همچنین فرستاده خدا حضرت محمد(ص) در حدیثی قدسی از خداوند جهان نقل میکند که فرمود: «خشم من سخت است بر آن کسی که ظلم میکند بر کسی که غیر از من مددکاری ندارد.»2
عملی که خشم خداوند را در پی داشته باشد، طبعا ممنوعیتی فقهی بر آن وضع میشود. مبنا قرار دادن همین گزارههای دینی و فقهی، قانونگذار را قادر میکند تا برخورد محکمی با پدران و مادران کودکآزار داشته باشد و مهمتر از آن، زمینه پیشگیری از وقوع چنین جرائمی را فراهم سازد.
اما 2موضوع تادیب و آزار، هنوز با خط مشخصی از هم جدا نشدهاند.بر اساس قانون، «اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و محجورین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام میگیرد مشروط به اینکه اقدامات مذکور در حد متعارف تأدیب و محافظت باشد، جرم نیست»، همچنین هرچند ماده۱۱۷۹ قانون مدنی به والدین «حق تنبیه» کودک خود را میدهد ولی تأکید میکند که به استناد این حق نمیتوانند فرزند خود را «خارج از حدود تأدیب» تنبیه کنند.
اما مشخص نبودن محدوده «تأدیب و تنبیه» و نامشخص بودن «حدمتعارف» در مواد قانونی مذکور «دست قاضی را در زمان لازم برای صدور حکم بسته» و «دست والدین غیرمسئول و خشن را برای اعمال خشونت» باز گذاشته است.این خطا در تعریف باعث شده است فاجعه کودکآزاری آن قدر افسارگسیخته شود که تنها یکی از مؤسسههای حمایت از کودکان تاکنون 104کودک را از کودکآزاری منجر به فوت نجات داده است.در گزارشی که میخوانید 12مورد از کودکآزاریهای خبرساز سال90 یادآوری شده است؛ گناهانی عظیم که برخی به مرگ کودک بیپناه منجر شدهاند و برخی به جدایی فرزند از والدین و برخی به هیچکدام؛ گناهانی که در برخی نشانه اعتیاد در پدر و مادر وجود داشته و در برخی نه؛ خطاهایی نابخشودنی که برخی به دست ناپدری و نامادری انجام شده و برخی از سوی والدین تنی.
این 12مورد از همه کودکآزاریهای سال90 را در حالی میخوانید که بسیاری از این ستمهای پنهان، هرگز افشا نمیشود.
1 - تحف العقول/ ص 246- بحارالانوار/ ج 78، ص 118.
2 - اشتد غضبی علی منظلم من لایجد ناصراً غیری/ الامالی، شیخ طوسی/ ص405.
1 - هانیه جای سالمی دربدن نداشت
31فروردین/
نخستین خبر کودکآزاری امسال که در آخرین روز از فروردین سال90 به رسانهها راه پیدا کرد، خبر آزار هانیه بود. هانیه دختر هشتسالهای که بهار امسال به خاطر شکنجه شدید به دست ناپدری در بیمارستان بستری شد.این آغاز ماجرای هانیه نبود. نخستین بار 14اسفند 89، همسایههای محل زندگی این دختر 8ساله با انجمن حمایت از کودکان و سازمان بهزیستی تماس گرفتند. اما فاجعه در فروردین سال90 شدت گرفت.وضعیت روحی و همچنین شدت شکستگیها و سوختگیهای هانیه آنقدر بود که دکتر کامران آقاخانی، متخصص پزشکی قانونی بیمارستان حضرت رسول(ص) بادیدن او به خبرنگاران گفت: شدت آزار و شکنجه او به قدری دردناک است که قابل شرح نیست.این متخصص پزشکی قانونی با اشاره به شکستگی 2ساعد و سر این کودک، ادامه داد: آثار شلاق و سوزاندن سیگار در نقاط مختلف بدن این دختر هشتساله به وضوح دیده میشود، بهطوری که جای سالمی در بدن او مشاهده نمیشود.
