تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۸۵ - ۱۱:۰۳

گروه اندیشه: قدرت و رسانه‌های جمعی به شدت به هم وابسته‌اند. ادبیات ارتباطات سرشار از سوژه‌هایی در باب نسبت میان این دو است.

نظریه‌پردازان ارتباطی به خصوص آنهایی که به اصطلاح در طیف‌های مختلف چپ دسته‌بندی می‌شوند، هر کدام از ظن خود به جنبه‌ای از نسبت میان قدرت رسانه‌ها پرداخته‌اند.
 

در مورد این‌که رسانه‌ها چگونه مردم را کنترل و اذهان عمومی را هدایت می‌کنند، برخی دروازه بانی خبر را مورد تاکید قرار داده‌اند و کسانی حجم بالای اطلاعات و اخبار  را که موجب مسخ‌شدگی مخاطب می‌شود برجسته ساخته‌اند.

گروهی از روابط نانوشته مدیریت خبر با اصحاب سیاست گفته‌اند. یکی رسانه را ابزار دستکاری می‌نامد و دیگری از توهم‌های فریبنده سخن می‌گوید. کسانی هم بر فرآیند تجاری شدن صنعت رسانه انگشت تاکید گذاشته، مالکیت و رقابت را در چارچوب قدرت رسانه‌ها در تاثیرگذاری بر افکار و امیال و باز‌تولید نظم حاکم مورد توجه قرار داده‌اند.

اگرچه حجم قابل توجهی از این نظریه‌ها مربوط به گرایشات چپ و به خصوص مکتب فرانکفورت از نسل اول چون آدورنو و هورکهایمر تا نسل سوم مثل اکسل هونت است اما اهمیت این بحث به گونه‌ای است که تقریبا همه دیدگاه‌ها به آن پرداخته‌اند، مثل چارلز رایت میلز که در نظریه جامعه توده‌ای‌اش که نظریه‌ای مخاطب‌محور است، می‌کوشد تحولات روی داده در جامعه آمریکا  را که به استیلای رسانه‌ها انجامید  تشریح کند. 

 اما در این میان،‌آیا می‌توان  با باز‌خوانی بخشی از تفکر فوکو در مورد طبیعت «قدرت» از آرا و اندیشه‌های او در مطالعات رسانه‌ای، به خصوص در نظریه‌های مربوط به قدرت بهره برد؟
همان‌طور که می‌دانیم «قدرت» یکی از دغدغه‌های بنیادین فوکو بوده است و او در این باب و به خصوص نسبتش با دانش بسیار گفته است.

عقاید فوکو می‌تواند یکی از منابع بحث درباره سهم و وزن رسانه‌های جمعی در باز‌تولید قدرت حاکم و اعمال کنترل اجتماعی باشد. آرای او افقی در برابر محققان ارتباطی می‌گشاید تا فرضیات و تئوری‌هایشان را در مورد این‌که چگونه قدرت می‌تواند به واسطه رسانه‌های جمعی اعمال شود، دوباره و از منظری متفاوت ارزیابی کنند.