چنانچه علل حدوث انواع انقلابها، حتی انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ مورد بررسی قرار گیرد، انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی، مدلی کاملا متفاوت است. مقایسه تطبیقی وضعیت عمومی اجتماعی (نظیر شهر نشینی، سواد، کشاورزی و اقتصاد) در هنگامه انقلاب اسلامی و مشاهده وضعیت بالنسبه بهتر اقتصادی و اجتماعی ایران از جغرافیای سایر انقلابها، ثابت میکند که نقش دین در انقلاب اسلامی یک عنصر متمایز کننده است.
فرم همه انقلابها، تغییر رژیم سیاسی است و بسیاری از انقلابها در همین مرحله متوقف شدند. حال آنکه حضرت امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی را «از همه انقلابها» جدا و «انگیزه الهی و اجتماع ملت» برای تحقق آرمانها را «رمز حدوث و بقا» و به تعبیری محتوای اصلی آن معرفی مینمایند. «انقلابی که زنده است»، مادام که بر آرمانهای الهی (ایمان) و مردم (مشارکت و نظارت همگانی) تکیه دارد.
در دهه فجر و ۲۲ بهمن هستیم. میراث امام و شهدا اکنون در اختیار همه ماست. با انبوهی از دستاوردهای شگفت انگیز. اگر از استقلال و نفی وابستگی، رهایی از تحقیرهای تاریخی و بدست آوردن عزت ملی، وصول به اعتماد به نفس ملی، مقاومت تاریخی و پیروزمندانه در برابر توطئههایی چون جنگ تحمیلی و نیز افتخارات کم نظیر علمی بگذریم؛ متفکران جهان هنوز اثرات دامنه دار و الهام بخش انقلاب اسلامی را رصد میکنند. و سرنگونی مستکبران تونس و مصر و لیبی و... را موجی دنباله دار میدانند که سرآغازش، بهمن ۵۷ ایران است.
تحلیل روندها، آسیبشناسی تهدیدها و فرصتها، و آینده پژوهی بر اساس رهیافتهای علمی و عقلانی از یکسو و گریز از نقد ناپذیری و رفتارهای سطحی و شعاری از سوی دیگر، مورد تاکید حضرت امام بوده است. چنانچه در وصیت نامه سیاسی الهی خود، افراط و تند روی در این زمینه را نفی میفرمایند: «توصیه میکنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه انقلاب اسلامی و سایر انقلابها... به اشکال تراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی بر نخیزید و به حال این اسلام غریب... رحم کنید و شما اشکال تراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی، به اصلاح و کمک بکوشید.» و در ادامه، «اسلام آمریکایی» و «اسلام متحجران» را به یک اندازه برای آینده انقلاب خطرناک معرفی میکنند.
امام ما واقع بینانه و صادقانه فرمودند، میان استقرار جمهوری اسلامی و تحقق جمهوری اسلامی، فاصله فراوان است. ما در حال طی همین فاصلهایم. وظیفه اندیشمندان و عالمان دینی و دانشگاهی است تا پرسشهای قدیمی را به پاسخهای نوین و اقناع کننده برسانند. همچنین با کنار زدن تحلیلهای سیاه و بدبینانه از یکسو و پندارهای ماکتی و خوش باورانه از سوی دیگر، رویکردهای روشمند علمی در حوزه جامعهشناسی سیاسی را به صحنه بیاورند. «کرسیهای آزاد اندیشی» بایستی بر همین مبنا و شجاعانه جای نشستها و میزگردهای بیمحتوا و سطحی، بلکه مخربِ تریبونهای ملی را بگیرند. و باور کنیم که ایجاد چالشهای سازندۀ فکری میان اهل اندیشه و قانع شدن جامعه از بستر منطق و مقایسه، پیش نیازِ «عدالت و پیشرفت» است.
پویایی جوامع، تغییرات ناخواسته، تحولات جهانی و نیز هجوم و سرعت اطلاعات و ارتباطات از مهمترین مشخصههای عصر و نسل حاضر است که جایگزینی نگاه علمی و کارشناسی به جای رویکرد شعاری و متحجرانه را برای سرزندگی «انگیزه الهی و حضور اجتماعی» در جمهوری اسلامی ضروری میکند. چنانچه مقام معظم رهبری هم در خصوص ضرورت واقع نگری و پرهیز از تصویر سازیهای گمراه کننده یاد آور شدند «ما ضمن تقویت نقاط قوت، نباید نقاط ضعف را پنهان کنیم بلکه باید با برطرف کردن ضعفها، از نهادینه شدن آنها جلوگیری کنیم.»