قصور مسئولان بهزیستی
5اردیبهشت/
ناپدری هانیه به اتهام کودکآزاری دستگیر شد و مادر او هم بهخاطر انجام ندادن واکنش مناسب در برابر همسرش به دادگاه فراخوانده شد، همچنین مسئولان بهزیستی تهران بهخاطر قصور در رسیدگی بموقع به این موضوع و اخذ توضیحات، از سوی بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۲۹ تهران احضار شدند.
3سال حبس
10بهمن/
قاضی شعبه 1184 دادگاه اطفال تهران، پس از بررسی پرونده، ناپدری هانیه را گناهکار شناخت و او را به 3سال حبس و پرداخت دیه محکوم کرد. مادر هانیه هم تبرئه شد. حضانت موقت هانیه به حضانت دائم بهزیستی تبدیل شد تا در آنجا بتواند درس بخواند.
2 - نیما، تنبیه شده بود!
18اردیبهشت/
کودکی که دچار ضربوجرح، سوختگی شدید در نقاط مختلف بدن از جمله آلتتناسلی و نیز ترومای (کبودی) شدید 2چشم بود، در بیمارستان بستری شد.مادر نیما ادعا میکرد که خودش مرتکب این آزار و اذیت شده اما بر اساس گفتههای یکی از پرسنل بیمارستان، کودک در بدو ورود به بیمارستان اذعان کرده بودکه پدرش بدن او را سوزانده است. نیما اما از آن پس در واکنش به هرگونه پرسشی در اینباره، میگفت: نمیدانم. پدر نیما گفته بود که او را تنها تنبیه کرده است.
تحویل به پدر
28اردیبهشت/
بعد از گذشت 10روز از بستری شدن، نیمای چهارساله به پدرش تحویل داده شد.
3 - باربد 3 ساله را پدرش آتش زد
27 اردیبهشت/
مادری بر بالین کودک سهسالهاش با سوختگی بیش از 70درصد شیون میکرد.احتمال زندهماندن باربد بسیار کم بود.باربد را پدرش آتش زده بود تا همسر جداشدهاش به زندگی مشترک بازگردد.پدر باربد شیشه مصرف میکرد.مینا، مادر باربد، بیش از 5ماه از کودکش خبر نداشت.یکی از گلایههای مادر باربد این است که او میدانسته کودکش در شرایط بدی قرار دارد و بارها برای گرفتن حضانت او شکایت کرده اما قانون حضانت باربد را به او نداده است.
بیشتر سوخته بود، کمتر ناله میکرد
13 خرداد/
باربد در روزهای بستری بودن مشکلی در تکلم نداشت و اغلب دوست داشت که تنهایش نگذارند.اما بهخاطر سوختگی شدید موادغذایی و دارو از طریق بینی به بدن او تزریق میشد.باربد در برابر درد صبور و مقاوم بود و با وجود اینکه در بخش، درجه سوختگیاش از دیگران بیشتر بود اما کمتر از دیگر کودکان ناله و فریاد میکرد.باربد سهساله بعد از 18روز مبارزه برای زنده ماندن در ساعت10صبح 13خرداد فوت کرد. فاطمه دانشور، مدیرعامل مرکز حمایت از کودکان مهرآفرین، گفت: ما برای انتقال باربد به یک بیمارستان خصوصی اقدام کردیم اما مسئولان این بیمارستان برای هر درصد سوختگی یکمیلیون و درکل 70میلیون مطالبه کردند که پرداختش برای ما مقدور نبود.
دوبار تعویق
22 آذر/
جلسه محاکمه پدر باربد مردی که پسرش را به آتش کشید و کشت برای بار دوم به تعویق افتاد. قرار بود جلسه محاکمه 22آذر در شعبه121 دادگاه کیفری عمومی استان البرز برگزار شود اما بهدلیل اعزام نشدن متهم از زندان، این جلسه برای بار دوم به تعویق افتاد. اطلاع بیشتری از روند محاکمه قاتل (پدر باربد) در دست نیست.
