مهمترین چالش مصوبه شورای امنیت را باید در «معادله دیجیتالی قطعنامه» مورد توجه قرار داد.
از آنجایی که دیپلماسی امری پیچیده، پرفراز و نشیب و همچنین برگشتپذیر میباشد، باید مفاد قطعنامه مصوبه شورای امنیت علیه ایران را فاقد شاخصهایی دانست که بر اساس آن امکان نقشآفرینی دیپلماتیک فراهم میشود. ابتکارات اتحادیه اروپا را میتوان به عنوان روند جدیدی تلقی نمود که با شاخصهای دیپلماسی هستهای همخوانی بیشتری دارا میباشد.
کنفرانس مونیخ به عنوان نقطه عطف معادلات دیپلماتیک- امنیتی برای حل نسبی بحران هستهای ایران با قدرتهای بزرگ تلقی میشود. ابتکارات تیم هستهای ایران در شورای عالی امنیت ملی را میتوان ارزشمند و کارساز دانست.
طبیعی است که مجموعههای فعال در تیم هستهای ایران توانستهاند حفظ اصول امنیتی و همچنین انعطافپذیری دیپلماتیک را بهگونه مؤثری انجام دهند.
مذاکرات چندجانبه مقامات شورای عالی امنیت ملی ایران در اجلاسیه بروکسل، مذاکرات آلمان و همچنین تحرک دیپلماتیک- امنیتی در محور تهران- وین- مسکو را میتوان زمینهساز ایجاد فضای سیاسی و امنیتی جدید در روابط ایران و اروپا دانست.
اگر کشورهای اروپایی معادله غنیسازی در چارچوب مدار چهار درصدی را مورد پذیرش قرار دهند، طبعاً در آن شرایط زمینه برای عبور از بحران موجود فراهم میشود. ضرورتهای دیپلماتیک ایجاب میکند که هرگونه انعطافپذیری بر اساس منافع مشترک و آیندهنگری امنیتی انجام گیرد.
از آنجایی که فعالیتهای هستهای ایران ماهیت صلحآمیز دارد، بنابراین طبیعی است که غنیسازی در مدار چهار درصدی میتواند مطلوبیتهای تکنولوژیک ایران را فراهم سازد. از سوی دیگر، در چنین فرآیندی، زمینه برای بازسازی روابط ایران با جامعه بینالمللی ایجاد خواهد شد.
این امر نشان میدهد که مقاومت امنیتی و همچنین تحرک دیپلماتیک میتواند مطلوبیتهای بیشتری را برای ایران بهوجود آورد.
در چنین شرایطی، فضای بینالمللی نیز نسبت به ایران تغییر یافته است. اظهارات اخیر خانم رایس در مورد ضرورت بازسازی روابط سیاسی و امنیتی با ایران و همچنین مشارکت در موضوعات منطقهای را میتوان در زمره نشانههایی دانست که فضای دیپلماتیک جدیدی را برای ایران و سایر کشورهای درگیر در بحران هستهای بهوجود آورده است.
به این ترتیب، میتوان شواهد متنوعی را ملاحظه نمود که علیرغم مفاد غیر اصولی قطعنامه 1737 شورای امنیت سازمان ملل، زمینه برای بازسازی روابط ایران با کشورهای اروپایی و قدرتهای مؤثر بینالمللی فراهم شده است.
مدار همکاریهای ایجاد شده را باید زمینهساز صلح و امنیت بینالمللی دانست. به هر میزان، مشارکت بینالمللی و همچنین چندجانبهگرایی در معادلات منطقهای و بینالمللی ایجاد گردد، طبعاً زمینههای لازم برای ایجاد تعادل، صلح و امنیت حاصل میشود.
در شرایط موجود، میتوان به این جمعبندی رسید که نظام بینالملل، بازی با معادله دیجیتالی در ارتباط با بحران هستهای را تغییر داده است. حوادث منطقهای و بینالمللی نشان میدهد که تمامی طرفهای درگیر تمایل به «وضعیت میانه» در حال بحران هستهای را دارا میباشند.
ضرورتهای وضعیت میانه ایجاب میکند که اولاً دیپلماسی هستهای تداوم پیدا کند. ثانیاً، دیپلماسی به عنوان گامی در جهت نیل به بازی برد- برد منجر شود. ثالثاً روند متعادلسازی و شفافسازی فعالیتهای هستهای ایران بر اساس پادمان هستهای انجام پذیرد و در نهایت اینکه هیچگونه پیششرطی به عنوان محور اصلی حل بحران هستهای تعیین نگردد.
امنیتسازی در روند طولانی، پرفراز و نشیب، همراه با اراده برای ایجاد تعادل حاصل میشود. عبور از معادله دیجیتالی قطعنامه 1737 میتواند چنین شرایطی را فراهم سازد.