همچنانکه غلامعلی نینواز هم در تصادفی چشم از جهان فرو بست و نکته شگفت انگیز آنکه غلامعلی نینواز 24 دی 1389 در تصادف جاده باخرز و تربت جام به حق پیوست و موسی بلوچ 22 دی یک سال بعد.