4 - دست حدیثه سیاه شد
21خرداد/
دست راست دختربچهای پس از ضربوشتم شدید به دست پدرش و سهلانگاری در مداوا، با وجود انجام 9عمل جراحی از آرنج قطع شد.در آخرین روزهای فروردین ماه سال90 زمانی که حدیثه مشغول ارسال پیامکی از تلفن همراه خود بود، پدر و پدربزرگش نسبت به او حساس شده و او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند و از آن زمان دردهای مکرر دست راست حدیثه آغاز شد.مادربزرگ، حدیثه را پیش شکستهبند برد اما افاقه نکرد.پدر و مادر حدیثه از هم جدا شده بودند و قرار بود تنها تا پایان ایام امتحانات به همراه 2برادر کوچکترش نزد پدرش بماند. در 11اردیبهشتماه بهدلیل تشدید درد، پدرش او را به بیمارستان فیاضبخش منتقل میکند، اما بنا به گفته حدیثه، بهدلیل هزینه درمان، پدرش او را به خانه بازگرداند. به گفته وی، پدرش 4روز بعد و زمانی که دست او تا بالای مچ سیاه شده بود، او را به بیمارستان شفای یحیاییان منتقل میکند. اما آن قدر دیر شده بود که حدیثه دست راستش را از آرنج از دست داد.
5 - فقط قلب امیر میتپید
15تیر/
امیرپارسا را که به بیمارستان بهرامی آوردند، مرگ مغزی شده بود.کادر پزشکی بیمارستان اما توانستند قلب او را زنده نگهدارند. آثار شکنجههایی مثل سوختگی با سیخ داغ و سیگار و ضربات کابل و شلنگ روی بدن امیرپارسا دیده میشد.مادر امیرپارسا که همسرش ترکش کرده بود و در خانه نامزد تازهاش زندگی میکرد، گفت: امیرپارسا تا ۲۰روز پیش با مادرم زندگی میکرد و سپس به اصرار مرد مورد علاقهام او را نزد خودم آوردم، در این مدت هم در خانه روی ما قفل بود و نمیتوانستیم به بیمارستان مراجعه کنیم و برای بهبود زخمها و سوختگیهای امیرپارسا روی آن روغن میمالیدم.
6 - سفره پدری برای پویا
29 تیر/
محمدپویا کودک چهارسالهای که مورد آزار قرار گرفته بود، ۲۹تیرماه در بیمارستان بهرامی تهران فوت کرد. مادر محمدپویا گفت شوهرش مرد معتادی است و موادمخدر(کراک) را به زور به خورد پسرمان میداد تا او آرام شود و خودش بتواند با دوستانش در خانه موادمخدر مصرف کند. در پی این گفتهها مادر و پدر کودک با دستور قضایی روانه زندان شدند.
7 - دختری که مادرش او را خفه کرد
2 مرداد/
یک دختر بچه در همدان زیر دستان مادرش خفه شد و جان سپرد.تحقیقات پلیس همدان نشان داد دختر بچه پنجساله با روسری مادرش خفه شده و سپس مادر اقدام به خودکشی کرده اما به بیمارستان منتقل شده و پس از بهبود، به قتل اعتراف کرده است.قاتل این کودک (مادر این کودک) به پلیس گفت که بیماری روانی دارد و بر اثر اختلافات خانوادگی دست به این کار زده است. نام دختر پنجسالهای که گناهش کودکی بود، در رسانهها منتشر نشد.
8 - ترس، جلوی نفس را گرفته بود
16 مرداد/
دریا 10 ساله و برادرش میرعلی که از دریا کوچکتر است ساعت 5صبح شانزدهمین روز مردادماه با پدرشان به بیمارستان کودکان رفتند. پدر که وحشت از آن داشت که فرزندانش را بهدلیل ضرب و شتم از او بگیرند، تصادف را عامل کبودیهای روی اندام آنها عنوان کرد.
ترس، توان نفس کشیدن را از آنها گرفته بود. خونمردگی دور چشمان دریا بیش از جای مشت و لگد روی صورت کوچکش را پوشانده بود. اما ترس بیش از پارگیها و کبودیها، وجودش را فراگرفته بود. پس از تشکیل پرونده و ارجاع به دستگاه قضا، کودکان از پدر گرفته و به مرکز نگهداری کودکان بهزیستی جهت مراقبت منتقل شدند و پدر هم طی حکم موقت راهی زندان شد.