از جمله این نقاط ضعف، فرار از نظریهپردازی عمیق و دقیق در باره مفهوم و الزامات ساختار حکومتی «مردمسالاری دینی» است. چگونگی برقراری تعامل میان «اسلامیت و جمهوریت» هم، از جمله مباحث بر جای مانده است. تا آنجا که عدهای بدبینانه آن را معمای حل ناشدنی جمهوری اسلامی میدانند. حال آنکه در صورت ایجاد فضای نقد و نظریهپردازی اندیشمندان متعهد بومی، میتوان ضمن ایجاد چالشهای مثبتِ فکری، به استحکام نظام اسلامی کمک و گرانیکاه دفاعی ما در برابر تهدیدات را به جای نقاط ضعف، به نقاط قوتِ گفتمانی و نخبگانی منتقل نمود.
امام عزیز، فلسفه سیاسی نوینی را رقم زد که مفهوم مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. علاوه بر مبانی دینی و سیره نبوی و علوی در زمینه جایگاه مردم در حاکمیت اسلامی، از دیدگاه امام، در الگوی «جمهوری اسلامی» مردم هم به اعتبار جمهوریت و هم به اعتبار اسلامیتِ نظام، صاحب حق هستند. در عین حال طی ۳۳ سال گذشته عدهای صاحب منصب هم بودهاند که نقش مردم را تزئینی دانسته و بر حقی که خداوند برای تعیین سرنوشت به آنها داده و قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز مهر تکمیل بر آن زده، خط قرمز کشیدهاند.
و از جمله مباحث دیگر، تعیین تکلیف بحث عدالت و آزادی است. برخی صرفا روی آزادی (به مفهوم غربی) تاکید و معنویت و عدالت را یکجا ذبح میکنند، و برخی دیگر ایمان و اخلاق و عدالت را آنگونه میپسندند که مجالی برای آزادیهای مشروع شهروندان باقی نگذارد. همچنین مشروع و مشروط و قانونمند شدن اختیارات مسئولان کشور به گونهای که عدالت و آزادیهای اجتماعی را مخدوش نکند، (به طور مثال متاسفانه در انقلاب مشروطه اینگونه نشد) میتواند نقاط قوت انقلاب اسلامی را نهادینه کند.
به تعبیر گویای رهبری، رویکرد انقلاب اسلامی «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است. استمرار همان تنوعی که انقلاب اسلامی پذیرفت و پیروز شد. و لذا مدیریت هنرمندانه انواع انگیزهها و مشارکتها، و به وحدت رساندن آنها در یک جهت، از رموز موفقیت امام بود. از دیدگاه آن عزیز، انقلاب اسلامی چون متجلی در «مردم سالاری دینی» است؛ نه عرصه ستیزِ سنت گرایان و نو گرایان اجتماعی، بلکه صحنه وفاق آنها است.
در پایان، سوگمندانه شاهدیم که عدهای ذی نفوذ همچنان «نگاه ماکتی» به اسلام و انقلاب و امام و مردم دارند. روزی امام بر سر افرادی که نق میزدند و میگفتند انقلاب برای ما چه کرده، نهیب میکشیدند که «بگوئید ما برای انقلاب چه کردهایم.» چه بسا اگر امروز امام بود، ما را هم توصیه میکرد که به غربت انقلاب رحم کنیم و از خود بپرسیم «با انقلاب چه کردهایم؟»
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۸
همشهریآنلاین - پرویز اسماعیلی: قرن پر تلاطم بیستم، قرن انقلابها بود. جدای از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، انقلابهای ضد استعماری متعددی مثل الجزایر در ۱۹۶۲، ویتنام در ۱۹۷۵ و زیمبابوه، آنگولا و موزامبیک در دهه ۷۰ میلادی رخ داد. و نیز؛ از انقلابهای اجتماعی نظیر ۱۹۲۰ مکزیک، ۱۹۴۹ چین و ۱۹۵۹ کوبا؛ تا مدلهای ناکامی چون انقلاب گواتمالا در ۱۹۵۴، شیلی در ۱۹۷۳، جامائیکا در ۱۹۸۰ و گرانادا در ۱۹۸۳.
منبع: همشهری آنلاین