تصویب قطعنامه فوقالذکر را - با اندکی تسامح - میتوان نقطه اتصال «جنگ رسانهای» آمریکا بر علیه ایران به مقطع دوم از مقاطع سه گانه الگوی جنگهای نامتعادل بر علیه ایران دانست که عبارت است از: «عملیات روانی»، عملیات روانی، بهسان یک «پل» حد واسط «جنگ رسانهای» با «عملیات میدانی» در چارچوب مدل جنگهای نامتعادل است. از همین رو باید بگوئیم: تهدیدات آمریکا بر علیه ایران جدیتر شده است.
تهدید؛ «دانشواژه خطرناک» است؛ نه به معنای آنکه در خود خطر را حمل میکند بلکه به این معنا که منظور از دانشواژگان خطرناک، مجموعه واژگانی است که فقدان تعریف شفاف و صحیح از آنها میتوانند موجب خطا در تصمیمسازی و تصمیمگیری شود و نتایج زیانباری را به همراه داشته باشد. لذا تهدید دانشواژهای خطرناک خوانده میشود.
در هویتشناسی مفهوم تهدید نقطه گرهای یا نقطه تشابه معنایی همانا «اقدام قهرآمیز» است. هر اقدام قهرآمیزی با خود تهدید را به همراه دارد یا به بیان دیگر تهدید و میزان آن به نوع اقدام قهرآمیز دشمن برمیگردد. از همین رو بر این اعتقادم که تهدید باید در مراحل متفاوت «محاصره»، «تعرض»، «تهاجم» و در نهایت «تجاوز» مورد عنایت قرار گیرد.
براین اساس هم میتوان گفت که تهدیدات آمریکا بر علیه ایران نسبت به گذشته جدیتر شده است. این در حالی است که این گمانه را نیز نمیتوان از نظر دور داشت که تاکید بر جدیشدن تهدیدات به معنای «حمله نظامی» است.
آنچه که اهمیت دارد واضحتر شدن و شفافیت عملکرد آمریکا بر علیه ایران است به گونهای که میتوان گفت: آمریکاییها از مرحله «محاصره» در ارتباط با ایران عبور کرده و با دست یافتن به موفقیت نسبی در مورد «جنگ رسانهای» در ساحت «مداخله» هماکنون وارد مرحله «تعرض» در راستای «عملیاتی روانی» شدهاند.
آمریکاییها تلاش دارند این اقدامات را در عملیات روانی دنبال نمایند و فضای مناسب برای تأثیرگذاری این اقدامات را نیز دنبال میکنند. این فضا دارای همان شاخصههای مهمی است که قبلا نیز به آن اشاره شد. آمریکاییها تلاش دارند «گفتمان قدرت» ایران را در منطقه به «گفتمان تهدید» مبدل سازند و از آن در راستای:
ا. بومیسازی چالش ایران و آمریکا در صحنه بینالملل به حوزه منطقهای
ب. اجماعسازی در منطقه بر علیه ایران به جای اجماعسازی «جهان اسلام بر ضد صهیونیسم» از سوی ایران
ج. انتقال فشار اصلی از پرونده هستهای به مساله صدور تروریسم با تاکید به دخالت ایران در عراق نائل آیند.
تضعیف درونی و برجستهنمایی بیرونی گفتمان قدرت ایران نیز در دستور کار ایالات متحده آمریکا است. این کشور در تلاش است که ایران را به عنوان یکی از «محورهای شرارت» معرفی شده در سخنرانی مشهور بوش به جهان تحمیل کند.
لذا بر آن است که با دستآویز قراردادن «تعرض» در چارچوب عملیات روانی و در ساحت مدل «جنگهای نامتعادل»اقدام کند. از همین روست که به دنبال: ا. افزایش تحرکات رادیکال در ایران / ب. مرعوب ساختن ایران / به طور همزمان عمل میکند. چالش جدی آمریکا در این مسیر ایران و ملت بزرگ و شریف این مرز و بوم و در عین حال پیوند ملی مردم با یکدیگر و با نظام است از این رو باید براساس سه اصل: 1 - عزت ایران 2- وحدت ملی 3- خرد سیاسی عمل نماییم. مردم هم باید بدانند:
1) آمریکا و تمام قدرتهای جهان مساله اصلیشان با ایران است و ایران قدرتمند را نمیخواهند «نظام جمهوری اسلامی ایران» و «دولت» دلالتهای ضمنی بر این دلالتهای عینی هستند.
2) از هر گونه سخن و اقدامی که موجب تزلزل در وحدت ملی، کارآمدی دولت و گرایشهای وحدتگرایانه با تأکید بر دوری از قومگرایی و فرقهگرایی است به طور جد اجتناب شود.
3)مسئولان ارشد نظام اسلامی از بیان سخنان رادیکالانه که موجب اجماع دشمنان و هراس در نزدیکان نظام جمهوری اسلامی میشود دوری کنند.
4) دشمن میخواهد قدرت ما را برجستهنمایی کند؛ بیان مطالبی چون دستیابی سریع ایران به انرژی هستهای و... از سوی مراکزی چون مرکز مطالعاتی کندی یا مرکز IISS که گزارش اصلی تحرکات هستهای عراق را قبل از حمله آمریکا تهیه کرد در همین راستا ارزیابی میشود.
5)خرد سیاسی ما را وامیدارد که به موقع فریاد بزنیم و به موقع سکوت کنیم. در زمان مقتضی حمله نمائیم و در موقع اضطرار و جبر زمانه عقبنشینی نمائیم، اینجاست که بالاترین میزان شجاعت بارز میشود. پس باید بدانیم که اصل آن است که «شجاعانه بر سر آرمانهایمان بایستیم؛نه «فریاد» هدف ما است نه «سکوت» آرزوی ما میباشد.