9 - به خاطر یک مشت مواد
7 شهریور/
یک کودک دوساله به نام آرش مورد آزار ناپدری معتاد قرار گرفت.مادر آرش عقد موقت ۹۹ساله این مرد بود و اصرار داشت که همسرش موادمخدر را ترک کند. ناپدری آرش بهدلیل اینکه همسرش مانع استعمال موادمخدر شده بود، این کودک را مورد آزار قرار داد. طوری که آرش و مادرش راهی بیمارستان شدند.
10 - علی هرگز به هوش نیامد
24 دی/
مردی پسر بچه 9 سالهای را به بیمارستان شهید باهنر کرج آورد و در فرم پذیرش نوشت که پدر اوست و نام کودک علی است اما وقتی از سوی پرستاران مورد سؤال قرار گرفت که چرا این کودک بیهوش شده جوابی نداد و از بیمارستان خارج شد و دیگر پرستاران نتوانستند او را پیدا کنند. کودک به شدت و بارها و بارها مورد آزار قرار گرفته بود و این آزار به حدی بوده که او بیهوش شده بود و احتمالا شدت آزارهاعامل مرگ این پسر 9ساله شده بود.جسم مقتول کوچکتر از یک کودک 9ساله بود و گویی سوءتغذیه هم داشته است.
این پسر هرگز به هوش نیامد تا آنچه بر او گذشته را شرح دهد.
صبح دیدم که غرق خون است
16 بهمن/
پدر علی دستگیر شد و درباره آخرین ضرب و شتم علی چنین اعتراف کرد: موادمخدر مصرف کرده و به خانه بازگشتم که متوجه شدم گوشی تلفن، همراهم نیست، از علی خواستم که موبایلم را به من برگرداند اما او گفت که گوشی پیشاش نیست.قاتل علی با بیان اینکه از حرفهای علی ناراحت شدم، گفت: شروع به ضرب و شتم او با شیلنگ و سیخ کردم و پس از مدتی با بیتوجهی به نالههای علی به خواب رفتم. وقتی صبح از خواب بلند شدم دیدم بالش علی غرق خون است.سریعا او را به بیمارستان رساندم و بعد از آنکه متوجه شدم او فوت کرده است، از بیمارستان فرار کردم.
11 - تینا و مبینا شاگرد ممتاز بودند
30 آبان/
پس از حضور ماموران در صحنه آتشسوزی و اطفای حریق، ماموران کلانتری در یکی از اتاقها با 3جسد سوخته رو بهرو شدند. پس از بررسیهای بیشتر مشخص شد یکی از اجساد مرد و 2جسد دیگر 2دختر بچه بودهاند.
در ادامه با تحقیقات تخصصی هویت احمد صاحبخانه و تینا 9ساله و مبینا 8ساله شناسایی شد. با اعلام نظر کارشناسان آتشنشانی مبنی بر حریق عمدی، تحقیقات وارد فاز جدیدی شد.
پدر معتاد پس از آتشزدن 2دختر خردسالش خود را به آتش کشیده بود.
تینا و مبینا هر دو از شاگردان ممتاز مدرسهشان بودند.
12 - انسانتر از نزدیکان
7 بهمن/
روز هفتم بهمنماه مرد بیخانمانی در شرق تهران در جستوجوی غذا از میان زبالهها بود که چشمش به پسری خردسال افتاد. او چند بار کودک خردسال را تکان داد تا بیدار شود اما کودک بیهوش بود. مرد که بهشدت ترسیده بود، کودک را به بیمارستان الغدیر رساند.
در تحقیقات پلیس معلوم شد آثار سوختگی و کبودی بسیاری در بدن پسر کوچک دیده میشود و نشان میدهد او بارها شکنجه شده و ضربه سختی به سرش اصابت کرده و احتمال دادند او از بلندی سقوط کرده است. کودک آسیبدیده پس از یک روز برای ادامه درمان به بیمارستان شهدای تجریش تهران منتقل شد. این پسر 5 /2ساله که بر اثر اصابت به ناحیه سرش بیهوش بود، سرانجام با تلاش پزشکان پس از 4روز در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد، در بخش مراقبتهای ویژه به هوش آمد و به بهزیستی برده شد.